Mass Communication

Saturday, July 23, 2005

نگاهى به ارتباطات غير كلامى

مى گويند، شنيده ايم و قبول داريم، «كه آدم به روى باز، جايى مى رود، نه به در باز.»
اگر مهمان خانه اى شويم كه صاحب آن با هزار و يك مدل تعارف (آفتاب از كدام طرف درآمده، راه گم كردى و...) بگويد كه از حضور ما در آنجا خوشحال است، ولى حركات چهره و دست و پايش حرفى ديگر بزند، هرگز راضى نخواهيم بود.
بسيارى از مردم از تأثير ارتباط غير كلامى در روابط اجتماعى خود غافل هستند و تصور مى كنند تنها با استفاده از كلمات و جملات زيبا، مؤدبانه و دوستانه مى توانند حقيقت درون خود را پنهان كنند. حال آنكه بيش از ۵۰درصد از آنچه در درون من و شما مى گذرد را مى توان از طريق ارتباطات غير كلامى كشف كرد.
«زبان گفتارى» نه تنها با «زبان نوشتارى» تفاوت دارد، بلكه الفبايى كه در حركات بدنى از آن استفاده مى كنيم، نشانه هاى رنگارنگى است كه مانند علائم موجود در تلگرام، سيگنالهاى راديويى و زبان ناشنوايان معنا و مفهوم خاصى دارند.
نشانه هايى كه به زبان گفتارى جذابيت و رنگ و روح مى دهند و بدون استفاده از آنها تأثيرگذارى كلام كم مى شود. (براى مثال مى توان موفقيت دو معلم را در كار تدريس با هم مقايسه كرد و دريافت، فرد موفق تر از «زبان بدن» هم به نحو مناسبى در كار تدريس كمك مى گيرد)، بنابراين ارتباط غير كلامى اگر بيش از ارتباط كلامى مؤثر نباشد، حداقل به همان اندازه اهميت دارد، تا جايى كه مى توانيم بدون هيچ كلامى، تنها با استفاده از «زبان بدن» احساسات و نظريات خود را به سايرين نشان دهيم:
حتماً ديده ايد كه چگونه رانندگان در بزرگراهها (جايى كه فرصت فرياد كشيدن بر سر يكديگر را ندارند) با حركات دست يكديگر را تهديد مى كنند و يا چگونه مأمور راهنمايى و رانندگى، رانندگان را با حركت دست راهنمايى مى كند و...
زبان بين المللى يا ملى و قومى؟!
از سالها قبل تأثير «زبان بدن» و تغييرات چهره در ارتباط بين انسانها مشخص شده است، اما سؤالى كه هميشه مطرح مى شود، اين است كه:
«آيا اين زبان بين المللى است يا فرهنگها و آداب و سنن اجتماعى آن را تعيين مى كند؟»
اما در تحقيقاتى كه انجام شده است، دريافته اند كه بسيارى از حركات بدن و اندامهاى ما (درست مانند حيوانات) معنا و مفهومى خاص را بيان مى كند كه شمار زيادى از آنها احساس مشابه در مردمى از ملل مختلف ايجاد مى كند و از ميان تمام اجزاى اين زبان، حركات و تغييرات چهره مفهومى كلى تر و به عبارتى بين المللى تر دارد و مى توان غم، شادى، اضطراب، نگرانى، ترديد و... را در چهره يك فرد به دور از فرهنگ، زبان و... خاص تشخيص داد. البته در مورد حركات ايجاد شده در اندامهاى بدن هم بايد گفت:
در برخى موارد اين اشتراك و به عبارتى بين المللى بودن زبان مورد نظر را مى توان دريافت، اما در مواردى ديگر نقش فرهنگ و آداب و رسوم و... تأثيرگذار است و بايد به آن توجه داشت:
سربازان روسى، زمانى كه به بلغارستان حمله كردند و آنها را به اسارت گرفتند، با تعجب مى ديدند كه اسرا در مقابل دستوراتى كه مى شنوند، سر خود را تكان مى دهند و اين عدم مخالفت صريح براى سربازان روسى تعجب آور بود! اما پس از مدتى متوجه شدند كه اين نوع حركت سر در ميان مردم بلغارستان، نوعى قبول و پذيرفتن آن دستور بوده است!
* الفباى ارتباطات غير كلامى
۱- ارتباط چشمى: پذيرش يا عدم پذيرش سايرين معمولاً از طريق ارتباط و تماس چشمى حاصل مى شود، يك معلم يا سخنران معمولاً به كسى توجه دارد كه در حين صحبت او نگاهش به جاى ديگر نباشد. براى شروع هر نوع بحث، مذاكره و صحبت از چشم هايمان كمك مى گيريم و به جرأت مى توان گفت ارتباط بين دو فرد بدون ارتباط چشمى، فضا را سرد و بى روح مى كند و حتى اگر سراپا گوش باشيم، چون چشم را به كار نگرفته ايم، گوينده را ناراحت و رنجيده خاطر مى كنيم، درست مانند آقايى كه در هنگام صحبت گرم و سراسر هيجان همسرش سراپا گوش است، اما چشم خود را مشغول مطالعه روزنامه كرده است! و بايد منتظر عواقب اين حركت باشد!
