Mass Communication

Tuesday, July 12, 2005

برگی از جنگ جهانى اول


•لهستان به دنبال استقلال
اوت ۱۹۱۵: مسئله لهستان همواره در ميان امپراتورى هاى اروپاى مركزى موضوع اختلاف و تشنج بود و بار ديگر مطرح شد كه پس از بيرون راندن روس ها از اين كشور آلمان و اتريش به نوعى به تقسيم آن ميان خود رضايت بدهند. آنها به هيچ وجه اجازه نمى دادند سخنى از استقلال اين كشور در ميان مردم رايج شود در حالى كه عده اى از لهستانى ها با روس ها جنگيده بودند تا آلمان و اتريش استقلال كشورشان را به رسميت بشناسند.
يكى از استقلال طلبان سرسخت لهستان «ژوزف پيلسودسكى» بود كه سابقه مبارزات مخفى طولانى داشت و مدتى نيز در صفوف اتريشى ها با روس ها جنگيده بود و پس از شكست آنها رسماً استقلال لهستان را اعلام كرده بود. اما نه اتريش و نه آلمان به خواست هاى او توجه نكردند در نتيجه وى دوباره به مبارزات مخفى روى آورد و اين بار عليه آلمان به جنگ هاى پارتيزانى دست زد.
احزاب ملى گرا و سوسيال دموكرات لهستان نيز كه خواهان استقلال كشورشان بودند از «پيلسودسكى» و يارانش حمايت مى كردند و وى را كه براى رهايى وآزادى ميهن، هم با روسيه و هم با آلمان و اتريش نبرد مى كرد، به عنوان قهرمان ملى خود مى ناميدند.
«پيلسودسكى» كه در يك خانواده قديمى از نجباى ليتوانى و لهستان متولد شده بود ، در سال ۱۹۱۴ قبل از آغاز جنگ ميان روسيه و اتريش به امپراتورى تزارى روسيه اعلان جنگ داد و با سپاه كوچكى از پارتيزان هاى لهستانى و ليتوانيايى از مرز روسيه در نزديكى شهر «كراكوى» گذشت و در منطقه اى محدود استقلال لهستان را اعلام كرد.
• فراز و نشيب صنايع اسلحه سازى در نخستين
سال جنگ
اوت ۱۹۱۵: از زمانى كه «لويد جورج» به وزارت تسليحات بريتانيا انتخاب شد، توليد انواع سلاح هاى جنگى در كارخانه هاى اين كشور جهش صعودى پيدا كرد.
در ژوئن ۱۹۱۵ «لويد» توانست ضمن سازماندهى كارخانجات تسليحاتى ۷۰ كارخانه دولتى نيز احداث كند كه همگى به توليد انبوه جنگ افزار هاى گوناگون از قبيل تفنگ، مسلسل، توپ، باروت، موادمنفجره و انواع گلوله و نارنجك و بمب اشتغال داشتند و كارخانه هاى بخش خصوصى نيز با حداكثر ظرفيت براى توليد انواع اسلحه فعاليت مى كردند، در اين كارخانه ها كارگران حق اعتصاب و تقاضاى مرخصى و اضافه حقوق نداشتند و هرگونه تصميم را در اين باره دولت مى گرفت.
سازماندهى «لويد جورج» موجب شد توليد انواع اسلحه در بريتانيا افزايش يابد.
مثلاً در سال ۱۹۱۵ سه هزار و ۳۹۰ توپ در كارخانه هاى انگليس ساخته شد در حالى كه در يك سال قبل از آن تعداد توپ هاى توليدى تنها ۹۱ واحد بود همچنين در سال ۱۹۱۵ توليد مسلسل به ۶۱۰۰ ، تفنگ ۶۰۰ هزار، خمپاره ۶ ميليون ، باروت و مواد منفجره به ۲۴ هزار تن افزايش يافت.
در مقابل توليد اسلحه در فرانسه سير نزولى پيدا كرد و دليل آن هم اشغال بخشى از مناطق صنعتى كشور توسط آلمان بود. مثلاً توليد فولاد و اسلحه سنگين به حدود ۴۰ درصد قبل از جنگ كاهش يافت و در واقع فرانسه از نظر جنگ افزار كاملاً به انگليس وابسته شد. در روسيه نيز فقط كارخانه اسلحه سازى «پوتيلف» در پترو گراد توليد خود را ادامه مى داد و كارخانه هاى ديگر توليد خود را قطع كرده بودند.
