Mass Communication

Saturday, July 23, 2005

نقش مطبوعات در ترويج علم در كشور

رسانه هاى همگانى به خصوص راديو، تلويزيون و مطبوعات با رسوخ سريع در ميان جوامع، نقش همه گيرى در جوامع به عهده دارند. شك نيست كه اين وسايل ارتباطى جديد با گستردگى برد خود مى توانند نقش مهمى در ساخت «فرهنگ جمعى» داشته باشند. چگونگى اين نقش تابع شكل استفاده از آنهاست، كه مثبت يا منفى بودن عملكرد آنها را مشخص مى سازد. يكى از عمده ترين نقش هاى رسانه ها، تاثيرى است كه بر فرهنگ مردم و به ويژه نسل جوان مى گذارند. پس چه بايد كرد كه اين نقش، درست و قابل فهم باشد و حداكثر تاثير مثبت خود را بر جامعه بگذارد؟
تا پيش از همه گير شدن ارتباطات از طريق رسانه هاى همگانى، مدرسه تنها مكان تعليم و تربيت بود و معلم تنها سخنگو و شارح علم، كتاب نيز عمومى ترين وسيله اطلاع از دانش بشرى به شمار مى آمد. بعد از مدرسه، در مقام دوم، خانواده جاى داشت كه در آنجا نيز روابط محدود، حاكميت اخلاقيات و فرمانبردارى و تمكين از بزرگان نقش اساسى داشت. اكنون رسانه هاى همگانى، به دليل تنوع زياد، در برگرفتن تمام اقشار جامعه، نفوذ در كوچكترين واحدهاى اجتماعى و قابل استفاده بودن در هر زمان، آن وضعيت پيشين را بر هم زده اند. در اين ميان، معارضه بين نهادهاى اصلى آموزش و ارتباطات همگانى، به ويژه براى نوجوانان و جوانان حادتر شده است. زيرا آنچه جوان و نوجوان ديروز از طريق معلم و كتاب و با اتكا بر سنت هاى آموزشى ياد مى گرفت، اكنون بدون همه اين تمهيدات در اختيار دارد. در واقع رسانه ها بسيارى از سلسله مراتب و فاصله ها را از ميان برداشته اند و دسترسى به منابع اصلى را آسان تر كرده اند. اين مهمترين خصلت رسانه هاست كه با كوچكترين بى تدبيرى يا خوش تدبيرى مى تواند آثار كاملاً مخرب يا كاملاً سازنده بر جاى گذارد.
ميزان نفوذ وسايل ارتباط جمعى و گستردگى آنها باعث شده است كه مفهومى به نام «فرهنگ جمعى» پديد آيد و لايه هاى مختلف فرهنگ تحت تاثير عمل اين رسانه ها قرار گيرند: كم و كيف اين تاثيرگذارى در جامعه هاى مختلف، متفاوت است. اگر سياست فرهنگى و استراتژى آموزشى مشخصى وجود داشته باشد، رسانه ها نه تنها مى توانند در بارورى «فرهنگ جمعى» نقش اساسى داشته باشند، بلكه به خصوص در كشورهاى در حال توسعه، مى توانند بسيارى از كمبودها را نيز جبران كنند و بر مشكلاتى چون كمبود فضاهاى آموزشى، كمبود ظرفيت دانشگاه ها و دشوار بودن دسترسى به نقاط دور افتاده فائق آيند. در غير اين صورت ناهمسويى رسانه ها با اهداف آموزشى سبب مى شود كه اين هر دو محمل آموزش همديگر را تضعيف يا نفى كنند و نتيجه اى جز هرج ومرج به بار نيايد.