* بهتر است در حركات چشم به ترجمه و تفسير هر نوع نگاه توجه كنيد.
- نگاه كردن به گوينده: علاقه مندى به صحبتهاى او را نشان مى دهد.
- چشمهاى خندان! = احساس آرامش در شنونده.
- خيره و بدون حركت نگاه كردن = حضور جسم بدون حضور روح در مكان، حواس پرتى.
- نگاه به روبرو، آسايش و آرامش زياد از حضور در آن فضا.
۲- حركات دستها، پس از چشم، دست ما در ايجاد ارتباط نقش مهمى دارند. ارتباطى تنگاتنگ بين مغز و دست (انديشه و كردار) وجود دارد. تحقيقات نشان مى دهد همه ما در هنگام حرف زدن از دستهايمان كمك مى گيريم و نمى توان كسى را پيدا كرد كه بيش از ۱۵ ثانيه در حين صحبت كردن، به انگشتان و كف دست استراحت دهد.
و شايد جالب باشد بدانيد كه روزگارى حكم مرگ يا زندگى گلادياتورها با پايين و بالا شدن انگشت شست (بدون هيچ كلامى) صادر مى شد و يا در صنعت هوانوردى بالا بردن انگشت شست يعنى اجازه پرواز و يا...
پس بد نيست كمى هم در مورد دستها و حركات آنها بدانيم.
- اگر شخصى در حين صحبت با شما انگشت شست را در ميان ساير انگشتان پنهان كرد، از موضوعى نگران است يا در واقع سعى دارد خود را پنهان كند.
- ديدن دست باز شخصى كه صحبت مى كند، ۲ برابر حس اعتماد، دوستى و مهربانى و خيرخواهى را در مقايسه با ديدن پشت دست ايجاد مى كند.
- نشان دادن روى دست در حين صحبت، به معناى ترديد در صحبت و يا پنهان كردن مطلبى است و معمولاً چنين شخصى، شريك تجارى خوبى نيست.
- و كسى كه دست باز خود را به طرف جلو حركت مى دهد و سخن مى گويد، مى خواهد خود را از شر موضوعى خلاص كند:
در طى جنگ ويتنام «نيكسون» در يك مصاحبه تلويزيونى سعى داشت جوانان مخالف را آرام كند و قولهاى بزرگى مى داد. او درحالى كه مى گفت: «من به شما قول مى دهم خواسته هايتان را عملى كنم» دائماً دستهايش را به طرف جلو فشار مى داد!!
- فشار دادن كف دستها به هم و قفل كردن انگشتان روى هم يك نوع حالت تدافعى است.
- اما نگاه داشتن دستها روى هم به شكل هرم نشانه آمادگى براى موافقت است.
- ماليدن دستها به هم مى تواند معانى مختلفى داشته باشد، از جمله آنكه با گوينده به اشتراك و اتفاق نظر رسيده ايم.
۳- دهان: فشار دادن لبها به يكديگر به معناى عدم موافقت و نشانى از بى علاقگى شخص به صحبت كردن است.
- گاز گرفتن لبها: عدم اعتماد به نفس، دستپاچگى و خجالت.
۴- تماس دست با ساير نقاط بدن و يا اشياء:
- دست به سينه بودن: احتياط، هوشيارى، نوعى حالت تدافعى و شايد هم فرار از سرما.
- چانه را روى كف دست گذاشتن: عدم قبول شخص مقابل.
- به آرامى برداشتن عينك از چشم و با دقت پاك كردن آن: شخص مى خواهد پيش از موافقت يا مخالفت با گوينده كمى فكر كند.
- بازى كردن با برآمدگى بينى، توجه و فكر عميق.
- لمس يا مالش بينى: نشانه اى از شك و در مجموع نوعى واكنش منفى.
- ماليدن اطراف چشم: ارزيابى يك پاسخ.
- جمع كردن شانه ها: فرو نشاندن يك خشم درونى.
- با نوك انگشتان به جايى كوبيدن و صدا درآوردن: پريشانى، خستگى و نوعى نگرانى.
- ماليدن يقه لباس يا گردنبند و بازى كردن با آن: نوعى نا امنى.
- ماليدن و لمس كردن پشت گردن: قرارگرفتن در شرايطى ناخوشايند.
- نگاه داشتن سر با گرفتن بينى بين انگشت نشانه و شست: خستگى.
- كشيدن نرمه گوش با انگشت شست و سبابه: ادامه تمركز بر روى مطلب مورد نظر.
...
خلاصه اينكه معنى و مفهوم و پيام حركات بدن، دنيايى است كه بهتر است كمى به آن دقيق تر باشيم و بدانيم كه براى مثال لبخند زدن بسيار خوب است. اما «لبخندى بزرگ كه دهان را تا پهلوى صورت باز مى كند و مدتى طول مى كشد تا عضلات چهره به حالت اوليه خود بازگردند و دهان بسته شود، لبخندى غير واقعى و تصنعى معنا مى دهد!» ای 840211