Mass Communication

Thursday, June 30, 2005

كاركرد صحيح مطبوعات، بهتر از هر قوه‌ي نظارتي عمل مي‌كند

نشست اصحاب قلم IT كه شب گذشته با حضور مهندس“نصرالله جهانگرد“ دبير شوراي عالي اطلاع‌رساني، در محل هتل سيمرغ برگزار شد، از خبرنگاران حوزه‌ي IT تقدير به عمل آمد. کامل

رفتارهاي اجتماعي، پايه و ستون روابط عمومي‌ها هستند

روابط ميان فردي به عنوان يك اصل محسوب مي‌گردد و اگر در روابط ميان فردي دچار مشكل شويم در روابط عمومي موفق نخواهيم شد. کامل

مختصري از آغاز تا به حال بحث جامعه‌ي اطلاعاتي؛

اتحاديه‌ي اروپا حكومت آينده‌ي اينترنت و مكانيزم‌هاي مالي براي كاهش شكاف اطلاعاتي را ميان كشورهاي صنعتي و كشورهاي در حال توسعه در اولويت قرار داد. متن کامل

بايد مجلس باور كند كه قانون مطبوعات با روزگار ما منطبق نيست

عضو هيات علمي دانشگاه امام صادق (ع)، با اشاره به تغييرات سريع دنياي ارتباطات گفت: مجلس بايد باور كند كه قانون مطبوعات با روزگار ما منطبق نيست. کامل

Tuesday, June 28, 2005

روابط عمومى بومى ـ منطقه اى يا مدرن

ليلا نيرومند
روابط عمومى به عنوان بازوى توانمند مديريت، از مهمترين واحدهاى سازمان محسوب شده و بالقوه مى تواند در راستاى انجام وظايف سازمانى خويش به عنوان يك كانال ارتباطى بين سازمان با درون و بيرون آن عمل نمايد. روابط عمومى ها به خصوص در شهرستان ها از توان لازم براى انجام وظايف مربوطه برخوردار نبوده و اين خود ريشه در مشكلاتى دارد كه شايد تا حدود زيادى عدم تحقق فرهنگ قوى و سالم به خصوص در كشورهاى جهان سوم از مهمترين دلايل آن باشد.در سال هاى اول پس از انقلاب اسلامى، روابط عمومى از جايگاه مناسبى برخوردار نبوده و به پيروى از آن، كارايى لازم جهت تحقق اهداف سازمانى را نيز دارا نبوده و به غلط اين واحد وظايفى را به عهده مى گرفت كه اثرات مخرب آن هنوز در اكثر روابط عمومى هاى سازمان هاى موجود در تهران به چشم مى خورد كه اين اثرات به مراتب در شهرستان ها بيشتر است به طورى كه روابط عمومى هاى بومى و منطقه اى اكثراً براساس همان وظايف غلط شرح وظايف سازمانى خود را تعريف كرده و به امور تشريفاتى از جمله برگزارى مراسم عزادارى، جشن و غيره مى پردازند. مشكلات و آسيب هاى روابط عمومى بومى و منطقه اى به شرح زير دنبال مى شود:
• ارتباط عمودى و يك سويه يكى از نكات كليدى فقر فرهنگى در جوامع جهان سوم به ويژه ايران، نگاه از بالا به پايين در سطح جامعه است و به طور كلى ارتباطات انسانى از بالا به پايين و به صورت عمودى و يك سويه برقرار مى شود. مديران و كارشناسان روابط عمومى كه عضوى از اين جامعه هستند نيز در اين خصوص مستثنى نمى شوند. همين نگاه يك سويه و يك طرفه (از بالا به پايين) باعث شده كه اكثر مديران روابط عمومى ها از جايگاه مشاور مدير عامل در سازمان ها نزول كرده و اين امر مهم به غير واگذار مى شود. نگاه از بالا به پايين با توجه به شرايط حاكم بر محيط شكل مى گيرد كه به مرور زمان قابل تغيير است و مى توان آن را به سمت ارتباط افقى و دو سويه سوق داد؛ كه البته رسانه ها در تحقق اين امر نقش بسزايى را ايفا مى كنند.
•عدم برخوردارى از نيروى متخصص و كارآمد از طرف ديگر يكى از مسائل بسيار عمده كه باعث عدم توسعه و پيشرفت واحد روابط عمومى مى شود؛ عدم برخوردارى از نيروى متخصص و كارآمد است كه در شهرستان ها و مناطق بومى اين نقطه ضعف به شدت به چشم مى خورد. اكثر مديران روابط عمومى داراى مدرك ديپلم و يا كارشناس ساير رشته ها هستند (۸۸ درصد مديران داراى تحصيلات غيرمرتبط هستند) و واحدهاى روابط عمومى بسيار محدود و كوچك است و گاهى اوقات تنها يك پرسنل هم به عنوان كارمند و هم به عنوان مدير ايفاى نقش مى كند.
•عدم دسترسى به ابزار كار و امكانات ابزار كار و امكانات گسترده باعث مى شود كه روابط عمومى ها قوى تر جلوه كنند كه متاسفانه در ساير استان هاى ايران روابط عمومى ها داراى يك اتاق بسيار كوچك هستند و تعداد زيادى از آنها حتى از يك راديو و يك خط تلفن نيز برخوردار نيستند.
•عدم دسترسى به ارتباطات مكانيزه به طور مشخص اگر بتوانيم در سازمان خود كليه مناسبات ارتباطى را با محيط پيرامونى اعم از مشتريان، رسانه ها، پرسنل و نظاير آن كه قرار است بين آنها رابطه داده و ستاده برقرار شود، تبديل به روندى مكانيزه كنيم به روابط عمومى ديجيتالى و الكترونيكى دست يافته ايم. حال اين سئوال مطرح مى شود كه چند درصد از روابط عمومى هاى استان ها مجهز به سيستم رايانه است و چند نفر از كاركنان روابط عمومى به راحتى مى توانند با اين ابزار ارتباطى كار كنند و چقدر بودجه جهت تهيه ابزارهاى ارتباطى در اختيار اين واحدها گذاشته مى شود؟
•عدم برخوردارى از قدرت اجرايى داشتن قدرت اجرايى يكى از ويژگى هاى عمده روابط عمومى ها است كه اين مهم در شهرستان ها كمتر به چشم مى خورد و مديران ارشد سازمان ها به صورت سليقه اى و فاميلى، سازمان را اداره مى كنند. با اعمال سليقه مديران در اين امر، به خصوص زمانى كه حركت هاى روابط عمومى با منافع آنها مغاير باشد، روابط عمومى از وظايف اصلى خويش باز مى ماند و مجبور به پوشش نقاط ضعف مديريت يا سازمان، خواهد شد.



