ژورنالیسم ایرانی، روزنامه نگار عهد مشروطه
مطبوعات ايران ۸۹ سال از عمر خود را در دوره قاجار گذرانده اند. يكى از اقدامات عباس ميرزا در راستاى اصلاحاتش فرستادن گروهى به اروپا براى كسب دانش بود. گروه اول كه دو نفر بودند در سال ۱۲۲۶ ه . ق و سپس گروه دوم كه ۵ نفر بودند در سال ۱۳۲۰ ه . ق به انگليس رفتند. در ميان گروه دوم ميرزا صالح شيرازى كازرونى بود كه در مدت ۳ سال و چند ماه اقامتش در انگلستان فنون چاپ و روزنامه نگارى را آموخت، اما ۱۸ سال نتوانست روزنامه چاپ كند. در سال ۱۲۵۲ ه . ق بالاخره تلاش وى ثمر داد. پيش شماره نخستين نشريه ادوارى فارسى ايران در اين عهد در ۱۰ رمضان ۱۲۵۲ (بهمن ۱۲۱۵) منتشر شد. از اين اولين نشريه فارسى كه «كاغذ اخبار» نام داشت با عناوينى چون اخبار، اخبار و وقايع شهر، اخبار شهر و... نيز ياد مى شود. اين نشريه به مدت ۳ سال انتشار يافت. (سيد فريد قاسمى، سرگذشت مطبوعات ايران، ص۲۶) روزنامه نگارى در عهد محمدشاه قاجار در انتشار همين نشريه خلاصه مى شود.
سيد فريد قاسمى بنيانگذار روزنامه نگارى فارسى در عهد ناصرالدين شاه را كسى جز اميركبير نمى داند كه ناشر روزنامه وقايع اتفاقيه بود. (همان. ص۳۳) در دوره ناصرى مطبوعات فارسى برون مرزى در شهرهايى چون دهلى، كلكته، بمبئى، استانبول، تفليس، لندن، قاهره، پاريس، كراچى و دكن منتشر مى شدند، كه از جمله آنها مى توان به اختر، شاهسون، قانون، حكمت و حبل المتين اشاره كرد. مشهورترين روزنامه فارسى زبان در هند حبل المتين بود كه در سال ۱۳۱۱ ه . ق در كلكته و به سردبيرى سيد جلال الدين مويدالاسلام انتشار يافت و قانون نيز در رجب ۱۳۰۷ و به سردبيرى ملكم خان منتشر شد. هند نقطه آغاز انتشار مطبوعات فارسى زبان و گرجستان در سال ۱۸۳۰ دومين تجربه بود. (همان، ص۵۱۶) در ايران روزگار محمدشاه و ناصرالدين شاه تلاش روزنامه هاى درون مرزى يا «روزنامه هاى دولتى» بيشتر حمايت از دولت و استبداد حاكم بود و تلاش روزنامه هاى برون مرزى يا «روزنامه هاى ملتى» حمايت از عقايد روشنگر و آزادى و ترويج انديشه ترقى و قانون گرايى بود. افرادى چون محمدحسن خان صنيع الدوله، ميرزا ملكم خان، ميرزا حسين خان مشيرالدوله، نجفقلى خان خويى، ميرزا محمد حسين فروغى، سيد جلال الدين مويدالاسلام و... همگى از روزنامه نگارانى بودند كه از راه توجه و تمايل درونى و مطالعه نمونه هاى چاپى موجود با روزنامه نگارى آشنا شده و به آن پرداخته بودند. (طباطبايى، ص ۵۷) در ميان ايشان شايد ملكم خان مشهورترين باشد.
