Mass Communication

Thursday, July 21, 2005

مدل امریکایی فعالیت موازی اطلاعاتی

جيمز ريزن :كمى پس از حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، يك تيم دو نفره اطلاعاتى با استقرار در يك اتاق بدون پنجره و داراى قفل رمزدار در پنتاگون (ساختمان وزارت دفاع آمريكا) در جست وجوى مداركى براى اثبات وجود ارتباط تشكيلاتى ميان گروه هاى تروريستى و برخى كشورها برآمدند. اين دو نفر، اسناد محرمانه اى را كه بيشترشان اطلاعات CIA (آژانس اطلاعات مركزى آمريكا) را تأييد نمى كرد گلچين و جمع آورى كردند. «مايكل ملوف» يكى از اعضاى آن تيم دو نفره مى گويد: «ما خروارها داده خام را كشف كرديم. ما واقعاً حيرت زده بوديم كه نمى توانستيم هيچ اشاره اى به وجود آن ارتباط را در گزارش هاى پايانى CIA پيدا كنيم.»آنها خلاصه اى از مدارك جمع آورى شده شان را روى كاغذهاى كثيفى يادداشت كرده و آن را شبيه يك ديوارنما گرداگرد دفتر كوچك شان آويخته بودند. تا پايان آن سال، همچنان كه پاره هاى بزرگ آجر و سنگ از فراز برج هاى دوقلوى مركز تجارت جهانى به پائين سقوط مى كرد و نيروهاى آمريكايى در افغانستان مشغول جنگ بودند، اين دو نفر تصوير هولناك جديدى از تروريسم جهانى ارائه دادند. آنها دائماً هشدار مى دادند كه اختلافات ديرينه نژادى، مذهبى و سياسى موجود ميان گروه هاى تروريستى در حال از بين رفتن است و همين امر باعث ظهور و پيدايش تهديدات شوم جديدى خواهد شد. آن دو بر وجود ارتباطات گسترده تشكيلاتى ميان تعداد زيادى از گروه هاى تروريستى اسلامگرا تأكيد كرده و (براى نخستين بار) فرضيه همگرايى گروه هاى افراطى سنى و شيعه و حكومت هاى سكولار عربى را مطرح كردند. استنتاجات آنها كه بلافاصله براى مقامات عالى رتبه دولت «بوش» ارسال شد عراق و القاعده و «صدام حسين» و «اُسامه بن لادن» را با يكديگر مرتبط مى دانست.با انجام چنين كارى، اين تيم دو نفره تحقيقاتى به بروز تقابل آشكار امروزى ميان گروه هاى مختلف در زمينه نحوه سامان دهى اطلاعات منتهى به جنگ كمك شايانى كرد.«كميته منتخب اطلاعاتى سنا» هم اينك در حال انجام تحقيق پيرامون اين نكته است كه آيا اين يگان ويژه تحقيقاتى كه از سوى مُبدعش، «داگلاس فيث» معاون سياسى وزير دفاع، «گروه ارزيابى ضد تروريسم» نام نهاده شد، تهديد فرضى عراق را براى توجيه آغاز جنگ عليه اين كشور تا به اين اندازه اغراق آميز جلوه داد. CIA و ساير آژانس هاى اطلاعاتى آمريكا مدارك كمى را براى ابراز حمايت قطعى از اين ديدگاه پنتاگون كه اساساً مبتنى بر وجود يك تهديد فزاينده تروريستى به شكل كاملاً منسجم و شكل يافته يا وجود ارتباطاتى ميان «صدام» و «بن لادن» است پيدا كردند و هنوز هم تا حد زيادى بيشتر آن ايده ها را نفى مى كنند.