•ورود نيروهاى ايتاليايى به بندر سالونيك
۲۲ اوت ۱۹۱۶: در پى يك عمليات گسترده نظامى ارتش ايتاليا با بيش از ۲۰۰ هزار سرباز در بندر «سالونيك» واقع در شمال يونان نيرو پياده كرد، اين عمليات كه از روز بيستم اوت آغاز شده بود پس از سه روز با موفقيت به پايان رسيد بدين ترتيب آلمان و متحدانش، اتريش و بلغارستان در جبهه جنوب، با خطر تازه اى روبه رو شدند.
اقدام ايتاليا در لشكر كشى به سالونيك از سه جهت شرايط موجود جنگ را تغيير داد. نخست اينكه ارتباط آلمان را با متحدانش به ويژه دولت عثمانى در مخاطره قرار داد و طرح امپراتور آلمان را براى ايجاد راه آهن ميان برلن و بغداد از بين برد. دوم اينكه لشكر كشى ايتاليا، آلمان را واداشت با گشودن جبهه جديد، سپاهى را به اين منطقه بفرستد در حالى كه در جبهه فرانسه نياز حياتى به اين نفرات داشت. سوم اينكه اقدام ارتش ايتاليا پايان دادن به ناخشنودى متفقين بود كه از اول جنگ ايتاليا را به خاطر عدم انجام اقدام مثبت در جهت منافع آنها سرزنش مى كردند در واقع رم با اين اقدام توانست با اراده قوى ترى در جنگ شركت كند كه علاوه بر اعزام نيرو به سالونيك، در ششمين نبرد خود با اتريشى ها در منطقه «ايسونزو» نيز موفق شد شهر «گريزيا» را تصرف كرده و به پيشروى خود ادامه دهد.
•درخواست شورش عليه پادشاه
۲۴ اوت ۱۹۱۶: «ونيزولوس» نخست وزير معزول يونان پس از استقرار در جزيره «كرت» و ايجاد دولت در تبعيد مردم يونان را به شورش و قيام عليه «كنستانتين» پادشاه اين كشور فرا خواند.
وى كه در سال ۱۹۱۰ به نخست وزيرى رسيده بود به نوسازى ارتش پرداخت و به اصلاحات ملى و اقتصادى و تجديد نظر در قانون اساسى اقدام كرد. با آغاز جنگ جهانى «ونيزولوس» خواهان پيوستن يونان به متفقين شد اما پادشاه كه باجناق ويلهلم دوم امپراتور آلمان بود با وى مخالفت كرده و يونان را در جنگ بى طرف اعلام كرد. دولت انگليس تلاش زيادى كرد تا تصميم كنستانتين را تغيير دهد و حتى پيشنهاد كرد كه در صورت ورود به جنگ يونان به نفع متفقين جزيره قبرس را به يونان مى دهد اما پادشاه يونان نپذيرفت، به همين خاطر نيرو هاى فرانسه و انگليس در بندر سالونيك پياده شدند، در مقابل كنستانتين هيچ واكنش نظامى نشان نداد ولى «ونيزولوس» را از نخست وزيرى بركنار كرد.


•اعلان جنگ رومانى به اتريش
۲۷ اوت ۱۹۱۶: دولت رومانى به امپراتورى اتريش _ هنگرى اعلان جنگ داد. براى وين اين اقدام رومانى كاملاً غيرمنتظره بود و نگرانى هاى زيادى را براى مقامات اتريشى به وجود آورد، چون در حالى كه قواى روسيه به فرماندهى ژنرال «الكسى بروسيلوف» حملات موفقيت آميز خود را ادامه داد و سپاهان اتريش را درهم مى كوبيدند، ظهور يك دشمن جديد در جنوب شرقى دانوب براى اين امپراتورى فاجعه به بار مى آورد به ويژه اينكه رومانى ششصد هزار سرباز تازه نفس در اختيار داشت و سواحل آن كشور بهترين موقعيت ارتباطى با روسيه را تضمين مى كرد.
در واقع ورود رومانى به صحنه جنگ جهانى اول چندان هم بى مقدمه نبود چون مقامات اين كشور از يك سال قبل گفت وگو هاى محرمانه اى را هم با متفقين و هم اتريشى ها آغاز كرده بودند تا سهمى را كه هر يك از دو حريف در صورت پيروزى به رومانى مى داد مورد ارزيابى قرار دهند، روس ها تعهد كردند كه در صورت ورود رومانى به جنگ و به نفع متفقين، نواحى «بوكووين»، «ترانسيلوانى» و «بانات» را به عنوان غنيمت جنگى به رومانى مى دهند كه پس از دستيابى به اين توافق، رومانى ديگر در اعلان جنگ به اتريش معطلى را جايز ندانست.