قانون، ارگان وى از جمله پايگاه هاى ترويج افكار آزاديخواهانه و مشروطه طلبانه بود. اما فريد قاسمى در باب راه و روش ملكم خان در باب روزنامه نگارى مى نويسد: «ملكم خان در زمره نخستين استفاده كنندگان ابزارى از مطبوعات و از پايه گذاران دشنام نويسى و هتاكى مطبوعاتى است. تلقى او از روزنامه نگارى اشتباه است. انتقام جو نمى تواند روزنامه نگار باشد.» (قاسمى، همان. ص۴۱)
اگر روزنامه هاى برون مرزى اى چون حبل المتين، قانون، حكمت، اختر و... را كه پيش از وقوع انقلاب مشروطيت در مرداد ۱۲۸۵ منتشر مى شدند بتوان از جمله نافذترين و تأثيرگذارترين نشريات بر جنبش ناميد، آنگاه نبايد از نقش روشنگرانه روزنامه هايى كه پس از انقلاب مشروطه متولد شدند نيز غفلت ورزيد. نشرياتى كه همچنان عليه استبداد، رژيم قاجار، مناسبات ناهنجار اجتماعى و سياسى و... به نگارش مى پرداختند. ناصرالدين پروين كه عمده ترين آثار تاريخ روزنامه نگارى پس از جنبش مشروطه مربوط به وى است، مى نويسد: «دوره سه ساله جنگ و گريز مشروطه و استبداد كوتاه تر از آن بود كه تحول بزرگى در نشر پديد آيد و خود را از بند شيوه نگارش منشى و منبرى و شبنامه نويسى برهاند. اما علاوه بر چند تغيير كوچك آنچنان تجربه هاى اين مدت كوتاه، بارور و سازنده بود كه بى درنگ پس از واژگونى استبداد صغير روزنامه هايى چون ايران نو و شرق با زبانى شايسته اين حرفه پديد آمدند.» (پروين. ص۶۱۰)
• از شرق تا ايران نو
روزنامه شرق را سيد ضياءالدين طباطبايى تأسيس كرد و چون روزنامه اى تندرو بود به زودى توقيف شد. اين توقيف موجب اعتراض جمعى از نشريات پايتخت شد. شرق پس از مدتى توقيف از محاق رهايى يافت و شماره ۹۱ آن در ۱۰ جمادى الاول ۱۳۲۸ منتشر شد، اما بار ديگر توقيف شد. سيد ضياء به جاى شرق، روزنامه برق را منتشر ساخت كه آن هم توقيف شد و اين بار رعد بود كه جاى آن دو را گرفت. رعد تا قبل از كودتاى سوم اسفند ۱۲۹۹ به طور متناوب منتشر مى شد. (طباطبايى. ص۱۵۴) شرق ابتدا ناشر افكار حزب «اتحاد و ترقى» بود اما مدتى بعد گرايش هاى انقلابى پيداكرد و در زمره روزنامه هاى تندرو و آزاديخواه درآمد. شعار روزنامه كه در بالاى صفحه نخست هر شماره به چشم مى خورد از اين قرار بود: «طرفدار استقلال ايران و آيينه حقيقت نماى ايرانيان». گوئل كهن مى نويسد: «مقالات و محتواى روزنامه ايران نو و شرق كه به سبك و سياق ايران نو منتشر مى شد آنچنان خشم دولت سپهدار و برخى مجتهدين نجف را برانگيخت كه فشار زيادى را بر پيكر اين روزنامه وارد ساخت و انتشار آنها را اهانت به دين اسلام دانسته، اين دو روزنامه را ضاله گفته و مسلمانان را از خواندن آنها منع كردند. (گوئل كهن. صص ۵۴۵ و ۵۶۰)
اما سرسلسله جنبان روزنامه هاى ملتى پس از انقلاب مشروطه را مى توان ايران نو دانست. بسيارى از محققين و مورخين در مدح ايران نو، نقش آن در ايران پس از انقلاب مشروطه و استبداد صغير و همچنين سردبير جوان آن يعنى محمدامين رسول زاده سخن رانده اند. محمدمحيط طباطبايى ايران نو را بهترين روزنامه سياسى فارسى زبان دوران پس از استبداد صغير مى داند. (طباطبايى. ص۲۰۵)ادوارد براون ايران نو را بزرگترين و مشهورترين روزنامه اى مى داند كه سبك روزنامه نگارى اروپايى را وارد ايران كرد. همو اهميت ايران نو را در آن مى داند كه در دوره تجاوز روس هاى تزارى آنها را رسوا مى ساخت. (براون. ص۲۵۲) فريدون آدميت ايران نو را از نظر پرمايگى و فن روزنامه نگارى، روزنامه اى بى همتا مى داند كه همزمان به سنت پرستان و سياست هاى ارتجاعى دولت روس مى تاخت. (آدميت. ص۹۷) گوئل كهن ارائه تازه ترين اخبار و چاپ مقالات روشنگر سياسى و اجتماعى را از مشخصه هاى اين روزنامه مى داند كه حضور رسول زاده اهميت آن را دوچندان مى كند. (گوئل كهن. ص۵۳۷) محمد صدر هاشمى ايران نو را اولين روزنامه اى مى داند كه به قطع بزرگ منتشر شده است. (هاشمى. جلد اول. ص۳۴۵) سيد حسن تقى زاده ايران نو را بهترين و معروف ترين جرايد دوره دوم مشروطيت و مجلس دوم مى داند. (تقى زاده. ص ۴۶۶) والول ساتن اهميت ايران نو را از آن جهت مى داند كه نخستين اشعار شاعرانى چون ملك الشعراى بهار و لاهوتى كرمانشاهى در آن چاپ شده است. (آژند. ص۳۱)
