داستان هاى ناتمام
نسل جديد، شاهد افزايش بى سابقه بنگاه ها و موسسات خبرپراكنى، رشد حيرت انگيز در فراوانى گزارش هاى خبرى و هياهوى رسانه ها بر سر هر موضوع خبرى جديد، اعم از مهم و معمولى هستند. در چنين فضايى كه هر لحظه اخبار جديد به اخبار گذشته اضافه مى شوند جامعه در سيل گزاره هاى خبرى و به دنبال آن تفسير و تحليل خبر غرق مى شود. بى هيچ راه فرارى، توجه افكار عمومى با سرعت بسيار زياد اشباع مى شود و اين زمان بسيار كوتاه است. در گذشته نه چندان دور اخبار دو بار در روز به دست مردم مى رسيد و چرخه خبرى دو بار اتفاق مى افتاد. يك بار روزنامه هاى صبح بود كه به در خانه ها تحويل مى شد و يك بار هم روزنامه هاى عصر و حداكثر مردم هنگام غروب يا شب يك بار به اخبار تلويزيون گوش مى دادند. سپس [در ايالات متحده] در سال ۱۹۶۱ يكى از پيشگامان راديوهاى خبرى به نام گوردون مك لندون براى مخاطب قرار دادن بازار لس آنجلس اولين ايستگاه راديويى تمام خبرى را به نام XETRA در تيجوآنا راه اندازى كرد. بعد در سال ۱۹۶۵ ايستگاه راديويى WINS در نيويورك به بزرگ ترين و پرمخاطب ترين راديوى خبرى آمريكا تبديل شد.
در ،۱۹۸۰ مك تدسر چشمان مردم آمريكا را با شبكه خبرى كابلى (كه فقط مخصوص خبر بود) آشنا كرد. با آمدن FOX به عنوان چهارمين شبكه خبرى تحولات بيشترى در حوزه شبكه هاى خبرى تلويزيونى پديد آمد و از آن زمان تاكنون شبكه هاى كابلى و ماهواره اى متعددى راه اندازى شدند تا اخبار متنوع و گوناگون را از دورترين نقاط جهان در كوتاه ترين زمان ممكن به سمع و نظر مخاطب برسانند. اگر در اواسط دهه ۱۹۷۰ ميلادى فقط ۶۱۷ نفر عضو گالرى مطبوعاتى راديو و تلويزيون سناى آمريكا بودند اكنون اعضاى آن به سه هزار و ۳۱ نفر رسيده است.
اگر در گذشته دوچرخه خبرى باب و معمول بود اكنون به يك چرخه تبديل شده با اين تفاوت كه در اين چرخه تغيير آنى و مداوم است. تا جايى كه روزنامه تايمز بخش اينترنتى خود را «اخبار پيوسته» يا «اخبار بى وقفه» ناميده است. شبكه هاى خبرى كابلى هم ديگر به گزارش يك موضوع قانع نيستند و مدام با پخش هر گزارش زيرنويس هايى را پخش مى كنند كه به گزارش مربوط نيست اما از نظر دبيران و تهيه كنندگان برنامه بسيار مهم هستند و بايد به اطلاع مخاطب رسانده شوند. روزگارى در گذشته گويى مردم وعده هاى خبرى خود را دو بار در روز صرف مى كردند و بنگاه هاى خبرپراكنى و اطلاع رسانى پروتئين و مواد مغذى را به دو قسمت تقسيم مى كردند و در دو وعده به خورد مخاطب مى دادند اما اكنون همان غذا به تكه هاى بسيار كوچكى تقسيم شده كه در طول روز به نام «گزارش» ويژه به مخاطب عرضه مى شوند.
روزگارى در هر رسانه اى تلكس و ماشين هاى دورنگار يكى از مهمترين كانون هاى توجه بودند و خبرنگاران پاى تلكس مى نشستند تا اخبار آسوشيتدپرس، يونايتدپرس و رويتر را دريافت كنند كه در اصطلاح به اينگونه اخبار كه از طريق ماشين هاى دورنگار مثل تلكس به دست يك رسانه مى رسيد «The Wires» مى گفتند اما اكنون ديگر دورنگارها در مركز توجه خبرنگاران نيستند و كامپيوترها و اينترنت جاى آن را گرفته و به عبارت ديگر جاى صداى كلاك كلاك دورنگارها را صداى كليك ماوس هاى كامپيوتر گرفته است. اگر در همين گذشته نزديك در روز فقط بين ۱۵ تا ۵۰ خبر روى تلكس به دست خبرنگاران مى رسيد اكنون به يمن وجود كامپيوتر تعداد خبرها نامحدود است- اين كه چه قدر از آن خبرها واقعى و چه قدر شايعه پراكنى است كاملاً واضح و روشن نيست. زمانى كه گزارش كميسيون يازده سپتامبر از طريق اينترنت در ماه گذشته منتشر شد، وب سايت روزنامه نيويورك تايمز با افزايش ۸ ميليونى مخاطب مواجه شد كه ۷/۲ ميليون نفر از اين مخاطبان گزارش ۵۶۷ صفحه اى اين كميسيون را از سايت اينترنتى نيويورك تايمز گرفتند (داون لود كردند).
