خبر داغش خوبه ، مثل نون سنگك
«آخرين مهلت» (Deadline) از جمله چيزهايى است كه هميشه روزنامه نگارها را آزار مى دهد. «آخرين مهلت» يعنى زمانى كه يك روزنامه نگار وقت دارد مطلب خود يا خبرى را كه نوشته به دست دبير گروه برساند و اگر اين مهلت بگذرد آن مطلب ديگر به درد چاپ نمى خورد و بايد دور ريخته شود. آخرين مهلت ها هميشه كوتاه هستند، يا به نظر چنين مى آيند. براى همين رعايت شان دلهره مى آورد و دلشوره و گاهى اوقات دل و روده را آنقدر به هم مى پيچاند كه... اما همين آخرين مهلت ها حكم چارچوبى را دارند كه اگر آنها را درست بشناسيم وقت زياد هم مى آوريم و اين همان كارى است كه برخى از خبرگزارى هاى جهانى مى كنند تا خبر داغ روى دست نماند كه هم دست را مى سوزاند و هم بيات مى شود.
فرصتى باقى نيست. بجنب! روزنامه بايد زير چاپ برود و فردا صبح روى دكه باشد. اگر دير بجنبى «آخرين مهلت» (Deadline) را از دست مى دهى و فردا صبح خبر داغ تو را روزنامه هاى ديگر چاپ مى كنند. از جمله نيش دار «باز كه خبر خوردى!» هم كه دبيرسرويس با پوزخند روانه ات مى كند مصون نمى مانى.
«پس بجنب! اينقدر با اين خبر ور نرو. همين خوب است. ردش كن.»
اين سناريوى هميشگى كار در مطبوعات و جمله اى هم كه در بالا آمد روزى صد بار در تحريريه روزنامه ها شنيده مى شود.
اما آيا اين به آن معنا است كه خبرها همه ناقص هستند يا نصف و نيمه پوشش داده مى شوند؟
البته بله. بسيارى از رويدادها ناقص پوشش داده مى شوند و يكى از بهانه ها هم همين «آخرين مهلت» است.
روزنامه ها هر كدام آخرين مهلت هاى خود را دارند. اما كاش كار به همين جا تمام مى شد. خبرگزارى ها كارشان سخت تر هم هست، چون هم بايد روزنامه هاى صبح را تغذيه كنند و هم روزنامه هاى عصر را؛ بدتر از آن خبرگزارى هاى جهانى هستند كه با مخاطبانى از ۲۴ نصف النهار (با فاصله هاى زمانى متفاوت) روبه رو هستند: يكى دو نيمه شب به وقت تهران و هفت صبح به وقت چين مى خواهد بداند امروز چه خبر است و ديگرى چهار بعد از ظهر به وقت تهران و باز هم هفت صبح اما اين بار به وقت نيويورك.
خبر مثل نان سنگك تازه از تنور در آمده است. اگر زود ردش نكنيد دست را مى سوزاند. اگر زياد نگه اش داريد بيات مى شود.
بسيارى از خبرگزارى هاى برجسته جهان مثل خبرگزارى رويترز كه زمانى (دهه ۱۸۵۰ ميلادى) اخبار بورس لندن و پاريس را با كبوترهاى نامه رسان به يكديگر منتقل مى كرد، اعتقاد دارند حتى بدون تعيين آخرين مهلت هم مى توان واقعه اى را به گستردگى يازدهم سپتامبر پوشش داد و صد البته همان اصول قديمى سرعت و دقت در كنار يكديگر را هم به يك اندازه رعايت كرد. رويترز ديگر براى خبرهاى خود آخرين مهلت تعيين نمى كند. اين خبرگزارى با مخاطبانى روبه رو است كه جايى صبح شان را شروع كرده اند و جايى ديگر روزشان را به پايان رسانده اند.
وقتى تابلوى معروف «جيغ» اثر ادوارد مونش مرداد امسال از موزه اى در اسلو (نروژ) دزديده شد، اولين خبرى كه روى تلكس رويترز مخابره شد خبرى ۱۹۰ كلمه اى (كوتاه) بود. اين خبر ساعت ۴۰:۷ دقيقه به وقت نيويورك روى تلكس رويترز جا گرفت و از آن چنين برمى آمد كه گزارشگر رويترز با مقامات موزه تماس گرفته، آنها سرقت را تاييد كرده اند، اما مقامات موزه درباره اين كه آيا تابلوى «جيغ» نيز در ميان آثار دزديده بوده اطلاعاتى نداده اند. به اين ترتيب، رويترز مجبور مى شود به نقل از راديوى ملى نروژ ذكر كند كه تابلوى «جيغ» نيز جزء آثار دزديده شده بوده است.