اكنون ميزان توليد اطلاعات، به ويژه اطلاعات علمى و فنى آنقدر زياد است كه متخصصان اطلاع رسانى از واژه هايى چون «انفجار اطلاعاتى» سخن مى گويند. اين اطلاعات در چند كشور پيشرفته صنعتى توليد و به نقاط ديگر دنيا سرازير مى شود. كشور ما متاسفانه سهم عمده اى در توليد اين اطلاعات ندارد پس اين سيل اطلاعات، يا لااقل بخشى از آن كه در حد استفاده ماست، مى بايد به نحوى و در ميان مردم انتشار يابد. اين كار را عمدتاً رسانه هاى همگانى انجام مى دهند. رسانه هاى ما، به ويژه بخش علمى آنها در بيشتر موارد از سياست مشخص و تدوين شده اى پيروى نمى كنند. اين ناهماهنگى گرچه در مطبوعات، راديو و تلويزيون شدت و ضعف دارد، ولى در هر صورت، فرهنگ ، سنت ها و آرمان هاى اجتماعى، حاكم بر اصول كلى فعاليت رسانه هاست. براى نمونه هيچ كدام از رسانه هاى ما از نظر اولويت هاى علمى از موارد تدوين شده در شوراى پژوهش هاى علمى كشور پيروى نمى كنند و يا اينكه هم اكنون براساس چشم انداز ۲۰ ساله كشور توسط مجمع تشخيص مصلحت نظام، تدوين و IT، نانوتكنولوژى و بيوتكنولوژى جزء اولويت هاى علمى كشور قرار گرفته اند، رسانه ها توجهى به آن ندارند.
بررسى كمبودهاى رسانه ها، بدون بررسى سياست هاى علمى و فرهنگى و نحوه عمل نهادهاى رسمى آموزشى ممكن نيست. زيرا هم عمده مخاطبان رسانه ها، هم اكثر كارگزاران آنها و هم اهداف اطلاع رسانى از طريق آنها متاثر از سياستگزارى هاى علمى و فرهنگى هستند. در اينجا تاكيد بر بخشى از مخاطبان رسانه هاست كه جزء عامه مردم و دانش آموزان محسوب مى شوند.
در وهله اول، مخاطبان باسواد رسانه ها را در نظر بگيريم و ببينيم كه وقتى يك اطلاع علمى، به صورت مقاله اى در مطبوعات، به مخاطب ما مى رسد، آمادگى و زمينه آگاهى هاى او براى درك آن اطلاع چگونه است. شرايطمان را محدودتر مى كنيم و در بهترين حالت، مخاطبى را در نظر مى گيريم كه مثلاً در دبيرستان تحصيل مى كند. اطلاع را نيز موضوع جديدى، مثلاً درباره بيوتكنولوژى فرض مى كنيم.
اولين اختلالى كه در اين وضع خود را نشان مى دهد، تاخير آموزشى ماست. يعنى همين مخاطب، آنچه در آموزش هاى رسمى دريافت كرده نسبت به رويدادها، نظريه ها و موضوعات علمى اخير بسيار قديمى است. دانش آموزان دبيرستان، اگر فقط كتاب ها و جزوه هايشان را بخوانند، چشمشان به دنياى امروز باز نمى شود و از رويدادهاى جديد و پژوهش هاى نو به طور كامل مطلع نمى شوند. بنابراين، آنها از طريق آموزش هاى رسمى، با مفاهيم، اصطلاحات و زبان علم امروز آشنايى پيدا نمى كنند بلكه تمام اطلاعات جديد خود را از منبع غيررسمى و عمدتاً از رسانه ها نظير مجلات علمى و اينترنت مى گيرند و زبان رسانه ها بلامنازع پذيرفته مى شود.
در حالى كه پس از گذشت فقط چند روز از شبيه سازى انسان اطلاعات آن بر روى سايت هاى اينترنت مى رود و يا ۶ يا ۷ ماه از كشف ژنوم كامل انسان، يافته هاى آن در مجلات و روزنامه ها منعكس مى شود، پس از گذشت تقريباً ۱۰ سال از كشف روش هاى مهندسى ژنتيك جديد، هنوز اثرى از اين موضوعات در كتاب هاى درسى ما نيست. در نتيجه، مخاطب فرضى ما اين اطلاعات جديد و جالب توجه را غالباً از رسانه ها دريافت مى كند و چون رسانه ها نيز ناهماهنگى ها و مشكلات خود را دارند كه بعداً به آنها اشاره مى شود تشتت در واژه ها، اصطلاحات و مفاهيم به سرعت شيوع مى يابد.