مجموعه اى از منابع خبرى مختلف [اينترنت، خبرگزارى ها و غيره] تركيبى را به وجود آورده است كه اين تركيب تاثير مشخص و به هم پيوسته اى بر سه عنصر خبرسازان، رسانه ها و افكار عمومى دارد. به عنوان مثال پديده نشت اخبار را درنظر بگيريد در گذشته نشت خبر بسيار دزدانه و مخفيانه بود. در واقع در سال ۱۹۶۷ زمانى كه واشنگتن پست از همين راه نشت خبر گزارش كرد كه «فرد ام وينسون» نامزد يكى از پست هاى دستگاه قضايى فدرال شده است، جانسون رئيس جمهور وقت از شدت خشم نامزدى وى را باطل كرد اما ببينيد وضع در حال حاضر چه قدر فرق كرده است كه اخبار مهم را مردم وقتى جدى مى گيرند كه بعضى از جزئيات آن از قبل فاش شده باشد.اكنون خبرسازان از عطش ارباب جرايد سوءاستفاده مى كنند و هر بار بخشى از يك خبر را در اختيار آنان مى گذارند و يك عنوان، خوراك چهار يا پنج روز عناوين خبرى مهم رسانه ها را تشكيل مى دهد. چون به راه انداختن هياهو منحصر به چند خبرگزارى نيست و تعداد خبرنگاران بى شمار شده است منابع خبرى مى توانند با هدايت نحوه انتشار اطلاعات منافع خود را تامين كنند. در واقع خبرسازان همچنين منابع خبرى مثل رهبر يك اركستر براساس منافع خود، خروجى ها را سازماندهى مى كنند و رسانه ها به انتشار آن مى پردازند.يكى ديگر از آثار تركيب به وجود آمده، افزايش شتاب در گزارش هاى خبرى است.در سال ۱۹۹۲ براى پاسخگويى به اين افزايش شتاب در گزارش هاى خبرى براى اولين بار بيل كلينتون در مبارزات انتخاباتى خود مجبور به طراحى «اتاق جنگ» شد كه در آن عده اى صبح تا غروب به تمام ادعاهاى مخالفان پاسخ عاجل مى دادند. اكنون نيز جورج بوش در مبارزه انتخاباتى خود يك گروه ۸ نفره را به صورت سه شيفت در ۲۴ ساعت گمارده است تا بى وقفه اخبار را چك كنند و پاسخ مناسب را به ادعاهاى مخالفان بدهند.افزايش نياز به سرعت يك اثر جانبى ديگر هم دارد. در سال ۱۹۹۲ نامزدهاى انتخاباتى مهمترين سخنرانى هاى خود را به روزهاى چهارشنبه و پنج شنبه موكول مى كردند و سرمقاله تايمز فرداى آن روز منتشر مى شد به اين ترتيب رسانه ها فرصت پيدا مى كردند طى هفته آينده به تفسير آن سخنرانى ها بپردازند و ديدگاه ها را در سرمقاله ها منتشر كنند اما امروز ديگر چنين چيزى ممكن نيست. اگر سرمقاله روز يكشنبه تكليف را روشن نكند و ديدگاه ها انعكاس پيدا نكند ديگر موضوع مخدوش و از هم پاشيده مى شود. تا جايى كه گاهى لازم مى شود سرمقاله ها پيش از خبرها منتشر شوند. كافى است سرمقاله هاى تايمز را پيش از انتشار گزارش كميسيون يازده سپتامبر مرور كنيد. خواهيد ديد كه پيش از انتشار گزارش سرمقاله نويسان به تحليل گزارش منتشر نشده پرداخته بودند. اگر اين سرمقاله نويسان حتى يك روز تاخير يا سهل انگارى مى كردند ديدگاهشان در ميان سيلى از اظهارنظرها و تفسيرهاى بعد از انتشار گزارش به گوش نمى رسيد.