•نداشتن جايگاه سازمانى عدم توجه به جايگاه روابط عمومى در سازمان باعث شده كه ساير واحدها نيز نقش آن را ناديده بگيرند. متاسفانه در اكثر روابط عمومى هاى استان ها مديران روابط عمومى به طور مستقيم زير نظر مدير عالى سازمان فعاليت نمى كنند و از تصميمات مديران ارشد بى خبرند و ساير واحدها اين اطلاعات را متاسفانه به آنها ديكته مى كنند كه اين امر موجب ضعيف تر جلوه كردن روابط عمومى ها مى شود.
•عدم وجود آزادى بيان قدرت مالى و شأن سازمانى مشكل ديگر در خصوص آزادى بيان در واحدهاى روابط عمومى ها است. كارشناسان روابط عمومى از اينكه با ارائه نظر خود موجب رنجش و آزار مديران شوند سعى مى كنند كه كمتر صحبت كنند و عقايد خود را هر چند درست باشد مطرح ننمايند. همچنين اكثر كاركنان روابط عمومى از موقعيت مالى مناسبى برخوردار نيستند بنابراين اكثر آنها داراى دو يا سه شغل ديگر در كنار اين كار هستند كه همين قضيه باعث مى شود فعاليت هاى آنها ضعيف تر جلوه كند و گاهى ديده شده كه متاسفانه پرسنل روابط عمومى در حضور جمع و ساير كاركنان سازمان مورد انتقاد قرار مى گيرند و بى جهت بازخواست مى شوند كه شايد اصلاً منصفانه نيز نباشد. هر فردى پس از مدتى حتى اگر در بهترين دانشگاه هاى دنيا نيز تحصيل كرده باشد، اطلاعاتش قديمى مى شود؛ بنابراين همواره بايد سعى كند خود را با توجه به نياز جامعه و مشتريان به آموزش هاى جديد، تجهيز نمايد؛ كه البته خيلى از مديران سازمان ها فكر مى كنند كه اگر مدير روابط عمومى و يا كارشناسان آن واحد آموزش ببينند، جايگاه مديران ارشد كم رنگ تر شده، در نتيجه سعى مى كنند تا جايى كه ممكن است با آموزش پرسنل و هزينه كردن در اين خصوص مخالفت نمايند. همان طور كه مى دانيم استخدام اولين مرحله در خصوص انتخاب نيروى انسانى است كه مسائل ديگر از جمله آموزش، بهسازى و نگهدارى بلافاصله بايد بعد از استخدام يك كارمند مد نظر مديران قرار گيرد.
•واحد لوكس از طرفى هنوز مديرانى هستند كه به روابط عمومى توجه كافى مبذول نداشته و آن را به عنوان يك واحد لوكس در نظر مى گيرند تا يك واحد ضرورى كه توسعه سازمان مطبوع آنها است، اينگونه مديران اغلب از افراد غير كيفى و بى انگيزه براى مشاغل روابط عمومى استفاده مى كنند و غافل هستند كه يك مسئول قوى و توانمند روابط عمومى نشانه مديريت كارآمد و پرقدرت آن سازمان است و عدول از دستورات توسط مديران روابط عمومى، امنيت شغلى آنها را به خطر مى اندازد. روابط عمومى جدا از مديريت نيست و نبايد در حاشيه عمل كند و هر مديرى سزاوار روابط عمومى است كه دارد؛ هر چقدر به اين واحد بها بدهد؛ نتيجه اش را هم مى بيند و هر چقدر منزلت آن را پايين فرض كند باز اولين ضربه بازگشتى به خود سازمان مى رسد. در پايان بايد اشاره كرد كه هنوز روابط عمومى در كشور ما به عنوان يك واحد لوكس و تزئينى عمل مى كند و مديران ارشد نيز به امكاناتى كه اين واحد مى تواند در اختيار آنها قرار دهد، آگاهى ندارند، شايد كم كارى و عدم آگاهى پرسنل و مديران روابط عمومى از حقوق خود نيز يكى از آسيب هاى روابط عمومى بومى منطقه اى است؛ موارد زير جهت توسعه سازمانى روابط عمومى پيشنهاد مى شود.
•پيشنهادات
-ايجاد وفاق عمومى كليه كاركنان روابط عمومى ها در شهرستان ها
-تلاش در جهت ارتقاى رضامندى پرسنل روابط عمومى از اين شغل
-توجه به ارتقاى توان تخصصى و مهارتى پرسنل
-ايجاد ارتباط با انجمن هاى روابط عمومى در داخل و خارج از مرزها
-دادن بورسيه تحصيلى به كاركنان روابط عمومى جهت آموزش در ساير كشورها
-انتخاب بهترين كارشناسان روابط عمومى ها در استان ها
-تجهيز روابط عمومى به كتابخانه تخصصى روابط عمومى
-اطلاع رسانى تازه هاى روابط عمومى در استان ها از طريق انتشار نشريه تخصصى و علمى
-ارائه دادن بودجه مناسب در اختيار روابط عمومى
-برنامه ريزى مناسب در چارچوب اهداف سازمانى
-افزايش قدرت تصميم گيرى توسط مديران روابط عمومى
-مكانيزه كردن روابط عمومى هاى سنتى و سليقه اى
-همكاران سازمان هاى رسانه اى به كاركنان واحدهاى روابط عمومى جهت اخذ حقوق خود از جامعه.
فهرست منابع: ۱ _ ترقى نژاد، امين روابط عمومى و چالش هاى پيش رو در پاسخگويى (مصاحبه با هوشمند سفيد و ليلا نيرومند)، ۱۳۸۲. ۲ _ گروه مشاورين واحد سبز، كتاب جامع روابط عمومى. تهران: انجمن روابط عمومى ايران، ۱۳۸۱. ۳ - رسول اف، رامين. تحقيقات روابط عمومى «آسيب شناسى روابط عمومى در شهرستان ها» سال پنجم، شماره ۲۲ و ،۲۱ فروردين ۱۳۸۱. *مدرس دانشگاه و دانشجوى دكتراى ارتباطات

پاسخ به یک سوال

در جواب سید کاظم باید بطور مختصر بگویم که بعضی ها روابط عمومی را یک علم بعضی های آن را یک فن و برخی نیز آن را هنر می دانند. اما انجمن جهاني روابط عمومي می گوید: روابط عمومي بخشي از وظايف مديريت سازمان است. عملي است ممتد، مداوم و طرح ريزي شده كه از طريق آن، افراد و سازمانها مي كوشند تا تفاهم و پشتيباني كساني را كه با آنها سر و كار دارند به دست آورند

Monday, June 27, 2005

بهترين گزينه براي آموزش نابينايان،انتشارات الكترونيكي است

انتشارات الكترونيكي بخصوص لوح‌هاي فشرده بهترين گزينه براي آموزش نابينايان هستند. متن خبر

در قانون مطبوعات كشور نسبت به حق خبرنگاران در گرفتن پاسخ كم توجهي شده است.

دكتر “قاضي‌زاده“ در گفت‌وگو با خبرنگار سرويس جامعه‌ي اطلاعاتي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، تاكيد كرد: مسؤولان كشور بايد در برابر روزنامه‌نگاران وظيفه‌ي پاسخگويي داشته باشند چرا كه اين حق روزنامه‌نگاران براي گرفتن جواب در واقع حق مردم است. کامل

نگاهى به تاريخچه تحولات ماهواره هاى مخابراتى

دانشمندان نويد مى دهند كه سده بيست و يكم، گواه انقلاب واقعى در نظام ارتباطات فضايى خواهد بود كه در طى بيست سال آينده منجر به تغيير مفاهيم زندگى بشر خواهد شد، مثلاً آموزش و بهداشت و ديگر خدمات ضرورى به بركت ارتباطات برتر و از ميان خلاء با شتاب و كارايى والايى انجام خواهد گرفت. شبكه هاى اطلاعاتى با افق هاى دورتر و فراگيرتر گسترش خواهد يافت تا همه عرصه هاى تجارى، صنعتى، كشاورزى، علمى و رفاهى را دربرگيرد. طى چند سال آينده شبكه هايى از ماهواره ها در فضا گسترش خواهند يافت كه شماره شان به هزاران هزار مى رسد و كاربردهاى گوناگونى خواهند داشت.
تا اويل سال ۱۹۶۰ ميلادى غير از چند ارتباط محدود كه توسط دستگاه بى سيم برقرار شده بود مسئله انتخاب وجود نداشت و به علت ظرفيت كم و تقاضا براى ارتباطات بيشتر، انباشته بودن طيف هاى فركانسى و ضعف سيستم انتقال صوتى تنها وسيله ارتباطى بين قاره اى كابل تلفنى زيردريايى بود. اما در سال ۱۹۶۰ ميلادى يعنى تقريباً سه سال بعد از پرتاب اولين سفينه شوروى، آمريكايى ها نخستين قمر مصنوعى مخابراتى را در مدار زمين قرار دادند كه قطر اين قمر بزرگ ۳۰ متر بود و در ارتفاع ۱۵۰۰ كيلومترى زمين گردش مى كرد. اين قمر مجهز به نوعى آينه بود كه امواج را از ايستگاه هاى فرستنده مى گرفت و به ايستگاه هاى گيرنده كه به علت كروى بودن زمين نمى توانستند آنها را به صورت مستقيم دريافت كنند منعكس مى كرد. به اين ترتيب اولين ارتباط آزمايشى به وسيله ماهواره بين دو نقطه دوردست آمريكا يعنى از كاليفرنيا تا نيوجرسى برقرار شد و قسمت اعظم انرژى اشعه اى كه از ايستگاه فرستنده ارسال مى شد در فضا پخش و تنها قسمت كوچكى از آن توسط ماهواره منعكس مى شد و براى اينكه اشعه منعكس شده قابل استفاده شود لازم بود به وسيله ايستگاه عظيم و پرقدرتى تقويت شود كه نتيجه كار مطلوب نبود به همين دليل آمريكايى ها شروع به ساختن قمر مصنوعى مخابراتى جديدى كردند كه امواج را به وسيله آنتن هايى از زمين دريافت و پس از تقويت به سوى ايستگاه هاى گيرنده زمينى ارسال كند. و انديشه استفاده از ماهواره ها به صورت رله براى ارتباطات راه دور ابتدا از سوى نويسنده معروف داستان هاى علمى -تخيلى و يكى از بنيانگذاران انجمن انگليسى بين ستاره ها آرتورسى كلارك مطرح شد و در مقاله اى در اكتبر سال ۱۹۴۵ ميلادى مجله جهان بى سيم چاپ شد كه اين مقاله سرآغازى براى شروع فعاليت هاى جدى ارتباطات ماهواره اى شد.
•فعاليت هاى كلارك
كلارك با درنظر گرفتن سه ماهواره در ارتفاع ۳۶ هزار كيلومترى از سطح زمين و روى محيط مدار دايره اى شكل دور كره زمين به فواصل مساوى از هم، پوشش ارتباط ماهواره اى تمام سطح زمين را ميسر مى ساخت. بعد از چاپ مقاله كلارك طى ده سال سه اختراع مهم انجام شد كه مورد استفاده آنها در ساخت ماهواره ها است؛ اولى سلول هاى خورشيدى است كه تبديل كننده انرژى نورى خورشيد به الكتريسيته هستند، دوم انواع مختلف ترانزيستور و سوم لامپ تقويت موج راديويى بوده است. در واقع اين نوع تقويت كننده ها با طيف وسيع فركانس و بازدهى حدود ۲۰ الى ۴۰ درصد از معمولى ترين نوع تقويت كننده در امواج مخابراتى ماهواره اى محسوب مى شوند.
در سال ۱۹۶۲ ميلادى، تاريخ ارتباطات ورق خورد و نخستين ماهواره از نوع رله و تقويت كننده اى به نام تله استار در دهم ژوئيه همين سال از سوى آمريكا در مدار قرار گرفت و براى اولين بار برنامه اى از تلويزيون آمريكا توسط اين قمر مصنوعى كه بر بالاى اقيانوس اطلس قرار داشت منعكس و براى مردم نمايش داده شد و به دنبال آن دومين ماهواره از همين نوع چند ماه بعد پرتاب شد و ماهواره تله استار در مدارى كه فاصله آن بين ۹۰۰ تا ۵۵۰۰ كيلومتر بالاتر از سطح دريا قرار داشت نصب شد. اين ماهواره ها تقريباً هر دو ساعت و نيم يك بار كره زمين را دور مى زدند و به دليل اينكه كره زمين در هر ۲۴ ساعت يك بار به دور خود مى چرخد ارتباط بين دو نقطه از زمين فقط چند بار در شبانه روز امكان پذير بود و اين ماهواره تنها مدت كوتاهى در يك نقطه قابل رويت مى ماند كه اين مدت به ارتفاع مدار قمر مصنوعى كه از سطح دريا قرار داشت وابسته بود. براى برقرارى ارتباط دائمى، فقط يك راه به نظر مى رسيد و آن اينكه ماهواره بايد در بالاى يك نقطه از زمين در ارتفاع معينى ثابت بماند كه ظاهراً خيلى مشكل بود ولى عملاً وقتى زمان گردش ماهواره به دور زمين ۲۴ ساعت باشد همزمان با كره زمين به دور آن خواهد گشت و از نظر ما در آسمان بى حركت خواهد ماند چون اين قمر مصنوعى در يك مدار دايره اى حركت مى كند كه مركز آن منطبق بر مركز كره زمين و صفحه اين دايره نيز عمود بر محور زمين است. اين مدار دايره اى به موازات خط استوا خواهد بود و همين طور به دليل سرعت قمر مصنوعى نمى تواند از مقدار معينى كمتر باشد به دليل آنكه قمر مصنوعى بايد در ۲۴ ساعت يك بار به دور زمين چرخش نمايد، مى بايست محيط دايره اى مسير قمر مصنوعى و در نتيجه ارتفاع مدار آن را بيشتر كرد.محاسبات و تجربه هاى عملى نشان داده كه براى اين منظور، بايد ارتفاع ماهواره از سطح دريا حدوداً ۳۶ هزار كيلومتر باشد؛ فاصله اى كه در آن از طرف زمين نيروى جاذبه به ماهواره وارد نمى شود. اين مدار را اصطلاحاً مدار ژئوسنكرون يا زمين آهنگ مى نامند. وقتى كه ماهواره به ارتفاع ۳۶ هزار كيلومترى از سطح دريا رسيد آن را به آرامى منحرف مى كنند كه در بالاى نقاط انتخاب شده باقى بماند ولى در صورت انحراف از مسير اصلى و دور شدن از نقطه دلخواه توسط موتورهاى عكس العملى كوچكى كه در آنها تعبيه شده و از ايستگاه هاى كنترل زمين هدايت مى شوند آن را دوباره به وضعيت مطلوب برمى گردانند. بدين ترتيب سير تحولات ماهواره هاى مخابراتى ادامه پيدا كرد تا به امروز كه شاهد به كارگيرى تكنيك هاى بسيار پيشرفته در اين سيستم ها جهت ارتقاى سطح كيفيت و افزايش ظرفيت آنها هستيم.
•ماهواره هاى مخابراتى


