آيا پيشگويي رابرت مرداك مبني بر پايان روزنامه صحيح است؟
رابرت مرداك، رييس يكي از بزرگترين بنگاههاي خبررساني جهان است كه هفته گذشته خطاب به جامعه سردبيران روزنامههاي آمريكا گفت:
به نظر من بسياري از ما نويسندگان و گزارشگران قادر به ايجاد ارتباط باخوانندگان نيستيم. تعجبي ندارد اگر مردم و بهخصوص جوانان روزنامههايشان را به گوشهاي مياندازند. امروزه نوجوانان و جوانان 20 تا 30ساله، ژست خدا گونه را براي رورنامهنگاران نميپسندند كه آنان را از بالا نصيحت كنند. به علاوه آنان روزنامهها را به جاي كتاب مقدس نميخواهند. لذا ما به عنوان يك صنعت، كم كاري شديد داشتهايم. اگر چشمهايمان را به روي واقعيتهاي عصر اينترنت ببنديم، روزنامههاي 70ساله ما به تاريخ خواهند پيوست.
بنگاههاي خبري بهتر است با فهم شبكه اينترنت بهجاي سخنراني براي خوانندگان، مجالي براي گفتوگو و هدفمند كردن بحثها پيدا كنند. گزارشگران ما بايد بهواسطه سايتهاي متفاوت هر چه بيشتر در بحثهاي متنوع درگير شوند. او همچنين از گزارشگراني كه مخاطبينشان را احمق فرض ميكنند انتقاد كرد.
بحث آقاي مرداك با بيان اين واقعيت آغاز شد كه در سراسر جهان روزنامهها خوانندگان و به تبع آن درآمد تبليغاتي خود را از دست ميدهند. طي سالهاي 1995 تا 2003، انتشار روزنامه در آمريكا 5درصد، در اروپا 3درصد و در ژاپن 2درصد كاهش يافته است. در دهه 60 چهارپنجم آمريكاييان هر روز روزنامه ميخواندند در حالي كه اين رقم اكنون نصف شده است.
فيليپ مير، نويسنده مقاله روزنامه ناپديد شونده، درجات روزنامه نگاري در عصر اطلاعات (چاپ انتشارات دانشگاه ميسوري ) ميگويد: اگر اين روند انحرافي ادامه يابد آخرين نسخه روزنامه در آوريل 2040 به صندوق بازيافت، خواهد پيوست.
هر چند كاهش استقبال از روزنامهها آغاز شده است اما دوره جديد و پرسرعت اينترنت نه تنها اين روال را افزايش خواهد داد بلكه روند آن را چنان متحول خواهد ساخت كه رقيبان ديروز آن، راديو و تلويزيون هرگز نتوانستند انجام دهند. پيران جامعه كه آقاي مرداك آنان را آوارگان ديجيتال ميخواند، ممكن است به اين موارد بي توجه باشند اما بوميان ديجيتال به طور روزافزون اخبار را ازسايتهاي اينترنتي مثل ياهو، گوگل و به تازگي از وب لاگها تهيه ميكنند. وب لاگها مجلات اينترنتي هستند كه براي هر كس قابل دسترسي است، چه براي اطلاع يابي يا اطلاع رساني. طبق نظر سنجي سيانان، 44درصد كار بران اينترنت در آمريكا كه سن آنان بين 18 تا 29 سال مي باشد غالبا اين مطالب را مي خوانند.
به علاوه ويكي، يكي ديگر از ابزارهاي روزافزون رسانههاي اينترنتي است كه به كاربر اجازه همكاري متقابل ميدهد و اين ممكن است براي نسل پيشين، آوارگان ديجيتال، به معناي هرج و مرج باشد.
براي مثال wikipedia.org يك دايرهالمعارف آنلاين است كه به طور شگفت آور اما منظمي روزانه توسط كساني كه همديگر را نميشناسند خود به خود تكميل ميشود. عكس، فيلم و موسيقي براي افراد آماتور و خبره در لينكهاي مربوطه به آساني قابل پياده كردن ميباشد.
البته كوچك شمردن اين موارد براي جريان اصلي اما سنتي رسانهها مثل اكونوميست، نادرست است. اين يك حقيقت است كه بسياري از مطالب اين وبلاگها ارزش خواندن ندارند، درست مثل روزنامهها. اما نقش آنان را در پهنه مطبوعات نميتوان از نظر دور داشت همچنان كه در انتخابات رياست جمهوري آمريكا مشاهده شد.