براى مثال، بخش قابل توجهى از نامه هايى كه در مجلات علمى دريافت مى شود از دانش آموزانى است كه پاسخ سئوال هاى خود را درباره موضوعات جديد علمى از معلمان خود نگرفته اند. حتى برخى از دانش آموزان شهرستانى نامه مى نويسند كه معلمان ما برخى از مطالب مجله هاى علمى را قبول ندارند و وقتى ما اين مطالب را در كلاس مطرح مى كنيم ما را متهم به دروغ پردازى مى كنند، در حالى كه اكثر اين مطالب جزء يافته هاى جديد هستند.
همه شركت كنندگان كنفرانس هاى زيست شناسى و بيوتكنولوژى و ژنتيك ديده اند يكى از پرثمرترين بخش هاى اين كنفرانس نشست معلمان با اساتيد است. شوق و اشتياق آنها براى شركت در اين گردهمايى و تبادل نظر با استادان و آشنايى با موضوعات جديد مطمئناً همه را تحت تاثير قرار مى دهد، اگر راه حل هاى اروپايى و آمريكايى براى آموزش هاى عمومى و روزآمد كردن اطلاعات مردم خارج از توان ما باشد، راه حل هاى ديگرى وجود دارند كه در برخى از كشورهاى در حال توسعه به مورد اجرا گذاشته مى شوند. روزنامه هاى چين از سال ،۱۹۸۶ به كمك وزارت آموزش و فرهنگ و وزارت ارتباطات، هر ماهه اقدام به انتشار ويژه نامه هاى علمى براى نوجوانان و جوانان مى نمايند كه اين اقدام تاثير بسزايى در آگاهى هاى عمومى راجع به تكنولوژى هاى نو در كشور ديده است.
متاسفانه تركيب چند عامل سبب شده است رسانه هاى ما در انجام مسئوليت هاى خود موفقيت چشمگيرى نداشته باشند. شايد بتوان گفت بخش علمى رسانه ها اين عدم موفقيت را بهتر نشان مى دهند.
مشكلات بخش علمى رسانه ها، هم نحوه پرداختن به علم و هم زبان ارائه علم، پيامد دو عامل است. يك عامل، همان طور كه گفته شد، به سياست هاى عام فرهنگى و نحوه نگرش جامعه و نهادهاى آن به علم مربوط مى شود و عامل ديگر به سازماندهى و گردش كار رسانه ها. اين دو در واقع دو روى يك سكه اند. اگر اهميت علم و نياز جامعه به آن در تمام ابعادش شناخته شود بالطبع سازماندهى سنجيده اى نيز براى تقويت و ترويج آن پديد مى آيد. اين موضوع با توجه به فاصله زياد ما از علم امروز، اهميت خود را به وضوح نشان مى دهد.


وقتى كه به مطبوعات نگاه مى كنيم و به خصوص به آن دسته از مطبوعات اشاره مى كنيم كه با عنوان علمى _ عمومى بيشترين مخاطبان را دارند پرتيراژترين مجله اى كه با عنوان مجله علمى _ عمومى منتشر مى شود، به گفته اهل فن، مجله اى علمى نيست و مقاله هايى جز چند موضوع سرگرم كننده، خبرهاى جنجالى و مطالب شبه علمى ندارد و اگر گاه مقاله اى علمى چاپ كند، به خاطر كثرت اشتباهات علمى و ترجمه اى، غيرقابل استفاده است. ستون علمى روزنامه هاى كثيرالانتشار معمولاً پراشتباه ترين مطالب اين روزنامه ها هستند. به جز چند روزنامه صفحه علمى پژوهشى در روزنامه ها يا وجود ندارد يا هفته اى ۲ روز است بر عكس صفحه حوادث و ورزش روزبه روز بيشتر مى شود. در ميان مجله هاى علمى _ عمومى ديگر نيز مجلاتى كه خطاهاى علمى كمتر داشته باشند انگشت شمارند، ولى همين چند مجله نيز به خاطر آنكه ژورناليسم علمى در ايران پا نگرفته است و يا رعايت اصول اين فن در آنها مقدور نيست، معمولاً از استانداردها به دورند.