از مهمترين آثار فراوانى بنگاه ها و موسسه هاى خبرپراكنى و از مهمترين پيامدهاى افزايش سرعت در انتشار اخبار «كاهش فراگير دقت و توجه» است.
در گذشته چرخه زمانى در معرض قرار گرفتن يك خبر به قدرى طولانى و كند بود كه مى توانست توجه و واكنش افكار عمومى را برانگيزد. مردم مى توانستند تا زمان روشن شدن تمام زواياى يك رويداد به تمام جوانب آن توجه كنند. اما حالا ما با اخبار محاصره شده ايم، زمانى كه به باشگاه مى رويم اخبار تلويزيون، وقتى كه به اينترنت مراجعه مى كنيم اخبار آمريكا آن لاين، در خودرو با اخبار راديو و خلاصه همه جا پر شده است از اخبار. حتى وقتى به ميادين بزرگ شهر مثل ميدان تايمز وارد مى شويد ابزارهاى الكترونيكى عناوين خبرى را با نورهاى خيره كننده به خورد عابران و سواران مى دهد.در اثر اشباع شدن پوشش خبرى، اخبار زودتر به باد فراموشى سپرده مى شوند و به قول راس بيكر زودتر «پير مى شوند». كنجكاوى افكار عمومى ته كشيده است چه رسد به كشش و تمايل افكار عمومى؛ همين عامل باعث مى شود رسانه هاى عمومى هم براى تحريك احساس كنجكاوى افكار عمومى با شتاب و عجله به سراغ موضوع هاى جديدتر بروند و در نتيجه بسيارى از اخبار و گزارش ها قبل از آنكه تمام جوانب و زواياى آن روشن شود به دست فراموشى سپرده مى شوند. به بيان ديگر اخبار پيش از موعد پير مى شوند [عمرشان به انتها مى رسد].
بهار امسال اخبار مربوط به تعطيل شدن زندان ابوغريب در عراق همه را مات و مبهوت كرد و وجدان همه مردم دنيا را بيدار كرد، اما سئوال اين است كه به غير از معرفى فهرست عاملان آن از جمله ليندى انگلند چه اتفاقى افتاد؟ آيا عاملان اين جنايات به سزاى اعمالشان رسيدند؟ آيا براى جلوگيرى از وقوع دوباره آن و يا جبران خسارت هاى به وجود آمده اقدامى صورت گرفت؟ آيا براى كسى مهم است كه سرانجام اين رويداد چه بود؟ زمستان سال گذشته روزنامه تايمز گزارش كرد كه توماس اسكالى رئيس وقت تامين خدمات درمانى سالخوردگان [Medicare] تهديد كرده است اگر كارشناس بيمه اين سازمان اطلاعات دقيقى از هزينه هاى دارويى را در اختيار كنگره بگذارد به قيمت اخراجش تمام مى شود. چون در آن زمان كنگره در حال تصويب لايحه اى در مورد دارو بود و بودجه اى كه براى اين لايحه درخواست شده بود ۱۰۰ ميليارد دلار بيشتر از ميزانى بود كه كاخ سفيد ادعا كرده بود. آن لايحه با اختلاف جزيى راى موافق كسب كرد. بعد تحقيق و تفحص داخلى به اثبات رساند كه گزارش تايمز مستند و درست بوده و تهديد اسكالى به تاييد رسيد، اما آيا دولت بوش بابت آن توضيح قانع كننده در اختيار مخاطب گذاشت؟ آيا عذرخواهى كرد؟ اعضاى كنگره چه اقدامى را در پيش گرفتند تا تضمين كند گزارش هاى بعدى موثق و قابل اعتماد باشد؟
اكنون اشباع شدن پوشش خبرى به طور غيرقابل اجتناب، افكار عمومى را مستاصل كرده و همين موضوع به اشتياق رسانه ها براى ادامه به همين شكل دامن زده است. اين شتاب باعث مى شود تنوير افكار عمومى تا حصول نتيجه و رفع معضل ادامه پيدا نكند. به بيان ديگر رسانه ها به يك رويداد با شتاب مى پردازند و قبل از آن كه اطلاع رسانى آنها موجب احقاق حقوق شود اين اطلاع رسانى و پرتو افكنى متوقف شده جاى آن را اطلاع رسانى به يك رويداد ديگر مى گيرد. اين موضوعات باعث شده است كه در موقعيت جديد كه بنگاه هاى خبرپراكنى و موسسات خبرى بى وقفه به بمباران كردن مخاطب مى پردازند مسئوليت جديدى متناسب با همين عصر و دوره شكل بگيرد: رسانه ها بايد به شكل نهادينه و سيستماتيك به گذشته بازگردند و با عمق بيشترى به بررسى رويداد پرداخته و به افكار عمومى يادآورى كنند.