گسترش ارتباطات در سطح جهان، استفاده از سيستم هاى مخابراتى را با ظرفيت بيشتر و پوشش وسيع تر و كيفيت بهتر طلب مى كند و براى تامين اين موارد يكى از روش هايى كه مى تواند به طور مناسب جوابگوى نيازهاى فعلى و آتى بشر در اين زمينه باشد استفاده از ماهواره هاى مخابراتى است. ماهواره هاى مخابراتى سفينه اى است كه سيگنال هاى الكتريكى را از فرستنده اى زمينى دريافت مى كند و بعد از تقويت و تغيير فركانس هاى حامل به سمت ايستگاه هاى زمينى در نقاط ديگر ارسال مى كند. چون ماهواره هاى مخابراتى سيگنال ها را تقويت كرده و سپس بازگشت مى دهند، بيشتر به عنوان تكراركننده و رله شناخته مى شوند. ماهواره هاى مخابراتى معمولاً در مدارهاى خاصى از كره زمين قرار مى گيرند كه به نظر فرستنده ها و گيرنده هاى روى زمين ثابت به نظر مى آيند. به كمك يك فرستنده بر روى زمين و يك ماهواره هم بر روى يك مدار، مى توان حدود يك سوم سطح زمين را پوشش داد. اولين ماهواره مخابراتى بين المللى از سرى اينتل است با ظرفيت ۲۴۰ كانال تلفنى در سال ۱۹۶۵ ميلادى به فضا پرتاب شد و سرآغازى براى پوشش ارتباطات ماهواره اى در سطح بين المللى شد. موارد استفاده ماهواره هاى مخابراتى و تاثير فراوان آن بر زندگى بشر باعث شده كه روزبه روز توجه انسان به اين وسيله ارتباطى افزايش يابد.
داشتن ماهواره مخابراتى مستقل براى هر كشورى باعث ايجاد تسهيلات در امر انتقال اطلاعات كامپيوترى از دانشگاه ها به مراكز تحقيقات و بالعكس، هر چه سريع تر انجام شدن امور اقتصادى، پوشش كليه نقاط كشور از نظر برنامه هاى تلويزيونى، راديويى و تلفنى با نصب سريع آنتن هاى گيرنده زمينى در نقاط مختلف كشور، آموزش كشاورزى و پزشكى از راه دور و كاربردهاى وسيع و متنوع ديگرى خواهد بود. ماهواره هاى مخابراتى در مدار خاصى مستقر مى شوند كه حدود ۳۵۷۸۸ كيلومتر از خط استوا فاصله دارند. هر ماهواره با سرعت و جهتى همسان با كره زمين در حال حركت است در اين شرايط ماهواره در مكانى بالاى خط استوا نسبت به زمين ثابت مى شود. ماهواره هاى مخابراتى ابتدا براى ارتباطات تلفنى طراحى شده اند ولى امروزه شاهد ارائه سرويس هاى گوناگونى از قبيل كاربردهاى تلويزيونى تجارى و كنفرانس از راه دور از طريق ماهواره هستيم اما هنوز سرويس تلفنى بالاترين حجم را در بين ديگر سرويس ها حفظ كرده است.
در حال حاضر از ۱۹ ماهواره مخابراتى بين المللى از سرى اينتل ست ده ماهواره بالاى اقيانوس اطلس، چهار ماهواره بر روى اقيانوس آرام و پنج ماهواره ديگر بالاى اقيانوس هند قرار دارد و اين ماهواره ها يك ارتباط ماهواره اى بين المللى با زير پوشش قرار دادن تقريباً كليه نقاط دنيا به وجود آورده اند. يك ماهواره مخابراتى كه در واقع يك نوع تكراركننده فركانس هاى راديويى است در ساده ترين شكل خود عمليات را انجام مى دهد.سيگنال هاى دريافت شده توسط آنتن ماهواره ابتدا به علت افت بسيار زيادى كه بر اثر مسير طولانى داشته تقويت و سپس با فركانس نوسان ساز محلى مخلوط مى شود و تغيير فركانس مى دهد و بالاخره پس از تقويت مجدد به آنتن فرستنده ماهواره داده مى شود تا به طرف ايستگاه هاى موردنظر و زير پوشش ارسال شود.
ماهواره هاى مخابراتى معمولاً بين ۸ تا ۱۲ سال عمر مى كنند. در واقع ميزان سوخت موردنياز سيستم فرعى براى حفظ موقعيت ماهواره و همچنين از كارافتادن تدريجى سلول هاى خورشيدى كه در سيستم فرعى تغذيه قدرت الكتريكى قرار دارند از عوامل محدودكننده عمر ماهواره هستند.
•ويژگى هاى ماهواره هاى مخابراتى
گسترش منطقه تحت پوشش
ارتباط بين نقاط مختلفى كه در پوشش يك ماهواره قرار دارند به آسانى امكان پذير است و وسعت زير پوشش ماهواره بستگى به نوع آنتن ماهواره دارد كه مى تواند محلى نسبتاً كوچك يا يك كشور و يا منطقه اى متشكل از چندين كشور و يا يك نيم كره باشد.
انعطاف پذيرى
هر جا يك پايانه ماهواره اى وجود داشته باشد امكان استفاده از سيستم ماهواره اى فراهم خواهد بود. اين پايانه ها را مى توان بر روى سكوى كشتى، هواپيما و واحدهاى متمركز معينى قرار داد و از طريق آن با نقاط ديگر ارتباط برقرار كرد.
پهناى باند زياد
با توجه به اين كه در فركانس هاى بالا مثل ۱۱ و ۱۴ گيگاهرتز پهناى باند بيشترى در اختيار ما قرار دارد مى توان از برنامه هاى تلويزيونى با كيفيت بالا، كانال هاى زياد تلفنى و انتقال اطلاعات با سرعت بالا برخوردار شويم.
هزينه كم
با توجه به اين كه ايجاد ارتباط بين دو نقطه توسط ماهواره مستقل از فاصله بين آنها است اين نقاط مى توانند در هر فاصله اى از يكديگر در منطقه زير پوشش واقع شده باشند لذا هزينه هاى مربوطه، به بعد مسافت بستگى ندارد و براى بسيارى از موارد از هزينه ايجاد يك شبكه زيرزمينى كمتر خواهد بود.
ضريب اطمينان
ارتباط بين دو نقطه در شبكه ماهواره اى مخابرات داراى ضريب اطمينانى برابر يا بهتر از ارتباط از مسيرهاى زمينى است.
سرعت دريافت
به علت مسافت زياد مثلاً بين ۷۲ هزار تا ۸۲ هزار كيلومتر بين دو پايانه ايستگاه ماهواره اى زمينى سيگنال فرستاده شده كه با سرعت نور حركت مى كند حداقل ۳۰۰ ميلى ثانيه طول مى كشد تا به پايانه ديگر برسد.
ايجاد اكو
بر اثر تبديل خطوط انتقال از دو سيم به چهار سيم در قسمتى از مسير شبكه زمينى، سيگنال با پديده اكو روبه رو مى شود به اين معنى كه بخشى از سيگنال هاى آن بازگشت داده مى شود. براى كاهش اين حادثه ناخواسته و مزاحم از تجهيزاتى به نام حذف كننده اكو استفاده مى شود.
در زمينه مزيت هاى بيشتر ماهواره مخابراتى مى توان گفت كه سيگنال هاى راديويى منتشر شده از ماهواره مخابراتى به طور همزمان مى تواند توسط چندين ايستگاه زمينى زير پوشش دريافت شود و اين مسئله فقط از طريق ماهواره هاى مخابراتى امكان پذير است و از راه كابل يا ديگر وسايل ارتباطى ميسر نيست. در واقع ارتباطات ماهواره اى براى ايجاد ارتباط بين المللى بين كشورها و ارتباطات محلى بين شهرها و مناطق دورافتاده بسيار مناسب است و مى توان با استفاده از ماهواره مخابراتى يك شبكه ارتباطى با كيفيت بالا و هزينه كم در سطحى گسترده ايجاد كرد.
•ماهواره هاى راديو و تلويزيونى
شكى نيست كه وسايل ارتباط جمعى از قبيل راديو و تلويزيون در پيشبرد هدف هاى اجتماعى، اقتصادى، فرهنگى و فنى تاثير بسزايى دارند. در سال هاى اخير پخش صدا و تصوير از طريق ماهواره به عنوان موثرترين وسيله در نيل به هدف هاى فوق توجه همگان را به خود جلب كرده است. براى اين منظور برنامه تلويزيونى از يك ايستگاه زمينى به ماهواره ارسال مى شود و سپس ماهواره تصوير فوق را روى يك شعاع باريك كه فقط ناحيه مشخص شده اى از زمين را مى پوشاند برمى گرداند. ايستگاه زمينى با آنتن هاى بشقابى شكل تصوير را مى گيرد و آن را دوباره پخش مى كند. به عبارت ديگر مى تواند در آن واحد و به طور همزمان مثلاً در ايران برنامه هاى تلويزيونى خيلى از كشورها را مشاهده كرد. اين گونه ماهواره ها مى توانند ارتباط برنامه هاى راديو و تلويزيون را به طور مستقيم بين ماهواره و گيرنده هاى خانگى تلويزيون برقرار كنند. در ژاپن و فرانسه تصاوير تلويزيونى مستقيماً از ماهواره به گيرنده هاى خانگى كه آنتن هاى كوچك و تقريباً ارزان قيمتى دارند انتقال پيدا مى كند. چنان چه قرار باشد اين روش در سطوح وسيع خود به كار گرفته شود مسائل بغرنجى در زمينه حقوق فضايى و سياسى به وجود مى آيد، بدين منظور كميته هاى تخصصى سازمان ملل متحد مشغول بررسى هستند تا راه حل هاى مناسبى براى اين مسئله پيدا كنند اما در حال حاضر در بسيارى از كشورها امكان دريافت سيگنال هاى صوتى و يا تصويرى به كمك آنتن هاى معمولى وجود ندارد.