پيكارجويان مسلمان خارجى از زمان تهاجم نظامى آمريكا و متحدينش به عراق همواره درصدد يافتن پناهگاه امنى براى خود در اين كشور بوده اند و حتى برخى از سنى ها و شيعيان عليه اشغالگران با يكديگر متحد شده اند. اما به اعتقاد اين آژانس ها انجام چنين كارى نتيجه خشم مردم عراق و استيلاى شرايطى هرج و مرج گونه در اين كشور است و اين موضوع هرگز به تشكيل اتحاديه هاى دوگانه و چندگانه پيش از جنگ ارتباطى ندارد. با توجه به شكل گيرى انتقادهاى فزاينده طى هفته هاى اخير و به موازات خونين تر شدن منازعات در عراق، «بوش» به شدت خود را تحت فشار مى بيند كه يك بار ديگر از چگونگى هدايت «جنگ عليه تروريسم» به بغداد دفاع كند.برخى منتقدين جنگ اين گونه استدلال مى كنند كه برخى گام هاى اوليه منتهى به جنگ در عراق توسط پاتوق اطلاعاتى محقرانه «فيث» برداشته شد. خواه يافته هاى آن پاتوق بر طرز فكر سياست گذاران آمريكايى تأثير گذاشته باشد، خواه صرفاً زمينه را براى انجام گفت وگوهايى در راستاى تحكيم ديدگاه هاى بدبينانه قديمى فراهم ساخته باشد. اين واحد كوچك اطلاعاتى نقش انكارناپذيرى را در تداوم تلاش هاى مجدانه دولت براى تعريف تهديد عراق ايفا كرد و آگاهانه استنتاجات خود را به خورد مردم آمريكا داد. دولت «بوش» ناتوان از جلب رضايت عامه در مورد وجود برخى پيوندهاى تروريستى در كشورهاى مختلف جهان به دليل تشكيك CIA و «آژانس اطلاعات دفاعى آمريكا» (DIA) كانون توجهش را (از موضوع پيوندهاى تروريستى) به موضوع تسليحات كشتار جمعى عراق به عنوان دليل اساسى و منطقى جنگ تغيير داد. «فيث» در پاسخ به اتهامات مطرح شده مى گويد كه تيم او هيچ دخالتى در توجيه زمينه هاى تسليحاتى جنگ نداشته است. اما او پيشتر طى مصاحبه اى گفته بود كه دو موضوع «تروريسم» و «تسليحات كشتارجمعى» عراق در اذهان مقامات عالى رتبه دولت «بوش» كاملاً با يكديگر پيوند خورده بود. او همچنين به فاصله اندكى پس از وقوع حملات ۱۱ سپتامبر و حملات تروريستى ديگرى كه پيرو آن از طريق اشاعه ميكروب مرگبار سياه زخم صورت پذيرفت، مدعى شد كه دولت آمريكا «كانون توجهات خود را بر روى اين خطر مهلك قرار داده بود كه ممكن است عراقى ها ثمرات برنامه هاى تسليحات كشتار جمعى شان را در اختيار تروريست ها قرار دهند.»رئيس جمهور آمريكا و به علاوه «ديك چنى» معاون رئيس جمهور و «دونالد رامسفلد» وزير دفاع، در اظهارات رسمى شان به وجود ارتباطاتى ميان عراق و القاعده اشاره كرده بودند.«بوش» همچنين بارها و بارها در مورد احتمال تحقق اين خطر مهم كه «صدام» سلاح هايش را با تروريست ها تقسيم خواهد كرد هشدار داده بود.«بوش» طى مصاحبه اى در آوريل ۲۰۰۲ گفته بود: «بدترين چيزى كه مى تواند اتفاق بيفتد اين است كه به كشورى همچون عراق تحت حاكميت صدام حسين اجازه داده شود تا تسليحات كشتار جمعى اش را توسعه دهد و سپس به گروهى متشكل از سازمان ها و شبكه هاى تروريستى فعال در سرتاسر جهان كمك كند تا آنها بتوانند كل جهانيان را مورد تهديد و اخاذى خويش قرار دهند.» ناكامى در يافتن چنين سلاح هايى در عراق باعث تسريع در انجام يك سرى تحقيقات جامع پيرامون اطلاعات پيش از جنگ شده است. «كميته تحقيق سنا» قصد دارد تحقيقاتش پيرامون اين موضوع حساس، از جمله بازجويى از