سرگذشت ايران نو نيز مانند تمام نشرياتى بود كه عليه استبداد و نظام حاكم قيام كرده بودند. ايران نو را ابوالضياء سيد محمد شبسترى در رجب ۱۳۲۷يعنى چند روز پس از فتح تهران منتشر ساخت. ايران نو از آغاز ارگان حزب دموكرات بود. نشر ايران نو تا جمادى الثانى ۱۳۲۸ ادامه يافت تا در تاريخ مذكور در نتيجه مشكلات مالى نشرش متوقف شد. چند ماه بعد در ۲۱ شوال ۱۳۲۸ مجددا انتشار يافت اما در ۲۲ شعبان ۱۳۲۹ از طرف دولت توقيف شد. دوباره در ۱۸ذى الحجه ۱۳۲۹ منتشر شد ولى ۱۰ روز بعد توقيف شد. سپس به نام ايران نوين شروع به نشر كرد ولى بعد از يك شماره توقيف شد و بعد به اسم رهبر ايران نو منتشر شد. رهبر ايران نو نيز بعد از دو شماره توقيف شد. (براون. ص۲۵۲)
• متفكر شرق در ايران نو
نام ايران نو با نام محمدامين رسول زاده گره خورده است. به تعبير يكى از مورخين زندگانى رسول زاده نيز مانند زندگى سيد حسن تقى زاده يك زندگى طوفانى بود. اما هنوز اثرى جامع و مستقل پيرامون اين شخصيت تأثيرگذار تاريخ معاصر به زبان فارسى در دست نيست. شايد بتوان بخش پايانى كتاب «فكر دموكراسى اجتماعى در نهضت مشروطيت ايران» اثر فريدون آدميت كه در آن بحث مبسوطى پيرامون آرا و برخى از آثار رسول زاده موجود است مهم ترين منبع به زبان فارسى در اين زمينه دانست. آدميت در بخش دوم كتاب مذكور و ذيل عنوان «رسول زاده؛ انديشه گر سوسيال دموكراسى» به بررسى سه رساله وى به نام هاى «آينده دموكراسى»، «افلاس سوسياليسم انقلابى» و «اوضاع سياسى روسيه» مى پردازد. آدميت پس از سيرى اجمالى در زندگى رسول زاده نقاط قوت انديشه او را از خلال اين سه رساله شرح مى دهد. وى همچنين به بررسى رساله «تنقيد فرقه اعتداليون» از ديگر آثار رسول زاده نيز مى پردازد و آن را نخستين رساله اى مى داند كه درباره سوسياليسم به زبان فارسى [در ۱۳۲۸ ه .ق] منتشر شده است.
اما سير زندگانى رسول زاده. وى در ۱۸۸۴ در بادكوبه متولد شد و در ۱۹۵۴ در استانبول درگذشت. تحصيلات جديد داشت و تحت تأثير سوسيال دموكراسى رشد كرد. فعاليت سياسى خود را در بادكوبه و از گروه هاى سوسيال دموكرات آغاز كرد. روزنامه تكامل سخنگوى حزب همت نشريه اى بود كه رسول زاده نويسندگى سياسى را از آنجا آغاز كرد. وى در كنار حيدرخان عمو اوغلى تعليمات حزبى را در حزب سوسيال دموكرات آموخته بود و به تعبير آدميت دو شخصيت بى نظير و نه كم نظير در ايران بودند. (آدميت. صص۹۶ و ۹۷) رسول زاده فلسفه سياسى خوانده بود و درباره سير انديشه و تحول اجتماعى مغرب زمين و خاصه در اصول سوسياليسم دانشى عميق داشت. در ۱۳۲۶ ه . ق [۱۹۰۸ م] از طرف حزب سوسيال دموكرات قفقاز به رشت آمد و در نهضت انقلابى گيلان شركت جست. (همان) آدميت سه رساله مذكور رسول زاده را كه همگى به زبان آذرى نوشته شده است حاصل انديشه هاى دوران پختگى رسول زاده مى داند كه حكايت از مطالعات منظم وى در اصول سياست و تاريخ سياسى دارند. (همان. صص۱۵۵ و ۱۶۷) رسول زاده واضع نظريه اى در نخستين كنگره مسلمانان روسيه در اول ماه مه ۱۹۱۷و در كنار عليمردان توپچى باشى از تهيه كنندگان قانون اساسى دولت مسلمان قفقاز بود. (همان. صص۱۵۷ و ۱۵۹) رسول زاده در رساله آينده دموكراسى، سه بنيان اصل دموكراسى را آزادى، مساوات و حاكميت ملى مى داند و توجه اصلى اش معطوف به دموكراسى راديكال است.
(همان. صص ۱۷۰ تا ۱۹۴) در رساله «افلاس سوسياليسم انقلابى» به بحث پيرامون گسترش سوسياليسم در اروپا، كاهش نفوذ ماركسيسم در فلسفه سوسياليسم، پيدايش بدعت آورى و مكتب اصلاح گرى مى پردازد. (همان. ص۲۱۵) و در رساله «اوضاع سياسى روسيه» اين متفكر جوان به محكوم كردن بوروكراسى استالينى مى پردازد. معتقد است كه نظام اجتماعى روسيه شوروى نه دموكراسى است و نه سوسياليسم و نه حكومت كارگرى بلكه حاكميت يك حزب اقليت در رأس همه طبقات اجتماعى است. (همان ص ۲۶۳) آدميت شيوه مشخص تفكر اجتماعى رسول زاده را در مقدمه اين رساله اخير خيره كننده و نشانه انسجام فكرى و دانش عميق اين انديشمند گرانمايه مى داند و مى نويسد: «اشاره رسول زاده بر اين كه سياست حكومت كمونيستى روس از عوامل پيدايش فاشيسم در اروپا بود، نشانه درك تاريخى اوست.» (همان. ص۲۶۸)
رحيم رئيس نيا چند سالى است در باب انديشه هاى رسول زاده كار مى كند و وعده انتشار كتابى جامع در باب آرا و آثار رسول زاده تحت عنوان: «در تكاپوى دموكراسى و استقلال» را داده است. وى در مقدمه اى كه بر ترجمه گزارش هاى رسول زاده از انقلاب مشروطيت نوشته است، پيرامون سير زندگانى رسول زاده بحث مى كند. وى چنين مى نويسد: «رسول زاده در اوايل سال ۱۳۲۷ ه . ق يعنى در ۲۵ سالگى به ايران آمد و از رشت و جلفا و تبريز و اروميه و تهران گزارش هاى جالبى براى درج در روزنامه هاى ترقى تهيه كرد. پس از رسيدن به تهران تازه فتح شده سردبير روزنامه ايران نو يعنى ارگان حزب دموكرات ايران شد. در اواسط سال ۱۳۲۹ تحت فشار روس ها از ايران اخراج شد.