امروزه مراجعه به برخي سايتهاي خبري بيشتر از صفحات پر طرفدار روزنامهها بوده و بهرغم رشد بادكنكي، بعضي از آنان، كارشناس كاملا خبرهاي در حوزه فعاليت خود ميباشند. متيو هيند من كه يك عالم سياسي در دانشگاه ايالت آريزونا است، معتقد است احتمال اينكه برترينهاي وبلاگ نويسي قادر به ورود به بهترين دانشگاهها باشند بيشتر از نويسندگان روزنامهها و شانس آنها براي رسيدن به مدارج بالاتر مثل دكتري بسيار بيشتر است.
خطر ديگر براي روزنامه نگار اين است كه وبلاگ نويس را اساسا پارازيت فرض كرده و در نتيجه در روش سنتي خويش نيز تجديد نظري نكند. بايد گفت كه هيچ تضميني براي عدم ورود اينان به حوزه گزارشگري بديع نيز وجود ندارد. چنان كه گلن رينولدز كه نويسندهسياسيسايت Instapundit.com ميباشد كه بعضا 250000خواننده دارد كه اينان خود شاهدان عيني از افغانستان يا شانگهاي مي باشند و او آنان را به مثابه گزارشگراني از دنياي واقعي مي داند.
دان گيلمور، موسس رسانه گرس روتس در سان فرانسيسكو ميگويد: مطلب اصلي اين است كه اگر مردم ابزار لازم را براي برنامهريزي دارند آن را انجام خواهند داد و نتيجه آن در يك گفتوگوي جهاني مشخص خواهد شد. اهمي نيوز روزانه بيش از 2ميليون خواننده و 33000 شهروند گزارشگر دارد كه همه آنها داوطلبانه فعاليت ميكنند. البته كار آنان توسط 50000 كارمند دائمي تنظيم و هماهنگ ميشود.در حاليكه روش در روزنامهنگاري از تنوع روزافزوني برخوردار ميباشد به نظر ميرسد كه حتي نوع فعاليت اقتصادي در اين زمينه روشهاي قبلي را تهديد ميكند. بعضي از وب لاگها به گوگل اجازه دادهاند تا لينكهاي تبليغاتي روي صفحه آنها قرار دهد، لذا هر بار كه خوانندهاي روي يكي از اين لينكها مراجعه داشته باشد درآمدي است براي وبلاگ مورد نظر. ديگر وبلاگهاي تخصصي ممكن است براي بخش يا كل مطلب تقاضاي حق اشتراك نمايند. فقط در يك مورد <اهمي نيوز> براي اينكه يك مقالهاي را كه چندان هم مورد توجه نبود در معرض آراي عمومي قرار داد 30000 دلار درو كرد. پس بخش بزرگي از درآمد سايتهاي اينترنتي از طريق تبليغات است.
آهنگ كار در اين رسانههاي جديد اساسا متفاوت است. آقاي گيلمور ميگويد كه براي بوميان ديجيتال بسيار ناپسند است كه فقط سخنراني بشود. بلكه خوانندگان ميخواهند اطلاع رساني به صورت مباحثه آنلاين انجام پذيرد. آنها بدون آنكه در وهله اول طالب نوشتن نامه به سردبير، به طريقه سنتي باشند بر روي صفحه وب به پاسخ گويي ميپردازند آنگاه گفتوگوي متقابل ادامه مييابد. آنچه براي آنان مطلوب نيست، نامه از پيش انتخاب شده است. بر عكس، راي گيري مستقيم و از طريق اينترنت را كاملا مي پسندند.
آيا بنيادهاي رسانهاي مثل كمپاني آقاي مرداك كار ميكند، اگر به موقع عمل كنند ميتوانند بهرهمندي خود را بالا ببرند؟ او شخصا عقيده دارد كه بعضي از رسانهها به خوبي قادرند درآمد تبليغاتي خود را به جاي چاپ، از طريق الكترونيكي كردن كار بدست آورند.اين يك حقيقت است كه شبكه هاي خبري قادرند با مخاطب قرار دادن افراد بيشتر در تبليغات خود به واسطه علاقه گروهي يا محلي آنها از تكنولوژي به نفع خويش بهره ببرند. چنانچه ويدئو كليپ، اكنون براي تبليغات آنلاين، نقش سازندهاي را بازي ميكند.
هر چند ميزان درآمد از تبليغات يا حق اشتراك براي پشتيباني سرمايه و حتي نقش خود بنگاههاي خبر پراكني در آينده مشخص نيست اما مطمئنا انتقال صادقانه اخبار در عين حال تحليل موشكافانه آن هميشه بايد مورد توجه باشد. آقاي مرداك به طور ضمني ميگويد كه روزنامهها بايد در تهيه خبر، نقشي مستقل از رسانههاي سنتي ايفا نمايند.