گروه «فيث»، را طى چند ماه آينده كامل كند. يگان اطلاعاتى «فيث» معمولاً با ديگر نهاد تحت امر او يعنى «دفتر طرح هاى ويژه» اشتباه گرفته مى شود؛ نهادى كه به گفته مقامات رسمى پنتاگون در طرح ريزى مقدمات جنگ، اما نه تحليل اطلاعاتى آن، دخالت داشت. برخى كارشناسان اطلاعاتى آمريكا همواره اين اتهام را مطرح مى كنند كه يگان اطلاعاتى «فيث» دستور كار كاملاً مخفيانه اى را براى توجيه جنگ در عراق تدارك ديده بود و اعضاى آن را افرادى تشكيل مى دادند كه از سوى سياستگذاران محافظه كار پنتاگون دستچين شده بودند تا به استنتاجات از پيش تعيين شده اى پيرامون روابط عراق و القاعده دسترسى پيدا كنند. «پاتريك لانگ» تحليلگر سابق مسائل خاورميانه در آژانس اطلاعاتى DIA در اين باره مى گويد: «من هيچ مشكلى با گرد آمدن آنها در قالب يك تيم دو نفره براى مرور داده ها و اطلاعات جمع آورى شده و به چالش كشاندن ارزيابى هاى اوليه ندارم.» وى در ادامه مى افزايد: «اما مشكل اينجا است كه آنها افرادى را گرد يكديگر جمع كردند كه اساساً متخصص اطلاعاتى نبودند بلكه فقط به اين دليل انتخاب شده بودند كه مثل اربابان شان فكر مى كردند. آنها دقيقاً همان پاسخ هايى را كه اربابانشان مى خواستند در اختيار آنها گذاشتند.»اما «فيث» از عملكرد تحليلگرانش دفاع مى كند. او مى گويد: «من بسيار خوشحال خواهم شد كه كسى بيايد و كيفيت كار آنها را مورد محك و ارزيابى دقيق قرار دهد: آيا فعاليت آنها بر پايه اطلاعات موثق استوار بود؟ آيا كار آنها اساساً منطقى بود؟ آيا كار آنها با دلايل مستدل همراه بود؟» وى در ادامه مى افزايد: «موضوعات سياسى متعددى در اين شهر (واشنگتن) وجود دارند كه ارزش بحث و مجادله را دارند. واضح است كه برخى از آن موضوعات با صلح و جنگ در ارتباطند.» «فيث» تيم اش را تنها چند هفته پس از وقوع حملات ۱۱ سپتامبر تشكيل داد تا ارتباطات ميان گروه هاى تروريستى و حاميان دولتى بالقوه شان را در اقصى نقاط جهان مورد مطالعه و بررسى دقيق قرار دهند. «ملوف» و همكارش، «ديويد وارمسر»، در اكتبر ۲۰۰۱ در يك فضاى كوچك به ابعاد تقريبى ۵/۴ متر در ۵/۴ متر در طبقه سوم ساختمان اصلى پنتاگون كار خود را آغاز كردند. اين دو نفر روزهاى متعددى را به مطالعه گزارش هاى اطلاعاتى خام اوليه كه بخش عمده اى از آنها از رابطان CIA دريافت و در سيستم كامپيوترى محرمانه پنتاگون ذخيره شده بود پرداختند. «ملوف» در اين باره مى گويد: «ما شروع به كنار هم گذاشتن داده هاى مختلف اطلاعاتى كرديم.» «فيث» ادعا مى كند كه تيمش به عنوان رقيبى براى CIA تشكيل نشد. او در اين باره مى گويد: «اين كارى است كه مردان سياسى هميشه انجام مى دهند، آنها اطلاعات موجود را مورد مطالعه و تحقيق قرار مى دهند.» وى در ادامه مى افزايد: «ما هرگز در صدد ايجاد انشعاب جديدى در فعاليت هاى اطلاعاتى نبوديم، ما هرگز درصدد پنهان كارى نبوديم، ما هرگز درصدد ضربه زدن به جامعه شكيل اطلاعاتى نبوديم.»• مقاومت از درون