شيرمحمد حسينوف كه به تدوين آثار رسول زاده پرداخته است معتقد است كه از رسول زاده در بين سال هاى ۱۹۲۰- ۱۹۰۳ بيش از ۱۲۰۰ نوشته در مطبوعات مختلف از جمله مطبوعات فارسى زبان به چاپ رسيده است. (همان. ص۲۴) نخستين نوشته رسول زاده در حالى كه بيش از ۱۹ سال سن نداشت در شماره ۱۴ روزنامه شرق روس در ۱۵ مه ۱۹۰۳ چاپ شد. رسول زاده در ۲۱ سالگى ۶ شماره نشريه همت را كه نخستين نشريه غيرعلنى سوسيال دموكراسى بود را سردبيرى كرد. (همان. صص۱۷ و ۲۴) رسول زاده پس از خروج از ايران و در مدت اقامت اول خود در استانبول سلسله مقالاتى را در يك مجله استانبولى به چاپ رساند. در همين دوران و به سال ۱۹۱۱ چند مقاله از سيد جمال الدين اسدآبادى را به تركى ترجمه و در همين نشريه منتشر ساخت. (آباديان. ص۱۴) وى در مدت اقامت دوم خود در استانبول و به سال ۱۹۲۳ آثارى از جمله «سياوش عصر ما» را كه اثرى ادبى و سياسى است منتشر ساخت. در ۱۹۲۸ كتاب «مليت و بلشويسم» را به چاپ رساند. رسول زاده جوان كه در ۲۵ سالگى سردبير مهم ترين روزنامه پس از دوران استبداد صغير بود چنان در تاريخ معاصر ايران شخصيت تأثيرگذارى بوده است كه ذهن بسيارى از محققين را به خود مشغول ساخته است. ناصرالدين پروين او را در كنار افرادى چون آخوندزاده، طالبوف و آقايف از شكل دهندگان عقايد عمومى ايرانيان مى داند. (پروين. ص۳۲۶) عبدالحسين نوايى وى را در كنار حيدرخان عمواوغلى از موثرين در شكل گيرى و تداوم نهضت مشروطه برمى شمرد و او را از مردان فكور و خردمند شرق مى داند. (نوايى. ص ۲۴۶)
تقى زاده درباره او مى نويسد: «ملتى كه چنين رجالى دارد، خوشبخت است.» (تقى زاده. ص۴۶۶). فريدون آدميت او را متفكر خوب دموكرات و از ناموران عرصه انديشه در ايران عصر مشروطه مى داند. (آدميت. ص۹۵) رسول زاده هم متفكر بود و هم روزنامه نگار و اين هنرى است كه كمتر كسى تاكنون بدان دست يافته است.