ارتباطات انسانی

هنوز ورقه های امتحان درس ارتباطات انسانی را تصحیح نکرده ام. امیدوارم که در آخر هفته این کار را انجام دهم

Sunday, June 26, 2005

کتاب جدید

مراحل پایانی کتاب اقناع و تبلیغ در حال انجام است. امیدوارم بتوانم این کتاب را در تابستان به علاقه مندان به این حوزه ارایه دهم.اطلاعات بیشتر در این خصوص را هفته آینده ارایه می دهم

دسترسی فوری به کتابخانه مجلس ایتالیا

علاقه مندان و كاربران اينترنتي مي‌توانند از طريق سايت ‪ senato‬با نشاني الكترونيكي ‪ WWW.SENATO.IT‬به صورت آن لاين به نگارش‌هاي جديد و كتاب‌هاي موجود در كتابخانه مجلس ايتاليا دسترسي پيدا كنند. کامل

دانشگاه بين‌المللي چابهار، كتابخانه الكترونيك افتتاح مي‌كند

دانشگاه بين‌المللي چابهار در كنار مجموعه كامل كتابخانه خود، به زودي كتابخانه الكترونيك نيز افتتاح مي‌كند. کامل

Saturday, June 25, 2005

چين تمامي پايگاه‌هاي اينترنتي ثبت نشده را تعطيل مي‌كند

وزارت صنعت اطلاع رساني چين ، تمامي پايگاه‌هاي اينترنتي ثبت نشده را در هفته جاري به طور موقت تعطيل مي‌كند کامل

كاهش كاربران اينترنتي در آلمان

در حال حاضر از تعداد كاربران اينترنت در كشور آلمان كاسته شده است بطوريكه كاربران اينترنت در اين كشور تا ميزان ‪ ۴۵‬درصد كاهش يافته‌اند و هم اكنون بيشتر كاربران در شهر برلين ساكن هستند. کامل

ديدار دانشجويان دانشكده خبر از چند مركز رسانه اى چين

گروه ۱۰ نفره دانشجويان دانشكده خبر خبرگزارى جمهورى اسلامى در سفر علمى و فرهنگى به چين از رسانه ها و مراكز مختلف علمى و فرهنگى اين كشور بازديد كردند. اين دانشجويان هركدام ضمن تحصيل در رسانه هاى ايران همچون خبرگزارى جمهورى اسلامى، ايسنا و روزنامه هاى مختلف شاغلند و در اين سفر با بخش هاى مختلف رسانه هاى مكتوب و صوتى تصويرى چين از نزديك آشنا شدند. کامل

نظام جهاني راهبري اينترنت ، چرا و چگونه؟

نه ماه از شكل‌گيري كارگروه راهبري اينترنت در سازمان ملل مي‌گذرد و در طول اين مدت 4 جلسه عمومي با فواصل 60 يا 70 روزه در ژنو برگزار شده است.کامل

اينترنت و نقش آن در زندگي اجتماعي

در دسامبر2003 در ژنو اجلاس جهاني سران براي جامعه اطلاعاتي (wsis) با حضور دبير كل سازمان ملل تشكيل يافت. در اين اجلاس كوفي عنان اظهار داشت: "موضوع‌هاي مربوط به حاكميت بر اينترنت بسيار زياد و پيچيده است. اما علاقه مشترك همه جهانيان اين است كه امنيت اينترنت تضمين شود وقابل اعتماد باشد. براي حاكميت بر اينترنت بايد مدل‌هاي مشاركتي و دربرگيرنده همه ايجاد شود .اين محيط ارتباطي بايد در دسترس مردم جهان و پاسخگوي نيازهاي آنان باشد. برد وكشش كنوني آن بشدت ناعادلانه است واكثريت عظيم مردم جهان هنوز از آن بي‌بهره‌اند".کامل