اما اين اقدام «فيث» و دستيارانش بلافاصله سوء ظن هايى را در ميان مديران ارشد CIA و DIA برانگيخت. آن سه (فيث و دو دستيارش) ارتباط نزديكى با «ريچارد پرل» رئيس وقت گروه مشاورين پنتاگون و يكى از چهره هاى برجسته محافظه كاران داشتند كه از زمانهاى بسيار دور حامى سرنگونى رژيم «صدام» و از منتقدين صريح اللهجه سياست هاى CIA شناخته مى شد. «پرل» در مصاحبه اى گفته بود: «من فكر مى كنم افرادى كه مسئول رسيدگى به مسائل خليج فارس در CIA هستند افرادى احساساتى (و به درد نخور) هستند. آنها به تنهايى اشتباهات بسيار متعددى را مرتكب شده اند. آنها سابقه اى بيش از ۳۰ سال در ارتكاب اشتباهات فاحش دارند.» وى در ادامه افزوده بود كه اين آژانس «به فرضيه اى كاملاً اشتباه وفادار است كه هرگز احتمال همكارى عراق و القاعده را جدى نمى گيرد.» و آنها «هر بار كه ايالات متحده در موقعيت جنگى خطرناكى قرار گرفته از ارائه اسناد و مدارك متناقض براى مخالفت با آن دريغ نكرده اند.»
زمانى كه «پرل» در نقش يكى از مقامات برجسته دفاعى دولت «ريگان» (رئيس جمهور اسبق آمريكا) به فعاليت مشغول بود «ملوف» كه پيشتر يك روزنامه نگار بود به عنوان مأمور تحقيق او كه وظيفه جمع آورى مدارك در زمينه سرقت فناورى هاى غربى از سوى جاسوسان اتحاد جماهير شوروى سابق را بر عهده داشت مشغول فعاليت شد. «وارمسر» كارشناس مسائل خاورميانه كه پيشتر كتابى را به رشته تحرير درآورده بود كه در آن شديداً به سياست هاى دولت «كلينتون» و CIA در زمينه نوع رفتار با عراق در دهه ۱۹۹۰ حمله شده بود در «مؤسسه اينترپرايز آمريكا» كه يكى از مؤسسات مطالعاتى محافظه كاران و محل اصلى فعاليتهاى تحقيقاتى «پرل» بود به فعاليت مشغول بود. «فيث» هم معاون «پرل» در پنتاگون بود و زمانى كه همه آنها خارج از چارچوب دولت به فعاليت مشغول بودند «وارمسر»، «فيث» و «پرل» سندى را امضا كرده بودند كه در آن خواستار سرنگون ساختن رژيم «صدام» با هدف تقويت امنيت اسرائيل شده بودند.
به رغم ارتباط نزديك با اعضاى كادر رهبرى پنتاگون، «ملوف» و «وارمسر» با مقاومت شديدى از جانب CIA و DIA مواجه شدند. آنها از ابتدا دسترسى به پرونده هاى فوق محرمانه در سيستم كامپيوترى پنتاگون را انكار كردند. بنابراين «ملوف» به طور كاملاً عادى به دفتر كار قبلى اش در وزارت دفاع آمريكا بازگشت و هنوز هم مى تواند در آنجا به جمع آورى اسناد و اطلاعات جديد مشغول شود. به گفته هر دو نفر (ملوف و وارمسر) بعضاً آنها با عداوت و لجبازى آشكارى مواجه مى شدند. روزى در پنتاگون، يكى از مقامات عالى رتبه DIA به آنها گفته بود كه «به شما اصلاً نيازى نيست و بايد هر چه سريعتر به كار خود پايان دهيد.» تا نوامبر ۲۰۰۱، به موازات طرح ريزى دولت «بوش» براى شعله ور ساختن آتش جنگ در عراق، اين يگان اطلاعاتى ويژه اقدام به تهيه نمودارها و اسلايدى كرد كه بعدها به تهيه كنندگان آنها اطلاع داده شد كه «رامسفلد» از آنها در يكى از نشست هاى وزيران «ناتو» (سازمان پيمان آتلانتيك شمالى) استفاده خواهد كرد.