به نظر من بسياري از ما نويسندگان و گزارشگران قادر به ايجاد ارتباط باخوانندگان نيستيم. تعجبي ندارد اگر مردم و بهخصوص جوانان روزنامههايشان را به گوشهاي مياندازند. امروزه نوجوانان و جوانان 20 تا 30ساله، ژست خدا گونه را براي رورنامهنگاران نميپسندند كه آنان را از بالا نصيحت كنند. به علاوه آنان روزنامهها را به جاي كتاب مقدس نميخواهند. لذا ما به عنوان يك صنعت، كم كاري شديد داشتهايم. اگر چشمهايمان را به روي واقعيتهاي عصر اينترنت ببنديم، روزنامههاي 70ساله ما به تاريخ خواهند پيوست.
بنگاههاي خبري بهتر است با فهم شبكه اينترنت بهجاي سخنراني براي خوانندگان، مجالي براي گفتوگو و هدفمند كردن بحثها پيدا كنند. گزارشگران ما بايد بهواسطه سايتهاي متفاوت هر چه بيشتر در بحثهاي متنوع درگير شوند. او همچنين از گزارشگراني كه مخاطبينشان را احمق فرض ميكنند انتقاد كرد.
بحث آقاي مرداك با بيان اين واقعيت آغاز شد كه در سراسر جهان روزنامهها خوانندگان و به تبع آن درآمد تبليغاتي خود را از دست ميدهند. طي سالهاي 1995 تا 2003، انتشار روزنامه در آمريكا 5درصد، در اروپا 3درصد و در ژاپن 2درصد كاهش يافته است. در دهه 60 چهارپنجم آمريكاييان هر روز روزنامه ميخواندند در حالي كه اين رقم اكنون نصف شده است.
فيليپ مير، نويسنده مقاله روزنامه ناپديد شونده، درجات روزنامه نگاري در عصر اطلاعات (چاپ انتشارات دانشگاه ميسوري ) ميگويد: اگر اين روند انحرافي ادامه يابد آخرين نسخه روزنامه در آوريل 2040 به صندوق بازيافت، خواهد پيوست.
هر چند كاهش استقبال از روزنامهها آغاز شده است اما دوره جديد و پرسرعت اينترنت نه تنها اين روال را افزايش خواهد داد بلكه روند آن را چنان متحول خواهد ساخت كه رقيبان ديروز آن، راديو و تلويزيون هرگز نتوانستند انجام دهند. پيران جامعه كه آقاي مرداك آنان را آوارگان ديجيتال ميخواند، ممكن است به اين موارد بي توجه باشند اما بوميان ديجيتال به طور روزافزون اخبار را ازسايتهاي اينترنتي مثل ياهو، گوگل و به تازگي از وب لاگها تهيه ميكنند. وب لاگها مجلات اينترنتي هستند كه براي هر كس قابل دسترسي است، چه براي اطلاع يابي يا اطلاع رساني. طبق نظر سنجي سيانان، 44درصد كار بران اينترنت در آمريكا كه سن آنان بين 18 تا 29 سال مي باشد غالبا اين مطالب را مي خوانند.
به علاوه ويكي، يكي ديگر از ابزارهاي روزافزون رسانههاي اينترنتي است كه به كاربر اجازه همكاري متقابل ميدهد و اين ممكن است براي نسل پيشين، آوارگان ديجيتال، به معناي هرج و مرج باشد.
براي مثال wikipedia.org يك دايرهالمعارف آنلاين است كه به طور شگفت آور اما منظمي روزانه توسط كساني كه همديگر را نميشناسند خود به خود تكميل ميشود. عكس، فيلم و موسيقي براي افراد آماتور و خبره در لينكهاي مربوطه به آساني قابل پياده كردن ميباشد.
البته كوچك شمردن اين موارد براي جريان اصلي اما سنتي رسانهها مثل اكونوميست، نادرست است. اين يك حقيقت است كه بسياري از مطالب اين وبلاگها ارزش خواندن ندارند، درست مثل روزنامهها. اما نقش آنان را در پهنه مطبوعات نميتوان از نظر دور داشت همچنان كه در انتخابات رياست جمهوري آمريكا مشاهده شد.