Thursday, June 23, 2005

آيزايا برلين‌ "فيلسوف‌ تضادهاي‌ ارزشي‌

آيزايا برلين‌ از جمله‌ متفكران‌ سياسي‌ بسيار مهم‌ در قرن‌ بيستم‌ است‌. خوشبختانه‌ اثر بسيار مهم‌ برلين‌ تحت‌ عنوان‌ «چهار مقاله‌ در باب‌ آزادي‌» در ايران‌ به‌ چاپ‌ رسيده‌ و يك‌ بررسي‌ بسيار مهم‌ از انديشه‌ او نيز توسط‌ جان‌ گري‌ در بازار كتاب‌ موجود است‌. اما متاسفانه‌ براي‌ كساني‌ كه‌ آشنايي‌ زيادي‌ با انديشه‌ برلين‌ ندارند استفاده‌ از اين‌ دو منبع‌ ممكن‌ نيست‌، زيرا برلين‌ بسيار سخت‌ نويس‌ است‌ و شرحي‌ كه‌ از آؤار برلين‌ هم‌ چاپ‌ شده‌ است‌ اگر سخت‌ تر نباشد آسانتر از آؤار خود برلين‌ نيست‌ . بنابراين‌ مناسب‌ ديديم‌ كه‌ سرفصل‌ آيزايا برلين‌ از دايره‌'المعارف‌ فلسفه‌ راتلج‌ را ترجمه‌ و براي‌ علاقه‌ مندان‌ ارايه‌ كنيم‌ .
برلين‌ در جايي‌ گفته‌ بود كه‌ در سال‌ 1945 تصميم‌ گرفت‌ فلسفه‌ را كنار بگذارد. چيزي‌ كه‌ تا آن‌ زمان‌ بر روي‌ آن‌ كار كرده‌ بود : تاريخ‌ سير انديشه‌ها. بعضي‌ از شناخته‌ شده‌ترين‌ كارهاي‌ او مربوط‌ به‌ تاريخ‌ سير انديشه‌ ها هستند ، اما درواقع‌ او همزمان‌ به‌ نوشتن‌ در زمينه‌ فلسفه‌ و تلاش‌ براي‌ پاسخ‌ دادن‌ به‌ سووالات‌ فلسفي‌ در آؤار تاريخي‌ خود مي‌پرداخت‌ .
آؤار عمده‌ او در زمينه‌ فلسفه‌ عبارتند از فلسفه‌ سياسي‌ و مخصوصا نظريه‌ ليبراليسم‌ . او بر تفاوت‌ بين‌ مفهوم‌ «مثبت‌» و «منفي‌» آزادي‌ تاكيد داشت‌ : مفهوم‌ منفي‌ آن‌ همان‌ روايت‌ هابزي‌ است‌ كه‌ به‌ عدم‌ وجود قيود و موانع‌ اشاره‌ دارد و مفهوم‌ مثبت‌ آن‌ مرتبط‌ است‌ با انديشه‌ خودگرداني‌ كه‌ براي‌ مثال‌ در آؤار روسو عنوان‌ شده‌ است‌ كه‌ برلين‌ اين‌ مفهوم‌ از آزادي‌ را به‌ صورت‌ سياسي‌ خطرناك‌ مي‌داند. نگرش‌ هاي‌ ضد ناكجاآباد گرايي‌ سياسي‌ او بويژه‌ در نظريه‌اش‌ درباره‌ تضاد اجباري‌ ميان‌ ارزشها تجلي‌ يافته‌ است‌ أ اين‌ تضاد كاهش‌ ناپذير «پلوراليسم‌ ارزشها» ممكن‌ است‌ مهمترين‌ خدمت‌ او به‌ فلسفه‌ باشد اگرچه‌ او اين‌ مفهوم‌ را بيشتر در طي‌ تاريخ‌ نگاري‌ها بررسي‌ كرده‌ است‌ تا در معنا شناسي‌ و اپيستمولوژي‌ . او همچنين‌ خود را در مقابل‌ نگرش‌ ناگزيري‌ تاريخي‌ و موافق‌ مفهوم‌ ضد جبرگرايي‌ و اراده‌ آزاد قرار داده‌ است‌ .
آيزا برلين‌ در شهر ريگا واقع‌ در كشور لاتويا به‌ دنيا آمد . خانواده‌ او در 1919 به‌ انگلستان‌ مهاجرت‌ كرد ، جايي‌ كه‌ آيزايا برلين‌ در آنجا تحصيل‌ كرد و زندگي‌ خود را ادامه‌ داد. او در ابتدا در حوزه‌ فلسفه‌ عمومي‌ تحصيل‌ مي‌ كرد و در سالهاي‌ دهه‌ 1930 با آير، آستين‌ و ديگران‌ در مباحث‌ مربوط‌ به‌ دانش‌ و معنا كه‌ به‌ واسطه‌ گرايشهاي‌ پوزيتويستي‌ آن‌ زمان‌ داغ‌ بود شركت‌ مي‌ كرد . برلين‌ هيچگاه‌ تحت‌ تاؤير پوزيتويستها قرار نگرفت‌ . دركنار مخالفت‌ واقعگرايانه‌ او با تحليلهاي‌ زباني‌ كه‌ در باب‌ جملات‌ مرتبط‌ با چيزهاي‌ غيرقابل‌ رويت‌ صورت‌ مي‌گرفت‌، نگرش‌ عملگرايانه‌ و عدم‌ تلاش‌ براي‌ بررسي‌ تاريخي‌ مسائل‌ را نيز مقابله‌ مي‌كرد. اما در مقابل‌ پارادوكس‌ بزرگ‌ در انديشه‌ برلين‌ اين‌ است‌ كه‌ پوزيتويستي‌ ترين‌ مفهومي‌ كه‌ در انديشه‌ او تا به‌ انتها باقي‌ ماند تعريفش‌ از فلسفه‌ بود كه‌ او آن‌ را پرداخت‌ به‌ سوالهايي‌ مي‌ دانست‌ كه‌ راه‌ حلهاي‌ علوم‌ پيشيني‌ و تجربي‌ را به‌ چالش‌ مي‌ كشند. ديگر تاؤير پوزيتويسم‌ در آراي‌ او را مي‌ توان‌ تفكيك‌ واضحي‌ دانست‌ كه‌ او بين‌ علايق‌ فلسفي‌ و تاريخي‌ خود قايل‌ بود.
او در آؤار خود درباره‌ تاريخ‌ انديشه‌ها توجه‌ بسيار همدلانه‌يي‌ با متفكراني‌ مثل‌ ويكو و هردر داشت‌ كه‌ بر تفاوتهاي‌ فرهنگي‌ در طي‌ تاريخ‌ تاكيد داشتند، اعتقاد داشتند كه‌ شيوه‌ هاي‌ ديگر زندگي‌ را بايد از درون‌ مطالعه‌ كرد و در مقابل‌ گرايشهاي‌ عصر روشنگري‌ و نگرشهاي‌ عقلاني‌ كه‌ سعي‌ در كاهش‌ علايق‌ به‌ ارزشهاي‌ پذيرفته‌ شده‌ در جوامع‌ مختلف‌ داشتند مقاومت‌ مي‌كردند. او مخالف‌ بود كه‌ طبيعت‌ ؤابت‌ و غير قابل‌ تغييري‌ براي‌ انسان‌ وجود دارد. در عين‌ حال‌ همزمان‌ با هرگونه‌ نسبي‌ گرايي‌ مخالف‌ بود .
او در ارتباط‌ با بررسي‌ جوامع‌ ديگر مي‌ پذيرد كه‌ محدوديتها ، توانايي‌ها، احساسات‌ و اعتقادات‌ مشتركي‌ در ميان‌ انسانها وجود دارد كه‌ بدون‌ آنها ما نمي‌ توانستيم‌ اين‌ جوامع‌ را بررسي‌ كنيم‌ . اذعان‌ به‌ غير ؤابت‌ بودن‌ طبيعت‌ بشر در درجه‌ اول‌ مي‌ گويد كه‌ بسياري‌ از روشهاي‌ متجلي‌ كردن‌ اين‌ توانايي‌هاي‌ وجود دارند كه‌ با هم‌ متفاوت‌ بوده‌ و هيچ‌ روشي‌ نيست‌ كه‌ به‌ صورت‌ متعارفي‌ صحيح‌تر از مابقي‌ باشد . دوم‌ اينكه‌ شيوه‌ هاي‌ متفاوت‌ اين‌ متجلي‌ كردن‌ ها با هيچ‌ روشي‌ به‌ جز مطالعات‌ تاريخي‌ به‌ دست‌ نخواهد آمد . سوم‌ اينكه‌ اين‌ دو نكته‌ باعث‌ خواهند شد كه‌ در آينده‌ هيچ‌ تحقق‌ عيني‌ در جهت‌ توانايي‌ها و امكانات‌ بشري‌ ، آن‌ گونه‌ كه‌ انديشه‌هاي‌ هگلي‌ و ماركسيستي‌ اذعان‌ مي‌ كنند اتفاق‌ نيفتد .