از آنجا كه مقامات موزه سرقت تابلوى «جيغ» را تاييد نمى كنند، رويترز _ به خاطر رعايت اصل دقت در خبرنويسى _ نمى تواند به طور حتم بنويسد كه تابلوى «جيغ» دزديده شده و براى همين اين جمله را به نقل از راديوى ملى نروژ مى آورد.
به اين ترتيب، خبر اول رويترز با رعايت اصل دقت و سرعت، اگرچه تنها در ۱۹۰ كلمه و با اطلاعات مختصر، اما مخابره مى شود. با مخابره خبر اول، گزارشگر رويترز فرصت پيدا مى كند تا خود را به محل رويداد برساند، با اين پيشينه كه بر خبر سرقت منتشر شده است و حالا به جزئيات تكميلى نياز است. خبر تكميلى كه اين بار خبر اختصاصى رويترز است ساعت ۲۸:۱۲ دقيقه يعنى حدود سه ساعت بعد روى تلكس مخابره مى شود. اين بار در حدود ۵۷۰ كلمه. در اين خبر به غير از يك مورد، ديگر از نقل قول هاى راديوى ملى نروژ استفاده نشده است و خبر به طور كامل برپايه مشاهدات و گزارش هاى خبرنگار رويترز است كه نامش بالاى خبر آمده.
پوشش سرقت تابلوى جيغ به همين دو خبر محدود نمى شود. در طول سه روز بيش از ده بار نسخه هاى جديدى از خبر روى تلكس رويترز جا مى گيرد، هر بار با اطلاعات جديد و اطلاعات قبلى اى كه در لابه لاى پاراگراف ها ته نشين شده است.
به اين ترتيب دو اصل سرعت و دقت در خبرنويسى در اين جا رعايت شده اند كه از بدو شروع كار مطبوعات مدرن در صد و پنجاه سال اخير در سولوحه كار روزنامه نگاران قرار دارند و مهمتر آن كه خبر سرقت و جزئيات مربوط به آن، بدون آن كه «سوخته شود» روى تلكس رويترز مخابره شده اند و رويترز با به روز كردن خبر در روزهاى بعدى و آوردن پيشينه سرقت آثار هنرى يا انجام مصاحبه اى با يكى از اشخاصى كه قبلاً در كار سرقت يكى از نسخه هاى تابلوى جيغ دست داشته در عمق هم شيرجه زده است.
فرصتى باقى نيست. بجنب! روزنامه بايد زير چاپ برود و فردا صبح روى دكه باشد. اگر دير بجنبى «آخرين مهلت» (Deadline) را از دست مى دهى و فردا صبح خبر داغ تو را روزنامه هاى ديگر چاپ مى كنند. از جمله نيش دار «باز كه خبر خوردى!» هم كه دبيرسرويس با پوزخند روانه ات مى كند مصون نمى مانى.
«پس بجنب! اينقدر با اين خبر ور نرو. همين خوب است. ردش كن.»
اين سناريوى هميشگى كار در مطبوعات و جمله اى هم كه در بالا آمد روزى صد بار در تحريريه روزنامه ها شنيده مى شود.
اما آيا اين به آن معنا است كه خبرها همه ناقص هستند يا نصف و نيمه پوشش داده مى شوند؟
البته بله. بسيارى از رويدادها ناقص پوشش داده مى شوند و يكى از بهانه ها هم همين «آخرين مهلت» است.
روزنامه ها هر كدام آخرين مهلت هاى خود را دارند. اما كاش كار به همين جا تمام مى شد. خبرگزارى ها كارشان سخت تر هم هست، چون هم بايد روزنامه هاى صبح را تغذيه كنند و هم روزنامه هاى عصر را؛ بدتر از آن خبرگزارى هاى جهانى هستند كه با مخاطبانى از ۲۴ نصف النهار (با فاصله هاى زمانى متفاوت) روبه رو هستند: يكى دو نيمه شب به وقت تهران و هفت صبح به وقت چين مى خواهد بداند امروز چه خبر است و ديگرى چهار بعد از ظهر به وقت تهران و باز هم هفت صبح اما اين بار به وقت نيويورك.