از طرف ديگر در آلمان ورود رومانى به جنگ موجب خشم قيصر شد و رئيس ستاد و ارتش خود را به دليل اين كه مسئله را پيش بينى نكرده بود از مقام خود عزل كرد.
با اين حال آلمان نيز به رومانى اعلان جنگ داد و با يك لشكر به كمك قواى بلغارستان وارد خاك رومانى شد. ژنرال «فن فالكنهين» رئيس ستاد ارتش عزل شده نيز به فرماندهى قواى مشترك آلمان و بلغارستان براى حمله به رومانى منصوب شد.
ظاهراً امپراتور آلمان با اين تصميمش مى خواست او را به خاطر اشتبا هاتش با فرستادن به ماموريت هاى سخت تنبيه كند.
•ورود نخستين تانك ها به جبهه هاى جنگ
سپتامبر ۱۹۱۶: در جبهه شمالى فرانسه، ارتش انگليس براى نخستين بار از ارابه هاى جنگى جديدى كه «تانك» ناميده مى شدند براى رخنه در خطوط دفاعى آلمان استفاده كرد.
اين ارابه هاى زره پوش به جاى چرخ و لاستيك با زنجير حركت مى كردند، مجهز به توپ و مسلسل بودند و هر يك گنجايش ۸ سرنشين را داشتند.
امتياز مهم تانك ها اين بود كه در راه هاى ناهموار و هر زمين فراز و نشيب دارى حركت مى كردند و حتى از روى گودال ها و سنگر هاى دشمن مى گذشتند و در مقابل هيچ مانعى از پيشروى باز نمى ماندند. موتور هاى قدرتمند اين تانك ها امكان هرگونه مانورى را به آنها مى داد.
سران نظامى انگليس اعتقاد داشتند كه با اين پديده جنگى تازه و گسيل آنها به جبهه جنگ كار آلمان ها را يكسره خواهند كرد. در آغاز ماه سپتامبر كارخانه هاى تسليحاتى انگليس ۴۹ تانك تحويل مقامات نظامى دادند اما ۱۵ دستگاه از آنها قبل از اينكه به جبهه جنگ فرانسه برسند از كار افتادند و از ميان ۳۴ دستگاه باقى مانده نيز ۲۵ دستگاه آن هنگام آزمايش در جبهه از حركت بازماندند، بنابراين فقط ۹ تانك براى نبرد با آلمان ها فرستاده شد. نتيجه كاملاً اميدوار كننده بود چون همين ۹ دستگاه موفق به ايجاد رخنه عميقى در خط دفاعى مستحكم آلمان ها شدند و با عبور از سنگر هاى آنها چندين كيلومتر پيشروى كردند، اما چون تعدادشان كم بود و پشتيبانى لازم هم نمى شدند ناچار به بازگشت شدند و يكى از آنها نيز به دست آلمان ها افتاد.البته كاربرد اين تانك ها در جنگ جنبه آزمايشى داشت و در واقع انگليس براى آينده روى آنها سرمايه گذارى كرده بود.
•جبهه وردن
۲۰ اوت ۱۹۱۷: در جبهه وردن از جنوب تا شمال در گستره اى به طول ۱۸ كيلومتر، نيرو هاى فرانسه با عمليات گسترده خود خطوط مقدم آلمان ها را درهم شكسته و مواضع با اهميتى را به تصرف درآورند كه در آغاز جنگ قواى آلمان توانسته بود با شكست متفقين اين مناطق را در اختيار خود درآورد. در حقيقت اين نخستين پيروزى ژنرال «پتن» پس از انتصاب به فرماندهى كل قواى فرانسه به شمار مى آمد و به همين دليل موفق به دريافت نشان «لژيون دو-انور» شد. در اين ارتباط كارشناسان نظامى همراهى گسترده هواپيما هاى جنگى فرانسه را عامل مهم اين پيروزى دانستند.