در نگرش‌ برلين‌ مشخا نيست‌ كه‌ چه‌ ميزان‌ لازم‌ است‌ تا ما بتوانيم‌ يك‌ تصوير قطعي‌ از توانايي‌هاي‌ انسان‌ به‌وجود آوريم‌ . از طرف‌ ديگر ، برلين‌ به‌ همراه‌ نويسندگان‌ مورد علاقه‌ اش‌ معتقد است‌ كه‌ تفاوتهاي‌ غير قابل‌ انتظاري‌ مانند سبكهاي‌ متعدد هنري‌ در ميان‌ سبكهاي‌ متفاوت‌ زندگي‌ وجود دارد. در عين‌ حال‌ ، ما به‌ واسطه‌ ارزشهاي‌ موجود در شيوه‌ هاي‌ زندگي‌ مي‌ توانيم‌ آنها را بشناسيم‌ و برلين‌ در تمامي‌ آؤار خود سعي‌ دارد بگويد كه‌ اگرچه‌ شكلهاي‌ فرهنگي‌ متعددند اما ارزشهاي‌ موجود در درون‌ شكلهاي‌ فرهنگي‌ محدود و در واقع‌ معدود هستند. اگر اين‌ گونه‌ باشد، بايد بگوييم‌ كه‌ مي‌ توان‌ تعبيري‌ از طبيعت‌ بشري‌ به‌ دست‌ دهيم‌ كه‌ بتواند در نماي‌ كلي‌ تشريح‌ كند كه‌ چرا تعداد معدودي‌ از ارزشهاي‌ مشخا مي‌توانند در فرهنگهاي‌ انساني‌ تجلي‌ پيدا كنند .
آزادي‌
برلين‌ مسائل‌ زيادي‌ را درباره‌ آزادي‌ بررسي‌ كرده‌ است‌ : با ايده‌ موجبيت‌ تاريخي‌ به‌ مخالفت‌ برخاسته‌ و با نظريات‌ تطبيق‌ گرايانه‌ موجبيت‌ مقابله‌ كرده‌. اما او براي‌ عقايدش‌ درباره‌ آزادي‌ به‌ عنوان‌ يك‌ ارزش‌ خاص‌ سياسي‌ و بويژه‌ براي‌ تفكيك‌ قايل‌ شدن‌ مابين‌ مفهوم‌ مثبت‌ و منفي‌ آزادي‌ مشهور است‌. آزادي‌ منفي‌ به‌ صورت‌ سنتي‌ در نگرش‌ هابز و لاك‌ به‌ عنوان‌ فقدان‌ محدوديت‌ و مداخله‌ خارجي‌ تعريف‌ شده‌ است‌ . آزادي‌ منفي‌ هم‌ به‌ عنوان‌ خودسروري‌ و متجلي‌ كردن‌ خود ، يعني‌ دو مساله‌يي‌ كه‌ بخوبي‌ از هم‌ قابل‌ تفكيك‌ نيستند فهميده‌ مي‌ شود .
بسيار مهم‌ است‌ كه‌ متوجه‌ باشيم‌ اين‌ تنها يك‌ تفكيك‌ ساده‌ بين‌ دو مفهوم‌ سياسي‌ نيست‌ بلكه‌ يك‌ تفكيك‌ سياسي‌ است‌ كه‌ به‌ دليل‌ دو شيوه‌ متفاوت‌ از انديشه‌ سياسي‌ به‌ وجود آمده‌ است‌ . براي‌ مثال‌ اين‌ تفكيك‌ تنها يك‌ تفكيك‌ مابين‌ آزادي‌ از و آزادي‌ براي‌ نيست‌ . بلكه‌ براي‌ نمونه‌ آزادي‌ منفي‌ به‌ صورت‌ كلي‌ آزادي‌ از دخالت‌ هدفمندانه‌ و آگاهانه‌ را پوشش‌ مي‌دهد و آزادي‌هاي‌ مشهور بعد از جنگ‌ در سياست‌ ليبرال‌ مثل‌ آزادي‌ از نياز ، بيماري‌ و بيكاري‌ را شامل‌ نمي‌ شود . برلين‌ مخالفتي‌ با اهداف‌ مندرج‌ در چنين‌ نگرشي‌ ندارد بلكه‌ در چهارچوب‌ كلي‌ پلوراليسم‌ ترجيح‌ مي‌ دهد كه‌ اين‌ اهداف‌ در چارچوب‌ ارزشهايي‌ به‌ جز آزادي‌ مثل‌ رفاه‌ و برابري‌ گنجانده‌ شوند . علاوه‌ براين‌ آزادي‌ منفي‌ شامل‌ آزادي‌ از اجبار دروني‌ نمي‌ شود. اين‌ آزادي‌ بيشتر بايد به‌ عنوان‌ يك‌ تمايل‌ اخلاقي‌ يا روانشناسانه‌ تعبير شود تا يك‌ مفهوم‌ سياسي‌ . به‌ هر صورت‌ برلين‌ اين‌ مفهوم‌ از آزادي‌ را در مقابل‌ مفهوم‌ مثبت‌ از آزادي‌ قرار مي‌ دهد و به‌ دقت‌ به‌ اين‌ نكته‌ اشاره‌ مي‌ كند كه‌ در نگرش‌ او آزادي‌ مثبت‌ يك‌ مفهوم‌ سياسي‌ است‌ كه‌ مشتاق‌ محتواي‌ اخلاقي‌ بالايي‌ است‌ . آزادي‌ منفي‌ نيز مي‌ تواند طوري‌ تعريف‌ شود كه‌ شامل‌ آزادي‌ از دستكاري‌ سياسي‌ هم‌ بشود اما در چارچوب‌ بزرگت
ري‌ كه‌ حتي‌ در مفاهيم‌ روزمره‌ با عنوان‌ عوامل‌ محدود اما آزاد در عمل‌ معرفي‌ مي‌شود. اما نمي‌ توان‌ آزادي‌ منفي‌ را بگونه‌يي‌ تعريف‌ كرد كه‌ آزادي‌ از اراده‌ ايدئولوژيك‌ يا آگاهي‌ كاذب‌ هم‌ بشود كه‌ به‌ وضوح‌ جزيي‌ از آزادي‌ مثبت‌ هستند.
ريسماني‌ كه‌ تمامي‌ اين‌ مجموعه‌ها و محدوديتها را با هم‌ مرتبط‌ مي‌ سازد اين‌ است‌ كه‌ به‌ نظر مي‌ رسد آزادي‌ منفي‌ تا حدودي‌ در تعريف‌ خود هنجاري‌ مطرح‌ شده‌ است‌. البته‌ آزادي‌ منفي‌ يك‌ ارزش‌ است‌ و بنابراين‌ با خود يك‌ هنجار و ارزيابي‌ ارزشي‌ را به‌ همراه‌ مي‌ آورد اما برلين‌ با آگاهي‌ نسبت‌ به‌ محتويات‌ آن‌ سعي‌ دارد تا حد امكان‌ ساير ايده‌هاي‌ هنجاري‌ و ارزيابي‌ هاي‌ ديگر را از آن‌ حذف‌ كند . اين‌ مساله‌ مخصوصا در جايي‌ آشكار مي‌ شود كه‌ برلين‌ به‌ مساله‌ كلاسيكي‌ مي‌ پردازد كه‌ در آن‌ مي‌ گويند اگر آزادي‌ با مقايسه‌ ميزان‌ نيازها با توانايي‌هاي‌ ممكن‌ براي‌ تحقق‌ بخشيدن‌ به‌ آنها سنجيده‌ شود ، مي‌ توان‌ نتيجه‌ گرفت‌ كه‌ مي‌ توان‌ آزادي‌ را با كاهش‌ نيازهاي‌ عوامل‌ موجود در اجتماع‌ افزايش‌ داد همانگونه‌ كه‌ مي‌توان‌ آن‌ را به‌ واسطه‌ افزايش‌ توانايي‌ها نيز افزايش‌ داد. برلين‌ اين‌ مساله‌ را با توسل‌ به‌ امور ممكن‌ و همچنين‌ تمايلات‌ پاسخ‌ مي‌دهد. اين‌ استدلال‌ بر پايه‌ اين‌ اصل‌ شكل‌ گرفته‌ است‌ كه‌ اگر هيچ‌ محدوديتي‌ بر آنچه‌ يك‌ عامل‌ مي‌ تواند اراده‌ كند گذارده‌ نشود آزادي‌ همگان‌ به‌ يك‌ ميزان‌ محدود خواهد شد . به‌ نظر مي‌ رسد كه‌ برلين‌ سعي‌ دارد بيشتر با مواجهه‌ با اين‌ مشكل‌ مساله‌ را حل‌ كند به‌ جاي‌ اينكه‌ بخواهد به‌ ميزان‌ آزادي‌
توسل‌ جويد كه‌ بر اين‌ تاكيد دارند كه‌ يك‌ عامل‌ بايد از نظر اخلاقي‌ و عقلاني‌ چه‌ چيزي‌ را بايد بخواهد يا اينكه‌ بايد انتظار داشته‌ باشد كه‌ عقلا جامعه‌ بايد چه‌ تمايلاتي‌ را پاسخ‌ بگويد.