استنتاجات اين تيم اطلاعاتى شامل هشدارهاى متعددى بود كه از جمله مهمترين آنها مى توان به اين يك مورد اشاره كرد: حصارهاى قديمى و تنومندى كه گروه هاى عمده تروريستى اسلامگرا، از جمله القاعده، حماس و حزب الله، را از يكديگر جدا مى ساخت در حال فروريختن هستند و اين گروه ها آشكارا در پى ايجاد پيوندهايى ميان خود و همچنين حكومت هاى سكولار عربى در قالب طراحى يك جنگ تروريستى تمام عيار عليه غرب هستند.
تحليل آنها (ملوف- ورامسر) مجموعه وسيعى از موضوعات جنجالى و بحث برانگيز را پوشش مى داد. آن دو اعلام كردند كه اعضاى خاندان سلطنتى سعودى خود معترفند كه القاعده را طى ساليان متمادى يارى داده اند. آنها همچنين اعلام كردند كه القاعده فعاليتهاى گسترده اى را در اردوگاههاى آوارگان فلسطينى در لبنان انجام مى داد و در آنجا پيوندهايى را با تشكيلات حزب الله مورد حمايت ايران برقرار كرده بود. آن دو «ابو نضال» رهبر سالخورده تروريست هاى فلسطينى را كه چند سالى در بغداد رحل اقامت افكنده بود به ايجاد زمينه هاى لازم براى برقرارى ارتباطى غير مستقيم ميان عراق و القاعده متهم كردند و اين همه در حالى بود كه بسيارى ديگر از تحليلگران سياسى بر اين باور بودند كه او اساساً بازنشسته شده و سازمان تروريستى مخوفش از هم پاشيده است. «ابو نضال» در سال ۲۰۰۲ تحت شرايط كاملاً مرموزى در بغداد جان سپرد.
CIA و DIA معتقد بودند كه تيم اطلاعاتى «فيث» تا حد زيادى سعى در بزرگ جلوه دادن معدود تماس هاى گزارش شده ميان گروه هاى افراط طلب و كشورهاى عربى دارد. به عنوان مثال، CIA، هيچ مدركى دال بر وجود نوعى همكارى تشكيلاتى ميان «القاعده» با تفكرات افراطى سنى و «حزب الله» با انديشه هاى ناب شيعى در زمينه انجام حملات تروريستى پيدا نكرد.يك مقام بلندپايه CIA درباره صحت و سقم اين گونه ادعاها مى گويد: «تفاوت هاى ارزشى موجود ميان گروه ها و دستجات مذهبى و غير مذهبى مختلف اهميت بسيار زيادى دارند. اما اگر شما هم مثل برخى از كارشناسان بى وجدان اطلاعاتى براى مدت هاى مديدى در اين دنياى بى رحم كاركرده باشيد قادر خواهيد بود كه الساعه اتهامى در زمينه ارتباط ميان هركس با هركس ديگر وارد كنيد.»
در پايان سال ۲۰۰۱، «ملوف» و «وارمسر» گزارش كوتاهى از فعاليت هاى خود را براى اطلاع مقامات عاليرتبه پنتاگون و همچنين «جان بولتون» معاون وزير خارجه آمريكا در امور كنترل تسليحات و امنيت بين الملل و يكى از كارآزموده ترين محققان «مؤسسه اينتر پرايز» ارائه كردند. مأموريت او و همكارش (وارمسر) با ارائه درخواستى از «احمد چلبى» رهبر كنگره ملى عراق براى هميشه ناتمام ماند. ماجرا از اين قرار بود كه «پرل» در پاسخ به يكى از درخواست هاى «ملوف» از «چلبى» عضو كنونى شوراى حكومت انتقالى عراق خواسته بود كه تعدادى از نيروهايش را براى جمع آورى اطلاعات از معارضين و ساير گروه ها و افراد عراقى در اختيار «ملوف» قرار دهد.