•نارضايتى سربازان آلمانى
۲۵ اوت ۱۹۱۷: از زمانى كه بندر هاى آلمان به محاصره نيروى دريايى بريتانيا درآمد، كشتى هاى جنگى آلمان در اسكله ها لنگر انداختند و ملوانان و افسران تحت مراقبت شديد انضباطى، بى كار و سرگردان شدند. در بندر «ويلهلمشاون» ۴۹ تن از خدمه يك ناو جنگى بى اعتنا به مقررات موجود پست هاى خود را ترك كرده و براى گردش و تفريح به يكى از رستوران هاى بندر رفتند. روز بعد ۴۰۰ ملوان ديگر و در راس آنها افسر جوانى به نام «آلبين كوبيس» از همكاران خود پيروى كرده و با ترك كشتى ها به گشت و گذار در بندر پرداختند. روز هاى بعد ماجراى فرار از كشتى ها در بنادر ديگر نيز تكرار شد تا جايى كه مقامات بلندپايه نظامى اطلاع پيدا كردند و اين بيم براى آنها به وجود آمد كه بى انضباطى و فرار از خدمت به بخش هاى ديگر ارتش نيز سرايت خواهد كرد، بنابراين دستور بازداشت محاكمه و مجازات متخلفان را صادر كردند.
در پى دستورات صادره، در دادگاه هاى متعدد نظامى تعداد زيادى از ملوانان و افسران محاكمه شدند و پنج حكم اعدام و چندين حكم زندان با اعمال شاقه صادر شد. در اين ميان درياسالار «رينهاردشير» فرمانده كل نيروى دريايى آلمان اعتقاد داشت كه سربازانش از نجنگيدن به ستوه درآمده اند و فرار يا بى انضباطى كرده اند و كوشيد دادگاه ها را به تخفيف مجازات هاى سنگين قانع كند. اما «آلبين كوبيس» افسر جوان به عنوان خائن و محرك ديگران در برابر جوخه آتش قرار گرفت و سه افسر ديگر به حبس ابد محكوم شدند.
•ژنرال «فوش» درجه مارشالى گرفت


6 اوت ۱۹۱۸: در پى پيروزى هاى وسيع نيرو هاى متفقين كه پاريس را از خطر سقوط رهانيده بود، هيات وزيران فرانسه در روز پنجم اوت ۱۹۱۸ جلسه فوق العاده اى تشكيل دادند و ضمن بحث و مذاكره درباره اوضاع نظامى و سياسى به پيشنهاد «كلمانسو» نخست وزير وقت فرانسه تصويب كردند كه ژنرال «فوش» سرفرمانده قواى متفقين به مقام مارشالى ارتقا پيدا كند، ژنرال «پتن» نيز عالى ترين نشان نظامى را دريافت كرد.
«پوانكاره» رئيس جمهور فرانسه نيز طى مراسمى از اين دو فرمانده تجليل كرد.
•حمله متفقين به آلمان ها
۸ اوت ۱۹۱۸: ژنرال «فوش» كه در ماه ژوئن ۱۹۱۸ سعى كرده بود با سخن گفتن از فراز و نشيب جنگ اعتراض هاى نمايندگان مجلس ملى فرانسه را پاسخ گويد، در اين روز پس از متوقف كردن پيشروى آلمان ها به سوى پاريس، آنها را با يك ضدحمله غافلگير كرده و توانسته بود قسمت اعظمى از ارتش آلمان را در آن منطقه نابود كند.
در پى اين پيروزى «فوش»، نيرو هاى متفقين با اعتماد بيشتر پيشروى كردند و مقاومت و دفاع آلمان ها را يكى پس از ديگرى درهم شكستند. ستاد ارتش آلمان در اعلاميه اى به اين شكست اعتراف كرده و توضيح داد: «دشمن در جبهه گسترده اى ميان «اسن» و «آنكر» با تمامى توان دست به حمله شديد زده و با استفاده از مه غليظ، تانك ها و زره پوش هاى خود موفق به رخنه در خطوط دفاعى ما شدند و عمليات توپخانه و پياده نظام ما را مختل كردند.»
اما اعلاميه ستاد ارتش انگليس جزئيات بيشترى از نبرد را تشريح كرد، در اين اعلاميه ضمن اشاره به شركت ۵۴ هزار نظامى آمريكايى در صف هاى متفقين آمده بود: با حمله ناگهانى نيرو هاى ما دشمن به كلى غافلگير شد و همه هدف هاى از پيش تعيين شده به سرعت تصرف شد و هرگونه مقاومت آلمان ها در سرتاسر جبهه درهم شكست و اكنون قواى متفقين در جبهه گسترده ترى به سرعت به سوى شمال و جنوب در منطقه «سم» در حركت هستند.