رسوايى واترگيت


در ساعات اوليه صبح روز ۱۷ ژوئن ۱۹۷۲ ، ۵ نفر به اتهام ورود غيرقانونى به دفتر اصلى ساختمان حزب دموكرات آمريكا در هتل آپارتمان واترگيت در واشينگتن دى سى دستگير شدند و پس از بازرسى هاى بدنى تعدادى دوربين عكاسى، نگاتيو، فيلم و سلاح هاى حاوى گاز اشك آور به دست آمد. در بازرسى هاى بعدى كه از محل سكونت اين ۵ نفر و دفتر حزب دموكرات به عمل آمد مقادير قابل توجهى تجهيزات استراق سمع كشف و ضبط شد. در ميان آنها سه تن از تبعيدى هاى كوبايى، يك نفر با اصالت كوبايى آمريكايى و نفر آخر «جيمز دبليو مك كورد» مامور اسبق سيا ديده مى شد.فرداى آن روز، ۱۸ ژوئن از اولين راز اين ماجرا پرده برداشته شد و مشخص شد «جيمز مك كورد» به عنوان مسئول هماهنگى امنيتى مرحله دوم انتخابات رياست جمهورى، از «ريچارد نيكسون» حقوق مى گرفته است.بلافاصله پس از افشاى اين ماجرا، رابطه «ادوارد هانت» كارمند ارشد اسبق كاخ سفيد و اين ۵ نفر برملا شد. در ماه جولاى «گوردون ليدى» مشاور مالى نيكسون در ستاد انتخاباتى مرحله دوم، به اتهام همدستى در اين ماجرا دستگير شد. در ماه آگوست، «ريچارد نيكسون» طى بيانيه اى اعلام كرد كه پس از انجام تحقيقات گسترده گروه تحقيقاتى كاخ سفيد مشخص شد كه هيچ يك از مقامات مسئول در اين ماجرا دخالتى نداشته اند. در ماه سپتامبر «ليدى»، «هانت»، «مك كورد» و چهار كوبايى به اتهام ورود غيرمجاز و استراق سمع غيرقانونى توسط يك هيات قانونى ائتلافى به محاكمه كشيده شدند.طى ماه هاى سپتامبر و اكتبر، دو خبرنگار روزنامه «واشينگتن پست» به نام هاى «كارل برن اشتاين» و «باب وودوارد» موفق شدند با در دست داشتن اسناد و مداركى دخالت كاخ سفيد و ستاد انتخاباتى نيكسون در فعاليت هاى جاسوسى سياسى را اثبات كنند و پرده از اين راز بزرگ بردارند. بر اساس مدارك ارائه شده، عوامل نيكسون بنيادى محرمانه براى استخدام و به كارگيرى جاسوسانى براى پيروزى در انتخابات مرحله دوم را راه اندازى و اداره مى كردند. به رغم گزارش هاى منتشر شده و خواست عمومى براى انجام تحقيقات بيشتر در ماجراى واترگيت، «ريچارد نيكسون» در نوامبر ۱۹۷۲ با كسب يك پيروزى شكننده به رياست جمهورى انتخاب شد. در ژانويه سال ۱۹۷۳ دو تن از متهمان پرونده واترگيت- «ليدى» و «مك كورد»- مجرم شناخته شده و زندانى شدند و نفرات باقى مانده در برابر اتهامات وارده از خود به دفاع پرداختند.
در ۲۳ مارس، قاضى دادگاه «جان جى سيريكا» نامه اى از «مك كورد» را قرائت كرد كه در آن از ارتباط گسترده كاخ سفيد با ماجراى واترگيت و تلاش بسيار آنها براى مخفى ماندن جوانب امر گفته شده بود. در ماه آوريل، ژنرال «ريچارد كلاين وينست» حقوقدان و دو مشاور ارشد كاخ سفيد «اچ آر هالدمن» و «جان اهريلچمن» استعفا داده و «جان دين» رايزن كاخ سفيد از سمت خود بركنار شد. در هفدهم مه ۱۹۷۳ مجلس سنا كميته نظارت بر فعاليت هاى انتخاباتى به رياست سناتور «سام اروين» تشكيل داد كه روند پيشرفت تحقيقات پرونده واترگيت را از طريق تلويزيون پخش كرد. يك هفته بعد پروفسور «آرچيبالد كاكس» استاد حقوق دانشگاه هاروارد به عنوان داديار پرونده اداى سوگند كرد.طى جلسات دادرسى كه زير نظر كميته نظارت مجلس سنا برگزار مى شد «جان دين» مشاور حقوقى پيشين كاخ سفيد اعتراف كرد كه ماجراى واترگيت با آگاهى كامل مشاورين كاخ سفيد، اهريلچمن و هالدمن و به دستور ژنرال «جان ميچل» و زيرنظر شخص نيكسون انجام شده است. در همين حال، داديار پرونده «كاكس» و گروهش شواهد و مدارك بسيارى مبنى بر فعاليت هاى جاسوسى ستاد انتخاباتى نيكسون از قبيل استراق سمع مكالمات شهروندان را فاش كردند.در ماه جولاى، در خلال جلسه دادرسى فاش شد كه نوار ضبط شده تمامى مكالمات نيكسون و گروه انتخاباتى اش در اسناد كاخ سفيد موجود است. در پى برملا شدن اين ماجرا «كاكس» نوارهاى مكالمات را براى تحقيق خواستار شد ولى پس از سه ماه تاخير فقط خلاصه مكالمات به دست او رسيد و «كاكس» خلاصه مكالمات را نپذيرفت و نيكسون در مقابل او را از سمت خود بركنار كرد.و «لئون يادرسكى» جانشين وى در رسيدگى به پرونده شد و در گام اول انگشت اتهام را به سوى مسئولان بلندپايه اى مانند «ميچل» و «دين» متوجه ساخت.
با افزايش بى اعتمادى مردم نسبت به نتايج دور دوم انتخابات رياست جمهورى و شدت يافتن آن پس از پياده شدن نوارهاى مكالمات نيكسون و برملا شدن محتويات آن، نيكسون از سمت خود استعفا داد. اين اولين استعفاى تاريخ رياست جمهورى آمريكا بود. بد نيست بدانيد مدتى پيش هويت منبع ناشناسى كه اطلاعات محرمانه را در اختيار خبرنگاران روزنامه واشينگتن پست مى گذاشت فاش شد. او يكى از معاونين سابق دايره تحقيقات فدرال آمريكا (اف بى آى) به نام «مارك فلت» بود.