منابع:
۱ - فريدون آدميت؛ فكر دموكراسى اجتماعى در نهضت مشروطيت ايران، پيام ۱۳۵۴
۲ - محمدامين رسول زاده؛ گزارش هايى از انقلاب مشروطيت ايران، ترجمه رحيم رئيس نيا، تهران: شيرازه ۱۳۷۷
۳ - سيد فريد قاسمى؛ سرگذشت مطبوعات ايران، سازمان انتشارات وزارت فرهنگ: ۱۳۸۰
۴ - تاريخ روزنامه نگارى ايران، جلد اول، ۱۳۷۹
۵ _ محمد محيط طباطبايى؛ تاريخ تحليلى مطبوعات ايران، بعثت: ۱۳۷۵
۶ _ يعقوب آژند؛ ادبيات نوين ايران. (ترجمه و تدوين) اميركبير: ۱۳۶۳
۷ _ عبدالحسين نوايى؛ فتح تهران، بابك: ۲۵۳۶
۸ _ ادوارد براون؛ تاريخ مطبوعات و ادبيات ايران در دوره مشروطه، ترجمه محمدعباس، لاله زار
۹ _ يحيى مهدوى و ايرج افشار، هفتاد مقاله، اساطير: ۱۳۶۹
۱۰ _ حسين آباديان؛ رسول زاده، فرقه دموكرات و تحولات معاصر ايران، موسسه مطالعات تاريخ معاصر: ۱۳۷۶
۱۱ _ ناصرالدين پروين: تاريخ روزنامه نگارى ايرانيان و ديگر پارسى نويسان، نشر دانشگاهى: ۱۳۷۹
۱۲ _ محمد صدر هاشمى؛ تاريخ جرايد و مجلات ايران
۱۳ _ گوئل كهن، تاريخ سانسور در مطبوعات ايران، آگاه: ۱۳۶۲
۱۴ _ سيد حسن تقى زاده؛ زندگى طوفانى، به كوشش ايرج افشار، انتشارات علمى، چاپ دوم: ۱۳۷۲
سيد فريد قاسمى بنيانگذار روزنامه نگارى فارسى در عهد ناصرالدين شاه را كسى جز اميركبير نمى داند كه ناشر روزنامه وقايع اتفاقيه بود. (همان. ص۳۳) در دوره ناصرى مطبوعات فارسى برون مرزى در شهرهايى چون دهلى، كلكته، بمبئى، استانبول، تفليس، لندن، قاهره، پاريس، كراچى و دكن منتشر مى شدند، كه از جمله آنها مى توان به اختر، شاهسون، قانون، حكمت و حبل المتين اشاره كرد. مشهورترين روزنامه فارسى زبان در هند حبل المتين بود كه در سال ۱۳۱۱ ه . ق در كلكته و به سردبيرى سيد جلال الدين مويدالاسلام انتشار يافت و قانون نيز در رجب ۱۳۰۷ و به سردبيرى ملكم خان منتشر شد. هند نقطه آغاز انتشار مطبوعات فارسى زبان و گرجستان در سال ۱۸۳۰ دومين تجربه بود. (همان، ص۵۱۶) در ايران روزگار محمدشاه و ناصرالدين شاه تلاش روزنامه هاى درون مرزى يا «روزنامه هاى دولتى» بيشتر حمايت از دولت و استبداد حاكم بود و تلاش روزنامه هاى برون مرزى يا «روزنامه هاى ملتى» حمايت از عقايد روشنگر و آزادى و ترويج انديشه ترقى و قانون گرايى بود. افرادى چون محمدحسن خان صنيع الدوله، ميرزا ملكم خان، ميرزا حسين خان مشيرالدوله، نجفقلى خان خويى، ميرزا محمد حسين فروغى، سيد جلال الدين مويدالاسلام و... همگى از روزنامه نگارانى بودند كه از راه توجه و تمايل درونى و مطالعه نمونه هاى چاپى موجود با روزنامه نگارى آشنا شده و به آن پرداخته بودند. (طباطبايى، ص ۵۷) در ميان ايشان شايد ملكم خان مشهورترين باشد.
قانون، ارگان وى از جمله پايگاه هاى ترويج افكار آزاديخواهانه و مشروطه طلبانه بود. اما فريد قاسمى در باب راه و روش ملكم خان در باب روزنامه نگارى مى نويسد: «ملكم خان در زمره نخستين استفاده كنندگان ابزارى از مطبوعات و از پايه گذاران دشنام نويسى و هتاكى مطبوعاتى است. تلقى او از روزنامه نگارى اشتباه است. انتقام جو نمى تواند روزنامه نگار باشد.» (قاسمى، همان. ص۴۱)
اگر روزنامه هاى برون مرزى اى چون حبل المتين، قانون، حكمت، اختر و... را كه پيش از وقوع انقلاب مشروطيت در مرداد ۱۲۸۵ منتشر مى شدند بتوان از جمله نافذترين و تأثيرگذارترين نشريات بر جنبش ناميد، آنگاه نبايد از نقش روشنگرانه روزنامه هايى كه پس از انقلاب مشروطه متولد شدند نيز غفلت ورزيد. نشرياتى كه همچنان عليه استبداد، رژيم قاجار، مناسبات ناهنجار اجتماعى و سياسى و... به نگارش مى پرداختند. ناصرالدين پروين كه عمده ترين آثار تاريخ روزنامه نگارى پس از جنبش مشروطه مربوط به وى است، مى نويسد: «دوره سه ساله جنگ و گريز مشروطه و استبداد كوتاه تر از آن بود كه تحول بزرگى در نشر پديد آيد و خود را از بند شيوه نگارش منشى و منبرى و شبنامه نويسى برهاند. اما علاوه بر چند تغيير كوچك آنچنان تجربه هاى اين مدت كوتاه، بارور و سازنده بود كه بى درنگ پس از واژگونى استبداد صغير روزنامه هايى چون ايران نو و شرق با زبانى شايسته اين حرفه پديد آمدند.» (پروين. ص۶۱۰)
• از شرق تا ايران نو