متاسفانه تاكنون در هيچ يك از نهادهاى مسئول امور فرهنگى و آموزش عالى، مراكز تحقيقاتى و فرهنگستان علوم، كوششى صورت نگرفته است كه هدفش تعيين استانداردها، نظارت بر محتواى علمى و آموزشى و ارشاد حرفه اى رسانه ها باشد. وقتى كه از توليد روغن نامرغوبى كه بر سلامتى استفاده كنندگان اثر نامطلوب دارد پيشگيرى مى شود، چرا به ارائه دهندگان مطالبى كه مفاهيم علمى را به صورت نادرست در ذهن مخاطبان جاى مى دهند و علم را به بازيچه مى گيرند حداقل، تذكرى داده نمى شود؟ فرهنگستان زبان فارسى و مجامع و مراكز ديگرى كه حوزه عملشان زبان فارسى است، براى جلوگيرى از ترويج بدآموزى زبان فارسى از طريق رسانه ها، اقدامى نكرده اند. فرهنگستان علوم نيز به محتواى علمى اين روزنامه ها نظارتى ندارد. آيا مى دانيم اكثر خبرنگاران علمى روزنامه نگارانى هستند كه برحسب تصادف به سرويس علمى راه يافته اند. در واقع، رسانه هاى ما كه به خاطر مشكلات زياد كشور در امر آموزش مى توانستند و مى توانند به صورت مدارس موازى با مدارس رسمى عرض اندام كنند و در حل معضلاتى چون كمبود فضاهاى آموزشى، كمبود استاد و كتاب و عقب ماندگى علمى نقش بزرگى داشته باشند، بر اثر تشتت و ناهماهنگى، همه آن معضلات را تشديد مى كنند. نظارت بر مطبوعات علمى به آن معنى نيست كه مفهوم «آزادى مطبوعات» را خدشه دار كند، بلكه به معنى آن است كه در كشورى كه اين همه مسئله و مشكل آموزشى دارد بدآموزى را رايج نكنيم و با ارشاد، بحث و تشريك مساعى متخصصان علم و زبان با كارگزاران رسانه ها، به روش هاى سنجيده ترى دست يابيم.اين گفته به آن معنا نيست كه رسانه ها و بخش علمى آنها را عمدتاً افراد ناآشنا و غيرمتخصص اداره مى كنند بلكه برعكس، تعداد زيادى از كارگزاران آنها را افرادى تشكيل مى دهند كه صاحب دانش و ذوق و علاقه اند و تجربه هايى اندوخته اند كه در صورت سازماندهى درست و آموزش مستمر، بيشترين بهره را مى توان از آنها گرفت.متاسفانه در گردش كار رسانه ها، آموزش كمترين سهم را دارد و غالباً كارها بر پايه آزمون و خطا پيش مى رود. اشتغال مداوم به ترجمه، ويرايش يا توليد نوشته ها و برنامه هاى علمى عمومى، بدون آموزش مستمر، آگاهى تهيه كنندگان، آنها را به سرعت به سطح همان موضوعات علمى عمومى تنزل مى دهد و علاوه بر آن، بى رغبتى رسانه ها به سرمايه گذارى در راه تحقيق و يافتن روش هاى جديد اطلاع رسانى يا انطباق آنها با نيازهاى داخلى، استفاده بهينه از رسانه ها را روز به روز كمتر مى كند. بسيارى از رسانه ها به راحتى مى توانند براى آموزش افراد خود سرمايه گذارى كنند. يادم مى آيد كارگاه آموزشى ويژه خبرنگاران براى آشنايى با مسئله ايمنى زيستى و بيوتكنولوژى در شهريور ۸۲ با همكارى موسسه اطلاع رسانى بيوتكنولوژى و سازمان حفاظت محيط زيست برگزار شد. حدود ۶۰ خبرنگار از روزنامه ها و خبرگزارى ها به كارگاه فوق دعوت شده كه تنها ۱۵ نفر از آنها در كارگاه فوق شركت كردند به طورى كه نيمى از شركت كنندگان حاضر به نشستن بيش از يك ساعت در كارگاه شدند. شايد علاقه مندان به حوزه علم در روزنامه هاى كثيرالانتشار به جرات بيش از ۱۰ نفر باشند و اين براى يك كشور ۷۰ ميليونى مايه تاسف است.