خبر مثل نان سنگك تازه از تنور در آمده است. اگر زود ردش نكنيد دست را مى سوزاند. اگر زياد نگه اش داريد بيات مى شود.
بسيارى از خبرگزارى هاى برجسته جهان مثل خبرگزارى رويترز كه زمانى (دهه ۱۸۵۰ ميلادى) اخبار بورس لندن و پاريس را با كبوترهاى نامه رسان به يكديگر منتقل مى كرد، اعتقاد دارند حتى بدون تعيين آخرين مهلت هم مى توان واقعه اى را به گستردگى يازدهم سپتامبر پوشش داد و صد البته همان اصول قديمى سرعت و دقت در كنار يكديگر را هم به يك اندازه رعايت كرد. رويترز ديگر براى خبرهاى خود آخرين مهلت تعيين نمى كند. اين خبرگزارى با مخاطبانى روبه رو است كه جايى صبح شان را شروع كرده اند و جايى ديگر روزشان را به پايان رسانده اند.
وقتى تابلوى معروف «جيغ» اثر ادوارد مونش مرداد امسال از موزه اى در اسلو (نروژ) دزديده شد، اولين خبرى كه روى تلكس رويترز مخابره شد خبرى ۱۹۰ كلمه اى (كوتاه) بود. اين خبر ساعت ۴۰:۷ دقيقه به وقت نيويورك روى تلكس رويترز جا گرفت و از آن چنين برمى آمد كه گزارشگر رويترز با مقامات موزه تماس گرفته، آنها سرقت را تاييد كرده اند، اما مقامات موزه درباره اين كه آيا تابلوى «جيغ» نيز در ميان آثار دزديده بوده اطلاعاتى نداده اند. به اين ترتيب، رويترز مجبور مى شود به نقل از راديوى ملى نروژ ذكر كند كه تابلوى «جيغ» نيز جزء آثار دزديده شده بوده است.
از آنجا كه مقامات موزه سرقت تابلوى «جيغ» را تاييد نمى كنند، رويترز _ به خاطر رعايت اصل دقت در خبرنويسى _ نمى تواند به طور حتم بنويسد كه تابلوى «جيغ» دزديده شده و براى همين اين جمله را به نقل از راديوى ملى نروژ مى آورد.
به اين ترتيب، خبر اول رويترز با رعايت اصل دقت و سرعت، اگرچه تنها در ۱۹۰ كلمه و با اطلاعات مختصر، اما مخابره مى شود. با مخابره خبر اول، گزارشگر رويترز فرصت پيدا مى كند تا خود را به محل رويداد برساند، با اين پيشينه كه بر خبر سرقت منتشر شده است و حالا به جزئيات تكميلى نياز است. خبر تكميلى كه اين بار خبر اختصاصى رويترز است ساعت ۲۸:۱۲ دقيقه يعنى حدود سه ساعت بعد روى تلكس مخابره مى شود. اين بار در حدود ۵۷۰ كلمه. در اين خبر به غير از يك مورد، ديگر از نقل قول هاى راديوى ملى نروژ استفاده نشده است و خبر به طور كامل برپايه مشاهدات و گزارش هاى خبرنگار رويترز است كه نامش بالاى خبر آمده.
پوشش سرقت تابلوى جيغ به همين دو خبر محدود نمى شود. در طول سه روز بيش از ده بار نسخه هاى جديدى از خبر روى تلكس رويترز جا مى گيرد، هر بار با اطلاعات جديد و اطلاعات قبلى اى كه در لابه لاى پاراگراف ها ته نشين شده است.
به اين ترتيب دو اصل سرعت و دقت در خبرنويسى در اين جا رعايت شده اند كه از بدو شروع كار مطبوعات مدرن در صد و پنجاه سال اخير در سولوحه كار روزنامه نگاران قرار دارند و مهمتر آن كه خبر سرقت و جزئيات مربوط به آن، بدون آن كه «سوخته شود» روى تلكس رويترز مخابره شده اند و رويترز با به روز كردن خبر در روزهاى بعدى و آوردن پيشينه سرقت آثار هنرى يا انجام مصاحبه اى با يكى از اشخاصى كه قبلاً در كار سرقت يكى از نسخه هاى تابلوى جيغ دست داشته در عمق هم شيرجه زده است.
<< Home