روزنامه شرق را سيد ضياءالدين طباطبايى تأسيس كرد و چون روزنامه اى تندرو بود به زودى توقيف شد. اين توقيف موجب اعتراض جمعى از نشريات پايتخت شد. شرق پس از مدتى توقيف از محاق رهايى يافت و شماره ۹۱ آن در ۱۰ جمادى الاول ۱۳۲۸ منتشر شد، اما بار ديگر توقيف شد. سيد ضياء به جاى شرق، روزنامه برق را منتشر ساخت كه آن هم توقيف شد و اين بار رعد بود كه جاى آن دو را گرفت. رعد تا قبل از كودتاى سوم اسفند ۱۲۹۹ به طور متناوب منتشر مى شد. (طباطبايى. ص۱۵۴) شرق ابتدا ناشر افكار حزب «اتحاد و ترقى» بود اما مدتى بعد گرايش هاى انقلابى پيداكرد و در زمره روزنامه هاى تندرو و آزاديخواه درآمد. شعار روزنامه كه در بالاى صفحه نخست هر شماره به چشم مى خورد از اين قرار بود: «طرفدار استقلال ايران و آيينه حقيقت نماى ايرانيان». گوئل كهن مى نويسد: «مقالات و محتواى روزنامه ايران نو و شرق كه به سبك و سياق ايران نو منتشر مى شد آنچنان خشم دولت سپهدار و برخى مجتهدين نجف را برانگيخت كه فشار زيادى را بر پيكر اين روزنامه وارد ساخت و انتشار آنها را اهانت به دين اسلام دانسته، اين دو روزنامه را ضاله گفته و مسلمانان را از خواندن آنها منع كردند. (گوئل كهن. صص ۵۴۵ و ۵۶۰)
اما سرسلسله جنبان روزنامه هاى ملتى پس از انقلاب مشروطه را مى توان ايران نو دانست. بسيارى از محققين و مورخين در مدح ايران نو، نقش آن در ايران پس از انقلاب مشروطه و استبداد صغير و همچنين سردبير جوان آن يعنى محمدامين رسول زاده سخن رانده اند. محمدمحيط طباطبايى ايران نو را بهترين روزنامه سياسى فارسى زبان دوران پس از استبداد صغير مى داند. (طباطبايى. ص۲۰۵)ادوارد براون ايران نو را بزرگترين و مشهورترين روزنامه اى مى داند كه سبك روزنامه نگارى اروپايى را وارد ايران كرد. همو اهميت ايران نو را در آن مى داند كه در دوره تجاوز روس هاى تزارى آنها را رسوا مى ساخت. (براون. ص۲۵۲) فريدون آدميت ايران نو را از نظر پرمايگى و فن روزنامه نگارى، روزنامه اى بى همتا مى داند كه همزمان به سنت پرستان و سياست هاى ارتجاعى دولت روس مى تاخت. (آدميت. ص۹۷) گوئل كهن ارائه تازه ترين اخبار و چاپ مقالات روشنگر سياسى و اجتماعى را از مشخصه هاى اين روزنامه مى داند كه حضور رسول زاده اهميت آن را دوچندان مى كند. (گوئل كهن. ص۵۳۷) محمد صدر هاشمى ايران نو را اولين روزنامه اى مى داند كه به قطع بزرگ منتشر شده است. (هاشمى. جلد اول. ص۳۴۵) سيد حسن تقى زاده ايران نو را بهترين و معروف ترين جرايد دوره دوم مشروطيت و مجلس دوم مى داند. (تقى زاده. ص ۴۶۶) والول ساتن اهميت ايران نو را از آن جهت مى داند كه نخستين اشعار شاعرانى چون ملك الشعراى بهار و لاهوتى كرمانشاهى در آن چاپ شده است. (آژند. ص۳۱)
سرگذشت ايران نو نيز مانند تمام نشرياتى بود كه عليه استبداد و نظام حاكم قيام كرده بودند. ايران نو را ابوالضياء سيد محمد شبسترى در رجب ۱۳۲۷يعنى چند روز پس از فتح تهران منتشر ساخت. ايران نو از آغاز ارگان حزب دموكرات بود. نشر ايران نو تا جمادى الثانى ۱۳۲۸ ادامه يافت تا در تاريخ مذكور در نتيجه مشكلات مالى نشرش متوقف شد. چند ماه بعد در ۲۱ شوال ۱۳۲۸ مجددا انتشار يافت اما در ۲۲ شعبان ۱۳۲۹ از طرف دولت توقيف شد. دوباره در ۱۸ذى الحجه ۱۳۲۹ منتشر شد ولى ۱۰ روز بعد توقيف شد. سپس به نام ايران نوين شروع به نشر كرد ولى بعد از يك شماره توقيف شد و بعد به اسم رهبر ايران نو منتشر شد. رهبر ايران نو نيز بعد از دو شماره توقيف شد. (براون. ص۲۵۲)
• متفكر شرق در ايران نو
نام ايران نو با نام محمدامين رسول زاده گره خورده است. به تعبير يكى از مورخين زندگانى رسول زاده نيز مانند زندگى سيد حسن تقى زاده يك زندگى طوفانى بود. اما هنوز اثرى جامع و مستقل پيرامون اين شخصيت تأثيرگذار تاريخ معاصر به زبان فارسى در دست نيست. شايد بتوان بخش پايانى كتاب «فكر دموكراسى اجتماعى در نهضت مشروطيت ايران» اثر فريدون آدميت كه در آن بحث مبسوطى پيرامون آرا و برخى از آثار رسول زاده موجود است مهم ترين منبع به زبان فارسى در اين زمينه دانست. آدميت در بخش دوم كتاب مذكور و ذيل عنوان «رسول زاده؛ انديشه گر سوسيال دموكراسى» به بررسى سه رساله وى به نام هاى «آينده دموكراسى»، «افلاس سوسياليسم انقلابى» و «اوضاع سياسى روسيه» مى پردازد. آدميت پس از سيرى اجمالى در زندگى رسول زاده نقاط قوت انديشه او را از خلال اين سه رساله شرح مى دهد. وى همچنين به بررسى رساله «تنقيد فرقه اعتداليون» از ديگر آثار رسول زاده نيز مى پردازد و آن را نخستين رساله اى مى داند كه درباره سوسياليسم به زبان فارسى [در ۱۳۲۸ ه .ق] منتشر شده است.