اين درخواست كاملاً غير عادى بود زيرا اساساً به تحليلگران «فيث» مأموريت داده شده بود كه اطلاعات موجود را مورد بازنگرى قرار دهند نه اينكه خود راساً به جمع آورى اطلاعات مشغول شوند. و «چلبى» كه در آن زمان تعهد داشت تا در قبال دريافت مبالغى وجه نقد، اطلاعاتى پيرامون اوضاع عراق را انحصاراً در اختيار وزارت امور خارجه آمريكا قرار دهد هشدار داد كه خبر درخواست «پرل» را به اطلاع آژانس هاى اطلاعاتى آمريكا خواهد رساند. اما همچنانكه بعدها نيز به اثبات رسيد «چلبى» يك منبع اطلاعاتى خطرناك بود: بخشى از اطلاعاتى كه او و همكارانش در اختيار مقامات اطلاعاتى آمريكا قرار داده بودند نادرست يا جعلى از آب درآمد.
• ارسال يافته ها
بى ترديد، يكى از نقاط اوج كار اين تيم، ارسال يك گزارش مصور ۴۵ دقيقه اى براى «پل ولفوويتز»، معاون وزير دفاع آمريكا در نوامبر ۲۰۰۱ بود. «ملوف» در اين باره مى گويد: «ولفوويتز به من گفت چطور من تاكنون اين مطالب را از زبان هيچ كس ديگرى نشنيده ام؟» وى در ادامه مى افزايد: «ما هم گفتيم به اين دليل كه هيچ كس ديگرى غير از ما اين تحليل را انجام نداده است. » ولفوويتز بعدها هرگز به درخواست هاى متعدد كارشناسان براى تفسير موضوعات مطروحه در اين گزارش پاسخ نداد. تا اوايل سال ۲۰۰۲، اين تيم گزارشى ۱۵۰ صفحه اى به انضمام اسلايدها و تصاوير مورد نياز را براى اطلاع «فيث» آماده كرد. بلافاصله پس از اتمام اين گزارش، «وارمسر» به وزارت امور خارجه انتقال يافت و بعدها به عضويت تيم مشاورين «چنى» درآمد. او از انجام هر گونه مصاحبه اى با خبرنگاران سر باز مى زند.
وجهه شغلى «ملوف» در پنتاگون نيز در دسامبر ۲۰۰۱ پس از متهم شدن به برقرارى رابطه اى نامشروع با يك تبعه خارجى به شدت آسيب ديد. اگرچه «سم آبادى» وكيل «ملوف» او را به دليل داشتن روابط نزديك با رهبران محافظه كار پنتاگون تنها يك طعمه معرفى مى كند و حتى «فيث» و «پرل» نيز نامه اى را براى دريافت حكم تبرئه او به مقامات D.I.A ارسال كردند اما اين گونه دخالت ها باعث برانگيخته شدن خشم برخى از مقامات بلندپايه اطلاعاتى شد و بالاخره نيز او (ملوف) را به چند ماه مرخصى اجبارى با دريافت حقوق محكوم كردند.
«فيث» پرونده را در اختيار دو تن از تحليلگران زبده DIA قرار داد. در بهار و تابستان ۲۰۰۲، «كريستينا شلتون» يكى از تحليلگرانى كه به تازگى به تيم اطلاعاتى «فيث» پيوسته بود، از وجود سرنخ هايى پيرامون وجود نوعى ارتباط تشكيلاتى ميان رژيم بغداد و اين گروه پرده برداشت. همان تابستان، CIA اقدام به انتشار گزارشى محرمانه با عنوان «عراق القاعده: رابطه اى تيره» كرد. پس از مطالعه آن گزارش، خانم «شلتون» يادداشت انتقادآميزى را خطاب به سياستگذاران پنتاگون نوشت كه در آن صراحتاً از آنها خواسته شده بود به جاى تكيه بر ارزيابى هاى كارشناسان C.I.A (و ساير آژانس هاى اطلاعاتى) بر روى اطلاعات اصولى موجود تمركز كنند.