امروزه مراجعه به برخي سايتهاي خبري بيشتر از صفحات پر طرفدار روزنامهها بوده و بهرغم رشد بادكنكي، بعضي از آنان، كارشناس كاملا خبرهاي در حوزه فعاليت خود ميباشند. متيو هيند من كه يك عالم سياسي در دانشگاه ايالت آريزونا است، معتقد است احتمال اينكه برترينهاي وبلاگ نويسي قادر به ورود به بهترين دانشگاهها باشند بيشتر از نويسندگان روزنامهها و شانس آنها براي رسيدن به مدارج بالاتر مثل دكتري بسيار بيشتر است.
خطر ديگر براي روزنامه نگار اين است كه وبلاگ نويس را اساسا پارازيت فرض كرده و در نتيجه در روش سنتي خويش نيز تجديد نظري نكند. بايد گفت كه هيچ تضميني براي عدم ورود اينان به حوزه گزارشگري بديع نيز وجود ندارد. چنان كه گلن رينولدز كه نويسندهسياسيسايت Instapundit.com ميباشد كه بعضا 250000خواننده دارد كه اينان خود شاهدان عيني از افغانستان يا شانگهاي مي باشند و او آنان را به مثابه گزارشگراني از دنياي واقعي مي داند.
دان گيلمور، موسس رسانه گرس روتس در سان فرانسيسكو ميگويد: مطلب اصلي اين است كه اگر مردم ابزار لازم را براي برنامهريزي دارند آن را انجام خواهند داد و نتيجه آن در يك گفتوگوي جهاني مشخص خواهد شد. اهمي نيوز روزانه بيش از 2ميليون خواننده و 33000 شهروند گزارشگر دارد كه همه آنها داوطلبانه فعاليت ميكنند. البته كار آنان توسط 50000 كارمند دائمي تنظيم و هماهنگ ميشود.در حاليكه روش در روزنامهنگاري از تنوع روزافزوني برخوردار ميباشد به نظر ميرسد كه حتي نوع فعاليت اقتصادي در اين زمينه روشهاي قبلي را تهديد ميكند. بعضي از وب لاگها به گوگل اجازه دادهاند تا لينكهاي تبليغاتي روي صفحه آنها قرار دهد، لذا هر بار كه خوانندهاي روي يكي از اين لينكها مراجعه داشته باشد درآمدي است براي وبلاگ مورد نظر. ديگر وبلاگهاي تخصصي ممكن است براي بخش يا كل مطلب تقاضاي حق اشتراك نمايند. فقط در يك مورد <اهمي نيوز> براي اينكه يك مقالهاي را كه چندان هم مورد توجه نبود در معرض آراي عمومي قرار داد 30000 دلار درو كرد. پس بخش بزرگي از درآمد سايتهاي اينترنتي از طريق تبليغات است.
آهنگ كار در اين رسانههاي جديد اساسا متفاوت است. آقاي گيلمور ميگويد كه براي بوميان ديجيتال بسيار ناپسند است كه فقط سخنراني بشود. بلكه خوانندگان ميخواهند اطلاع رساني به صورت مباحثه آنلاين انجام پذيرد. آنها بدون آنكه در وهله اول طالب نوشتن نامه به سردبير، به طريقه سنتي باشند بر روي صفحه وب به پاسخ گويي ميپردازند آنگاه گفتوگوي متقابل ادامه مييابد. آنچه براي آنان مطلوب نيست، نامه از پيش انتخاب شده است. بر عكس، راي گيري مستقيم و از طريق اينترنت را كاملا مي پسندند.
آيا بنيادهاي رسانهاي مثل كمپاني آقاي مرداك كار ميكند، اگر به موقع عمل كنند ميتوانند بهرهمندي خود را بالا ببرند؟ او شخصا عقيده دارد كه بعضي از رسانهها به خوبي قادرند درآمد تبليغاتي خود را به جاي چاپ، از طريق الكترونيكي كردن كار بدست آورند.اين يك حقيقت است كه شبكه هاي خبري قادرند با مخاطب قرار دادن افراد بيشتر در تبليغات خود به واسطه علاقه گروهي يا محلي آنها از تكنولوژي به نفع خويش بهره ببرند. چنانچه ويدئو كليپ، اكنون براي تبليغات آنلاين، نقش سازندهاي را بازي ميكند.
هر چند ميزان درآمد از تبليغات يا حق اشتراك براي پشتيباني سرمايه و حتي نقش خود بنگاههاي خبر پراكني در آينده مشخص نيست اما مطمئنا انتقال صادقانه اخبار در عين حال تحليل موشكافانه آن هميشه بايد مورد توجه باشد. آقاي مرداك به طور ضمني ميگويد كه روزنامهها بايد در تهيه خبر، نقشي مستقل از رسانههاي سنتي ايفا نمايند.
<< Home