اما سير زندگانى رسول زاده. وى در ۱۸۸۴ در بادكوبه متولد شد و در ۱۹۵۴ در استانبول درگذشت. تحصيلات جديد داشت و تحت تأثير سوسيال دموكراسى رشد كرد. فعاليت سياسى خود را در بادكوبه و از گروه هاى سوسيال دموكرات آغاز كرد. روزنامه تكامل سخنگوى حزب همت نشريه اى بود كه رسول زاده نويسندگى سياسى را از آنجا آغاز كرد. وى در كنار حيدرخان عمو اوغلى تعليمات حزبى را در حزب سوسيال دموكرات آموخته بود و به تعبير آدميت دو شخصيت بى نظير و نه كم نظير در ايران بودند. (آدميت. صص۹۶ و ۹۷) رسول زاده فلسفه سياسى خوانده بود و درباره سير انديشه و تحول اجتماعى مغرب زمين و خاصه در اصول سوسياليسم دانشى عميق داشت. در ۱۳۲۶ ه . ق [۱۹۰۸ م] از طرف حزب سوسيال دموكرات قفقاز به رشت آمد و در نهضت انقلابى گيلان شركت جست. (همان) آدميت سه رساله مذكور رسول زاده را كه همگى به زبان آذرى نوشته شده است حاصل انديشه هاى دوران پختگى رسول زاده مى داند كه حكايت از مطالعات منظم وى در اصول سياست و تاريخ سياسى دارند. (همان. صص۱۵۵ و ۱۶۷) رسول زاده واضع نظريه اى در نخستين كنگره مسلمانان روسيه در اول ماه مه ۱۹۱۷و در كنار عليمردان توپچى باشى از تهيه كنندگان قانون اساسى دولت مسلمان قفقاز بود. (همان. صص۱۵۷ و ۱۵۹) رسول زاده در رساله آينده دموكراسى، سه بنيان اصل دموكراسى را آزادى، مساوات و حاكميت ملى مى داند و توجه اصلى اش معطوف به دموكراسى راديكال است.
(همان. صص ۱۷۰ تا ۱۹۴) در رساله «افلاس سوسياليسم انقلابى» به بحث پيرامون گسترش سوسياليسم در اروپا، كاهش نفوذ ماركسيسم در فلسفه سوسياليسم، پيدايش بدعت آورى و مكتب اصلاح گرى مى پردازد. (همان. ص۲۱۵) و در رساله «اوضاع سياسى روسيه» اين متفكر جوان به محكوم كردن بوروكراسى استالينى مى پردازد. معتقد است كه نظام اجتماعى روسيه شوروى نه دموكراسى است و نه سوسياليسم و نه حكومت كارگرى بلكه حاكميت يك حزب اقليت در رأس همه طبقات اجتماعى است. (همان ص ۲۶۳) آدميت شيوه مشخص تفكر اجتماعى رسول زاده را در مقدمه اين رساله اخير خيره كننده و نشانه انسجام فكرى و دانش عميق اين انديشمند گرانمايه مى داند و مى نويسد: «اشاره رسول زاده بر اين كه سياست حكومت كمونيستى روس از عوامل پيدايش فاشيسم در اروپا بود، نشانه درك تاريخى اوست.» (همان. ص۲۶۸)
رحيم رئيس نيا چند سالى است در باب انديشه هاى رسول زاده كار مى كند و وعده انتشار كتابى جامع در باب آرا و آثار رسول زاده تحت عنوان: «در تكاپوى دموكراسى و استقلال» را داده است. وى در مقدمه اى كه بر ترجمه گزارش هاى رسول زاده از انقلاب مشروطيت نوشته است، پيرامون سير زندگانى رسول زاده بحث مى كند. وى چنين مى نويسد: «رسول زاده در اوايل سال ۱۳۲۷ ه . ق يعنى در ۲۵ سالگى به ايران آمد و از رشت و جلفا و تبريز و اروميه و تهران گزارش هاى جالبى براى درج در روزنامه هاى ترقى تهيه كرد. پس از رسيدن به تهران تازه فتح شده سردبير روزنامه ايران نو يعنى ارگان حزب دموكرات ايران شد. در اواسط سال ۱۳۲۹ تحت فشار روس ها از ايران اخراج شد.