• مواجهه رودررو با CIA
در آگوست ۲۰۰۲، «فيث» تيمش را براى ديدار با مقامات CIA همراهى كرد.«تنت» و ساير مقامات بلندپايه CIA درباره صحت استنتاجات تيم اطلاعاتى «فيث» اظهار ترديد كردند. اختلاف اصلى بر سر اين موضوع بود كه آيا گزارش هاى تهيه شده از سوى آن تيم در مورد پيوندهاى موجود ميان عراق و القاعده بدين معناست كه رژيم حاكم بر عراق از مدت ها پيش در حال حمايت از فعاليت هاى تروريستى اين گروه (القاعده) بوده است. چند هفته بعد، در ۱۶ سپتامبر ۲۰۰۲، تيم «فيث» خلاصه اى از گزارش خود را به «استيفن هادلى» معاون مشاور امنيت ملى و «لوئيس ليبى» دستيار ارشد «چنى» ارائه داد. تا آن زمان، «چنى» رسماً از وجود پيوندهايى ميان عراق و القاعده سخن مى گفت. او در برنامه تلويزيونى پربيننده اى كه درست در آستانه نخستين سالگرد وقوع حوادث ۱۱ سپتامبر از يكى از شبكه هاى معتبر آمريكا پخش شد اعلام كرد كه حتى بدون ارائه مدرك مستندى از دخالت مستقيم بغداد در آن حملات مى توان اين احتمال را داد كه رژيم «صدام» از القاعده حمايت كرده باشد.
به رغم اظهارات جانبدارانه «چنى» و تلاش هاى گسترده مأمورين «فيث»، دولت «بوش» نهايتاً تصميم گرفت كه از موضوع وجود ارتباطات تروريستى مشكوك ميان عراق و القاعده (به دليل فقدان مدارك كافى) به عنوان توجيه اصلى جنگ با عراق استفاده نكند و به جاى آن بر روى موضوع سلاح هاى ممنوعه «صدام» كه اسناد و مدارك آن از سوى مقامات CIA و ساير آژانس هاى اطلاعاتى در اختيارش قرار گرفته بود تمركز كند. اما «فيث» همچنان اصرار دارد كه اسناد ارائه شده توسط تيمش در مورد پيوندهاى تروريستى بغداد با قرار گرفتن در كنار موضوع تهديد تسليحاتى «صدام» كمك شايانى را به دولت آمريكا در راه رسيدن به اهدافش انجام داد. به گفته او، پس از وقوع حملات ۱۱ سپتامبر، دولت «بوش» مدارك موجود پيرامون برخى فعاليت هاى مشكوك عراق را مورد بازنگرى جدى قرار داد.
«فيث» در پايان درباره آن قضايا مى گويد: «يك سئوال اين بود: آيا عراق در حوادث ۱۱سپتامبر دخالت داشت؟ بايد اذعان كنم كه ما ارتباط چندانى پيدا نكرديم. درباره ارتباطات عراق القاعده چطور؟ خوب، ارتباط كمى وجود داشت اما يقيناً نمى توان آن را عصاره تهديدات صدام حسين برشمرد. خطر واقعى اين بود كه صدام سلاح هاى كشتارجمعى اش را در اختيار القاعده يا هر گروه تروريستى ديگرى قرار دهد و اين واقعيت از آنجا نشأت مى گرفت كه تقريباً همه ما در مورد وجود سلاح هاى كشتارجمعى در عراق اطمينان حاصل كرده بوديم.»
منبع:نيويورك تايمز