روزنامه تايمز يك ستون هفتگى تحت عنوان «پيگيرى تكميلى» يا Follow Up دارد اما اين ستون به موضوع ها به عنوان «كنجكاوى در آرشيو» مى پردازد. در زمانى كه پوشش خبرى به حد اشباع و دقت و توجه مخاطب به حداقل ممكن رسيده به نظر شما آيا ممكن نيست يك راه رسمى و جدى پيدا شود كه رسانه ها به وسيله آن پرتوافكنى و اطلاع رسانى خود را در مورد يك رويداد مهم به فراموشى سپرده شده تكميل كنند؟
البته ايده پيگيرى سازمانمند و سيستماتيك، به طور مشخص، مخالفت يا اعتراض را برمى انگيزد. دبيران سرويس ها خواهند گفت ما هر موضوع يا رويداد را به هنگام خودش پيگيرى مى كنيم. يا اين كه چون پيگيرى ماهيت سريالى دارد ممكن است بعضى از خوانندگان قسمتى از يك پيگيرى را مورد مطالعه قرار دهند و قسمت بعدى آن را به هر دليلى مطالعه نكنند. يا اين كه اعتراض خواهند كرد كه نمى توان از آنان انتظار داشت كه هر روز همان موضوع روز قبل را پيگيرى كنند. ريسك پيگيرى اخبار مهم افتادن به دام زهدفروشى است. تا چه حد مى توان با گزارش ها و پيگيرى هاى مداوم نشان داد قانون گذاران نيويورك از عهده كار خود به خوبى برنيامده اند و در عين حال حكم يك گزارشگر نق نقو و غير قابل تحمل را پيدا نكرده؟ ضمن آن كه انتخاب موضوع براى پيگيرى نيز سليقه اى خواهد بود و نمى توان به راحتى از تعصب و جانبدارى پرهيز كرد و جانب بى طرفى را رعايت كرد.اما براى عملى كردن ايده احياى يك موضوع يا پيگيرى يك داستان ناتمام راه هاى مختلفى وجود دارد. يك راه اين است كه سرمقاله يا يادداشت روزنامه را به پيگيرى داستان ها يا موضوع هاى ناتمام اختصاص داد. يا آن كه از مردم خواست، خودشان مشخص كنند كه چه موضوع يا رويدادى كنجكاوى يا علاقه آنها را برانگيخته اما پاسخ يا واكنش كافى از سوى رسانه ها دريافت نكرده و به طور كامل به آن پرداخته نشده است.در عصر و زمانى كه رسانه هاى گروهى به تعداد انبوه افزايش يافته اند انواعى از گزارش ها و اخبار بر افكار عمومى مستولى شده اند و عملاً اين گزارش ها بيشتر از آن كه جنبه جدى داشته باشند جنبه جنجالى و هوچى گرى دارند. در چنين موقعيتى بعيد به نظر مى رسد كه بتوان به رسانه هاى الكترونيكى و اينترنتى تكيه كرد و از آنان انتظار داشت كه نگاهى به گذشته بيندازند و سروسامانى به موضوعاتى بدهند كه نيمه كاره رها شده و عميق و كامل به آن پرداخته نشده است. چنين وظيفه سنگينى هنوز برعهده بنگاه ها و موسسه هاى خبرى جدى است. در پاسخ به فناورى هاى جديد در حوزه اخبار، روزنامه تايمز علاوه بر طراحى سايت اينترنتى با كيفيت يك تلويزيون كابلى نيز راه اندازى كرده است. همراه با چنين اقداماتى، اين روزنامه پاسخ و واكنش سيستماتيك به نگرش جديد در مورد اخبار را درپيش گرفته است.
*جك روزنتال رئيس هيات مديره موسسه نيويورك تايمز است كه ۲۶ سال از دبيران ارشد روزنامه نيويورك تايمز بوده است.
منبع: نيويورك تايمز ۸ اوت ۲۰۰۴
<< Home