شيرمحمد حسينوف كه به تدوين آثار رسول زاده پرداخته است معتقد است كه از رسول زاده در بين سال هاى ۱۹۲۰- ۱۹۰۳ بيش از ۱۲۰۰ نوشته در مطبوعات مختلف از جمله مطبوعات فارسى زبان به چاپ رسيده است. (همان. ص۲۴) نخستين نوشته رسول زاده در حالى كه بيش از ۱۹ سال سن نداشت در شماره ۱۴ روزنامه شرق روس در ۱۵ مه ۱۹۰۳ چاپ شد. رسول زاده در ۲۱ سالگى ۶ شماره نشريه همت را كه نخستين نشريه غيرعلنى سوسيال دموكراسى بود را سردبيرى كرد. (همان. صص۱۷ و ۲۴) رسول زاده پس از خروج از ايران و در مدت اقامت اول خود در استانبول سلسله مقالاتى را در يك مجله استانبولى به چاپ رساند. در همين دوران و به سال ۱۹۱۱ چند مقاله از سيد جمال الدين اسدآبادى را به تركى ترجمه و در همين نشريه منتشر ساخت. (آباديان. ص۱۴) وى در مدت اقامت دوم خود در استانبول و به سال ۱۹۲۳ آثارى از جمله «سياوش عصر ما» را كه اثرى ادبى و سياسى است منتشر ساخت. در ۱۹۲۸ كتاب «مليت و بلشويسم» را به چاپ رساند. رسول زاده جوان كه در ۲۵ سالگى سردبير مهم ترين روزنامه پس از دوران استبداد صغير بود چنان در تاريخ معاصر ايران شخصيت تأثيرگذارى بوده است كه ذهن بسيارى از محققين را به خود مشغول ساخته است. ناصرالدين پروين او را در كنار افرادى چون آخوندزاده، طالبوف و آقايف از شكل دهندگان عقايد عمومى ايرانيان مى داند. (پروين. ص۳۲۶) عبدالحسين نوايى وى را در كنار حيدرخان عمواوغلى از موثرين در شكل گيرى و تداوم نهضت مشروطه برمى شمرد و او را از مردان فكور و خردمند شرق مى داند. (نوايى. ص ۲۴۶)
تقى زاده درباره او مى نويسد: «ملتى كه چنين رجالى دارد، خوشبخت است.» (تقى زاده. ص۴۶۶). فريدون آدميت او را متفكر خوب دموكرات و از ناموران عرصه انديشه در ايران عصر مشروطه مى داند. (آدميت. ص۹۵) رسول زاده هم متفكر بود و هم روزنامه نگار و اين هنرى است كه كمتر كسى تاكنون بدان دست يافته است.
منابع:
۱ - فريدون آدميت؛ فكر دموكراسى اجتماعى در نهضت مشروطيت ايران، پيام ۱۳۵۴
۲ - محمدامين رسول زاده؛ گزارش هايى از انقلاب مشروطيت ايران، ترجمه رحيم رئيس نيا، تهران: شيرازه ۱۳۷۷
۳ - سيد فريد قاسمى؛ سرگذشت مطبوعات ايران، سازمان انتشارات وزارت فرهنگ: ۱۳۸۰
۴ - تاريخ روزنامه نگارى ايران، جلد اول، ۱۳۷۹
۵ _ محمد محيط طباطبايى؛ تاريخ تحليلى مطبوعات ايران، بعثت: ۱۳۷۵
۶ _ يعقوب آژند؛ ادبيات نوين ايران. (ترجمه و تدوين) اميركبير: ۱۳۶۳
۷ _ عبدالحسين نوايى؛ فتح تهران، بابك: ۲۵۳۶
۸ _ ادوارد براون؛ تاريخ مطبوعات و ادبيات ايران در دوره مشروطه، ترجمه محمدعباس، لاله زار
۹ _ يحيى مهدوى و ايرج افشار، هفتاد مقاله، اساطير: ۱۳۶۹
۱۰ _ حسين آباديان؛ رسول زاده، فرقه دموكرات و تحولات معاصر ايران، موسسه مطالعات تاريخ معاصر: ۱۳۷۶
۱۱ _ ناصرالدين پروين: تاريخ روزنامه نگارى ايرانيان و ديگر پارسى نويسان، نشر دانشگاهى: ۱۳۷۹
۱۲ _ محمد صدر هاشمى؛ تاريخ جرايد و مجلات ايران
۱۳ _ گوئل كهن، تاريخ سانسور در مطبوعات ايران، آگاه: ۱۳۶۲
۱۴ _ سيد حسن تقى زاده؛ زندگى طوفانى، به كوشش ايرج افشار، انتشارات علمى، چاپ دوم: ۱۳۷۲
<< Home