•ادامه پيشروى آلمان ها در خاك روسيه
۲۷ اوت ۱۹۱۸: برخلاف امضاى پيمان «برست ليوسك» كه به جنگ آلمان و روسيه پايان داد، قواى آلمان پس از اعلام استقلال اوكراين و خروج از آن سرزمين، به پيشروى خود در جنوب غربى روسيه به خاطر دستيابى به غلات و محصولات كشاورزى آن منطقه ادامه دادند. دولت روسيه آنچنان در آشوب هاى داخلى درگير بود كه توانايى جبهه گيرى و دفاع از خود را نداشت و مجبور شد «استونى» و «لتونى» دو منطقه ساحلى بالتيك را به آلمان ها واگذارد.
از سوى ديگر مقامات برلن اعلام كردند كه اگر پيمان صلحى ميان دولت روسيه و حكومت تازه استقلال يافته اوكراين به امضا برسد، نيرو هاى آلمان از حوزه «دونتز» و سواحل درياى سياه عقب نشينى خواهند كرد. هر چند كه روسيه و اوكراين چندى پيش به درگيرى هاى خود پايان داده بودند اما هنوز پيمان صلحى ميان آنها به امضا نرسيده بود و آلمان بدين وسيله مى خواست از استقلال اوكراين اطمينان پيدا كندو سپس به تخليه مناطق اشغالى بپردازد تا از اين موضوع بتواند به عنوان اهرم فشار به روسيه استفاده نمايد.
همچنين برلن تقاضاى ۶ ميليارد مارك خسارت جنگى از مسكو كرده بود در حالى كه حكومت روسيه با بحران شديد مالى دست به گريبان بود.
در آن زمان روزنامه «پراودا» سخنگوى بلشويك ها ضمن تفسيرى پيرامون توافق هاى جديد دولت هاى آلمان و روسيه نوشت: «روسيه سيوسياليست در دو جبهه با تهديد اميرياليست ها روبه رو است، از يك طرف فرانسه و انگليس و از سوى ديگر آلمان. مبارزه در دو جبهه نه ممكن است و نه منطقى از اين رو تا زمانى كه ما با فرانسه و انگليس درگير هستيم مصلحت ايجاب مى كند كه به سازش با آلمان تن دهيم.»
البته نظريه پردازان كمونيست ارزشى براى توافق هاى بلندمدت بين المللى قائل نبودند و روابط ميان دولت ها را به گونه اى متفاوت با عرف رايج سياسى و براساس اصول و عقايد خود توجيه مى كردند.
•فروپاشى نيرو هاى آلمان در جبهه غرب
۱۲ سپتامبر ۱۹۱۸: در دهم اوت ،۱۹۱۸ مارشال «فوش» فرمانده كل قواى متفقين به ژنرال «پرشنيگ» فرمانده سپاهيان اعزامى آمريكا به جبهه فرانسه پيشنهاد كرد بخشى از نيرو هايش را براى حمله به مواضع آلمان ها به منطقه «سن ميهيل» ارسال كند اما فرمانده آمريكايى اين پيشنهاد را نپذيرفت چون با تقسيم قواى خود موافق نبود و در نتيجه فوش اين ماموريت را به نيرو هاى فرانسه به فرماندهى ژنرال پتن سپرد كه اين ماموريت با موفقيت به انجام رسيد. پس از تصرف شهر «سن ميهيل» كه بعداً قواى آمريكا نيز به فرانسويان ملحق شدند حملات گسترده اى را با شدت بيشترى به مواضع آلمان آغاز كردند كه در پى آن و حملات موفق ديگر از مركز تا شمال سپاهيان آلمان را درهم شكسته و باعث عقب نشينى آنها شدند.
چنانچه ژنرال «لودندرف» فرمانده كل سپاه آلمان در جبهه غرب بر اثر كمبود نفرات و تجهيزات به تدريج ابتكار عمل و كنترل خود را بر اوضاع از دست داد. در اين حملات حدود ۱۳ هزار سرباز آلمانى به اسارت درآمدند و غنايم و جنگ افزار هاى فراوانى نيز به دست نيرو هاى متفقين افتاد، نتايج اين حملات شايع كرده بود كه آلمان و اتريش به دنبال واسطه اى براى صلح هستند.