استفاده درست از متخصصان داخلى و تلفيق دانش آنها با حرفه روزنامه نگارى و آماده سازى صفحات روزنامه ها با همكارى اصحاب علم موضوع مهم ديگرى است كه ناديده گرفته مى شود. همان طور كه گفته شد منابع اصلى اطلاعات رسانه ها، منابع خارجى اند و ترجمه راحت ترين و سريع ترين كار ممكن ولى در بسيارى از زمينه ها به خصوص در سطح اطلاعاتى كه به عموم ارائه مى شود آنقدر متخصص داريم كه بهره گيرى از دانش آنها مى تواند در رسانه ها تحولى ايجاد كند. غالباً يا متخصصان به همكارى با رسانه ها تن در نمى دهند يا رسانه ها به سراغ آنها نمى روند. با برخورد صحيح مى توان از بيشتر اين نيروها هم در بهبود كيفيت رسانه ها و هم در آموزش كارگزاران رسانه ها استفاده كرد.
پيشنهادها:
۱- رسانه ها مانند بسيارى از مراكز آموزشى كه همكاران خود را پس از انجام آزمون تخصصى انتخاب مى كنند، موظف شوند كه نويسندگان، مترجمان، ويراستاران و گويندگان را پس از موفقيت در آزمون هاى تخصصى از جمله آزمون زبان فارسى، به همكارى بپذيرند.
۲- فرهنگستان زبان و فرهنگستان علوم مركزى را براى كنترل كيفيت و ارشاد رسانه ها تشكيل دهند.
۳- رسانه ها با افزايش حق الزحمه مترجمان، نويسندگان و ويراستاران امكان آن را فراهم كنند كه كار با آرامش و حوصله انجام گيرد و از ترجمه هاى سريع و مكانيكى پرهيز شود.
۴- مركز نشر دانشگاهى، فرهنگستان علوم و فرهنگستان زبان، همت كنند و دايره المعارف علمى مناسبى انتشار دهند.
۵- باز همين مراكز همت كنند و سالى يكى دو بار مديران مسئول، سردبيران و ويراستاران مطبوعات و تهيه كنندگان برنامه هاى صدا و سيما را جمع كنند و آنها را از تصميم گيرى ها و كارهاى خود آگاه سازند و همچنين از نتايج اين همكارى ها- كه انشاء الله در محصول رسانه ها ظاهر خواهد شد _ و از عكس العمل مخاطبان رسانه ها آگاه شوند.
۶- همكارى بين محققين و اساتيد دانشگاه ها و اصحاب مطبوعات به خصوص سرويس هاى علمى بيشتر شود.
۷- روزنامه ها اهتمام بيشترى به امر توليد علم و وضعيت علوم در كشور نمايند و صفحات علمى هم از نظر كمى و هم از نظر كيفى پربارتر شود.
۸- روزنامه ها براى تصحيح مطالب علمى خود از مشاوران مسلط به زبان فارسى و حوزه علمى مرتبط استفاده كنند.
۹- مطالب علمى ارائه شده در روزنامه ها بايد با اولويت هاى علمى كشور هماهنگ باشد.
۱۰- در پايان آرزو مى كنيم روزنامه نگاران علمى اى داشته باشيم كه به پيشرفت فناورى كشور كمك كنند و ارائه مطلب جهت تكميل ستون ها براى چاپ با علاقه بيشترى صورت پذيرد.ش 840228
منابع:
۱- توفيق حيدرزاده «نقش رسانه هاى همگانى در ترويج زبان علم» فصلنامه رهيافت، شماره ۶۹ سال ۷۴.
۲- گفت و گو درباره مجله هاى علمى، نشر و دانش، سال پنجم، شماره ششم، مهر و آبان ۱۳۶۴.