گفت و گو

درمقاطع مختلف تاريخ بشرى چندين تحول اساسى را مى توان برشمرد كه زندگى انسان ها را متحول ساخته است. در عصر جديدى كه فراروى ما قرارگرفته، خلاقيت و نوآورى داراى نقش برجسته اى شده و همين خلاقيت و نوآورى است كه در آموزشهاى جديد هم از جايگاهى خاص و غيرقابل انكار برخوردار گرديده است.کامل

نگاهى به تاريخچه خبررسانى در ايران


اشاره: پيشرفت هاى بشر در گذشته و حال و به طور كلى هرگونه دگرگونى در اجتماع از شبكه ارتباطى، راه ها و اطلاع رسانى دقيق، به موقع و درست تاثير مستقيم مى پذيرد. حتى ممكن است كه عدم بهره گيرى صحيح از آن سير پيشرفت تاريخى يك قوم و سرزمين را محدود و كند سازد. اگر توجه كنيم كه جملگى امور حمل و نقل از گذشته از راه زمين انجام مى شده، پست به مثابه تشكيلات مهم در اين مورد سهم قابل توجهى را به خود اختصاص مى دهد و همواره در كانون توجهات دولت ها و حكومتگران بوده است. بحث اين است كه اميران از اين سيستم در جهت تحكيم و تثبيت پايه هاى قدرت و بسط محدوده حكومتى خود تقريباً در سراسر تاريخ بشرى سود جسته اند. در اين گفتار تاريخ و سير شكل گيرى و تحولات تاريخى در ساختار پست از نخستين روز هاى آن تاكنون بررسى شده است.
•••
•دوران باستان
ايرانيان به جهت تسهيل امور و درجه بالاى اهميتى كه رفاه اجتماعى آنان را به دنبال داشت و به علت مهم تر به واسطه قرار گرفتن در جريان اوضاع سياسى و اجتماعى كشور دستگاه منظم، پيشرفته و بسيار دقيق را اختراع كرده و به كار گرفتند. «پيك _ چاپار» كه امروزه به پست (Mail) تغيير ساختار داده دربرگيرنده نام سيستم اطلاع رسانى ايران عصر باستان است. يونانيان متصدى امور پيك را «افدالموس بازيلئوس» (چشم پادشاه) و ايرانيان به كارگزاران خبرى «سپسك» (Spasak) يا چشم و گوش پادشاه مى گفتند. وظيفه اصلى اين دستگاه نظارت و مراقبت در كار هاى ماموران كشورى و لشكرى و اوضاع رعيت و اجتماع و مخابره سريع رويداد ها به پايتخت بود كه موجب مى شد شاه به طور مداوم از امور كشور آگاه باشد. پيك هاى خبرى در ابتدايى ترين شكل خود در تمدن هاى ميان رودان (بين النهرين) مانند آشور، مكده، آكد و بابل ابراز وجود كرد منتها حيطه فعاليت آنها صرفاً سياسى بود و امور حكومتى را به انجام مى رساند. حتى واژه «بريد» (Barid) اصطلاحى كه در دوره اسلامى به پيك و چاپار تعلق مى گرفت ريشه در زبان و فرهنگ بين النهرين دارد. احتمال دارد كه آشوريان گسترش دهنده سازمان خبر رسانى باشند كه هخامنشيان پس از تسخير اين سرزمين آن را مورد بهره بردارى قرار داده و مطابق سليقه و ابتكار خود در آن تغيير و تحول ايجاد كرده باشند. البته هخامنشيان رسم آشور و ماد ها را در اين مورد تكميل كردند. آن عبارت بود از بر پا داشتن يك دستگاه پيك در تمامى راه هاى مواصلاتى كه مشهورترين آنها شاهراه سارد مرز ليديه به شوش پايتخت ايران بود كه با مركز استان ها (ساتراپ ها) ارتباط مستقيم داشت.گزنفون و هرودوت مورخان يونانى ضمن اشاره به سازمان خبردهى ايران (پيك) آن را جالب و شگفت آور دانسته اند. هرودوت در كتاب هشتم بند ۹۸ نوشته است كه: «خشايارشاه در ضمن پيامى به شوش يادآور شده كه اكنون هيچ زنده اى نيست كه بتواند به تندى پيك ها راه بپيمايد. به شماره روز هايى كه براى بريدن هر راهى لازم است مردان و اسبان آماده در راه وجود دارد كه فاصله هر پيك تا ديگرى يك روز راه است اين كسان را نه برف و نه باران و گرما و تاريكى از كارشان بازنمى دارد...»
پيك هاى سواره تيز رو آنگاريون (angarion) ناميده مى شدند. اشكانيان امر اطلاع رسانى و علامت دهى را جدى تر دنبال كردند. اكثر بندر گاه ها و نقاط استراتژيك داراى فانوس هاى دريايى بود كه گاه همانند بنادر كوچك بر روى يك جزيره كوچك مصنوعى كه از سنگ ساخته شده بود مستقر مى شد. آتش هاى متوالى در بالاى تپه ها و مناطق مرتفع و پرچم هايى كه بر فراز برج هاى نگهبانى تكان داده مى شد از جمله مهم ترين نماد هاى انتقال خبر و گزارش در دوره اشكانى به ثبت رسيده است. با اين وصف افروختن مشعل در دوران كهن يكى از رايج ترين وجوه خبر دادن بوده است. افزون بر اين حجم گسترده تجارت و بازرگانى پارت هاى اشكانى با دول روم در غرب و چين در شرق از راه ابريشم ايجاد شبكه گسترده اى از پيك هاى تندرو و چابك و راه هاى امن و مناسب را مى طلبيد كه اين دولت نسبت به آن همت گماشت. اما دولت ساسانى از مدل متفاوت با اشكانى و هخامنشى بهره مى برد. اداره چاپار و پيك مخصوص امور دولتى بود و با مردم ارتباط چندانى نداشت. فايده اين سيستم آن بود كه ميان مركز و ايالات ارتباط سريع و منظم برقرار مى نمود. اداره چاپار اشيا و اشخاص و مراسلات آنان را از شاهراه هاى آباد و مجهز انتقال داده و از اين رو در توقفگاه هاى بين راه (منازل) به نسبت اهميت كالا عد ه اى همراه و اسب آماده نگهدارى مى كردند تا در صورت تهديد شدن يا ضرورت فوراً نسبت به حمل مسافر و كالاى او اقدام شود. قاصدان شترسوار و شاطران پياده عمده ترين عوامل حمل و انتقال مسافر، كالا، اخبار و نامه هاى دولتى و شخصى در روزگار ساسانى بوده اند.
اگرچه اميل بنونيست هخامنشيان را به خاطر ايجاد پيك هاى بسيار سريع كه حتى مورد تحسين يونانيان واقع شده بود مخترع پست و چاپار مى داند رويه اى كه مصر و روم به ترتيب از ايران اقتباس كردند و هرودوت نيز افروختن مشعل و پرستوى نامه بر را از عوامل شايع خبردهى در ايران عصر هخامنشى ذكر كرده اند و پژوهشگران روسى از جمله نينا، و، پيگولوسكايا برآورد كرده است كه حدود ۱۱۱ چاپارخانه (مركز پست) در طول شاهراه دولتى ميان شوش و سارد وجود داشته اما به طور كلى اطلاع مردم از احوال يكديگر و اقوام و خويشان و بستگان در دوران باستان يك مسئله اجتماعى بسيار مهم و درخور توجه بوده است. اين مسئله توجه جدى دولت هاى آن عصر نسبت به تاسيس ادارات اطلاع رسانى را به ما مى گويد. به اسب هاى تيزرو چاپار ها در دوره ساسانى «بَغد پسپانيگ» (Baghdpespanig) گفته مى شد. كرمر (Kermer) نويسنده ديگر غرب ايده اى متفاوت با كريستين سن دارد. وى اصولاً امر خبررسانى را نوعى جاسوسى دولتى مى داند البته هر دو نويسنده اين موضوع را به سطح اجتماع و مردم تقليل نمى دهند و آن را مختص دولت مى دانند اما چنانكه گفتيم امور اجتماعى و اخبار مردمى نيز به نوبه خود به موقع انتقال يافته و اهميت خود را حفظ مى كرد. نويسندگان ياد شده خاصه امر جاسوسى را در دوره خسرو اول ساسانى (خسروانوشيروان) بسيار معمول مى دانند؛ موضوعى كه در نامه تنسر _ يكى از متون دينى و اعتقادى مهم عصر ساسانى _ نيز تاييد شده است. در شاهنامه حكيم فردوسى فارسنامه ابن البلخى و تاريخ طبرى نويسندگان گرانقدر آن از كاربرد و ايجاد شبكه ارتباطى و خبرى به ويژه در دوران لهراسب و گشتاسپ كيانى ياد كرده اند.
•دوران پس از اسلام
بَريد كلمه اى است كه در دوران اسلامى وارد فرهنگ مراسلاتى ايران شد. فلسفه نام گذارى شبكه پستى اين بود كه در آن ايام دم اسب ها و چاپار هاى خبرى و نامه رسانى را مى بريدند به همين علت به آنها «دُم بُريد» گفته مى شد. اما اعراب به آن بريد مى گفتند. در واقع منصور خليفه عباسى احيا كننده سيستم پيك و چاپار پس از يك دوره گسست و هرج و مرج كه ناشى از حمله اعراب مسلمان به ايران بود، آن هم به سبك و سياق دوره باستانى بدون تغيير محسوس است. منصور با هدف كسب اطلاع از عملكرد روزانه سادات مكه و مدينه شبكه پست را ميان شهر هاى بغداد، مكه و مدينه برقرار ساخت. كاركنان پست علاوه بر خبر در واقع براى دستگاه خلافت نوعى خبرچينى را انجام مى دادند. رئيس اداره پست «صاحب البريد» نام داشت كه موظف بود نامه هاى محرمانه و سر به مهر را براى خليفه ارسال و گزارش موجودى طلا و شيوه زندگى والى (نماينده خليفه) حتى كارمندان جزء را به عرض برساند. نامه هاى پستى شخصى هر استان نيز با پست دولتى حمل مى شد. حجم نامه هاى محرمانه حكومتى به قدرى بود كه نوشته اند پس از مرگ هارون الرشيد خليفه مقتدر عباسى (۱۹۳ ه ق) چهار هزار نامه داراى لاك و مهر دولت عباسى در ديوان خلافت پيدا شده كه باز نشده بودند. توزيع نامه به وسيله افراد چالاك و زرنگ بود كه به آنان «ساعى» (Saeei) گفته مى شد. شمار چاپارخانه ها و مسافت راه ها، تاريخ حركت و خروج و ورود پيك ها و چاپار ها به شكل دقيق در يك دفتر راهنما ثبت و ضبط مى شد. تحولات ديوانى در پست در دوره خلفاى اموى و عباسى پيرو مناسبات سياسى ميان دولت ها بود به اين معنا كه اگر روابط ميان مراكز حكومتى قطع يا به تيرگى مى گراييد خبر و اطلاع رسانى نيز از آن تاثير مى پذيرفت. در اين مورد مى توان به اقدام امين خليفه عباسى در سال ۱۹۴ ه ق اشاره كرد كه در واكنش به برادرش عيسى بن ماهان- والى او در خراسان- انجام شد. با تيرگى رابطه دو برادر شبكه بريد (پست) ميان خراسان و بغداد نيز قطع شد.
•دوره سامانيان تا آل بويه (۳۹۵- ۲۰۵ ه)
مُنهِى (صاحب خبر) عنوانى بود كه به پيك و چاپارها در اين برهه از تاريخ تعلق مى گرفت. وظيفه اصلى منهيان رساندن اخبار به پايتخت بود. تحكيم پايه هاى قدرت سياسى و نافذ بودن اوامر حكومت در سرتاسر كشور موجب مى شد كه ماموران پستى از نفوذ خوبى برخوردار باشند. از اين رو آنان قادر بودند گزارش هايى مستقل حتى درباره اعمال اميران و حكام مقتدر ولايات به مركز مخابره نمايند. نرشخى نويسنده تاريخ بخارا گفته است كه: در روزگار سامانيان بخارا، مركز حكومت، ده وزارتخانه و ديوان داشت كه يكى از آنها اداره ديوان پست بوده است. تمهيداتى امنيتى در نظر گرفته شده بود كه چاپار ها و چاپار خانه ها فارغ از هرگونه تهديد در پيمودن مسافت ها طى طريق نمايند. ابن خردادبه جغرافيدان مشهور عصر مطالب خواندنى در اين مورد به دست داده او مى گويد: «از كبال قانوشجان بالا (مرز چين) پانزده روز راه كاروان رو است و براى چاپار تُرك سه روز راه. چاپارخانه هاى موجود در راه شرق به غرب ايران نيز عبارتند از: ميان سُرمن راه (سامره) تا دَسكَرَه ۱۲ چاپار، از بغداد تا دسكره ۱۰ چاپار، تا جلولا ۴ چاپار، جلولا تا حُلوان ۱۰ چاپار، تا نصير آباد ۹ چاپار، از نصير آباد تا قَرماسين (خُرمثين زادگاه بوعلى سينا) ۶ چاپار، از خرمثين تا خُنداد ۱۰ چاپار، تا همدان ۳ چاپار ، همدان تا مُسكويه ۲۱ چاپار، تا رى ۱۱ چاپار، رى تا قومش (كومش شهر نزديك دامغان) ۲۳ چاپار و از قومش تا نيشابور ۱۹ چاپار است.» در مسير بزرگراهى كه ابن خردادبه ترسيم مى كند (بغداد تا نيشابور) ميزان اهميت كس و نقل و انتقالات اخبار نمايان مى شود. وى همچنين نرخ دستمزد چاپار ها را ذكر كرده كه اين مى تواند بسيار درخور توجه باشد. به عنوان مثال وى پرداختى مسير شَهرزوَر و صامغان و داراباد را ۲۷۵۰ درهم و مسير ماسبَدان (نزديكى همدان) تا صَيمَره (مِهر جانقَذَق) را ۳۵۰۰ درهم و مسير همدان تا قم را كه ۴۷ فرسخ بوده ۲۵۰۰ درهم مى داند.
در عصر حكومت آل بويه بريد و پست دو سازمان جداگانه از يكديگر بودند اما بريد از بسيارى جهات همانند پست عمل مى كرد. رئيس اين ديوان نامه ها و گزارش ها را از صاحبان بريد در هر شهر و ناحيه دريافت مى كرد و به اطلاع امير يا خليفه مى رساند. به جهت تسريع در امر خبررسانى به اوضاع راهدار خانه ها و راهداران و پيك بسيار رسيدگى مى شد و دستمزد قابل قبولى دريافت مى كردند. با اين توضيح عمده ترين وسايل انتقال اخبار و نامه عبارت بودند از: بريد كه خود دو نوع سواره و پياده را دربرمى گرفت. دوم كبوتر و پرستوى نامه بر، سوم پيك هاى دونده. بريد سواره اسب شاهى را در اختيار داشت و هر اسب چهار ميل را مى پيمود. بريد پياده يك سوم ميل (حدود ۳۰۰ كيلومتر) و سپس تعويض مى شد. مقدار مسافت طى شده توسط پياده ها داوه (Dave) نام داشت. در بيرون هر آبادى چاپارخانه با مردان آماده و تازيانه به دست و كمر بسته وجود داشت، قاصدانى چالاك كه نامه را دست به دست و منزل به منزل به مقصد مى رساندند. گاه متهمان و محكومان قضايى نيز به وسيله اين افراد به محل مجازات يا محاكمه برده مى شدند. كبوتران ويژه پادشاه و خليفه بودند، اين وسايل ارزش مادى زياد (هزار دينار) داشتند. كبوتران حامل خبر خوش را رنگ آميزى كرده و چنانچه فاصله نزديك بود با عطرهاى خوشبو معطر مى ساختند. يك خبر از بغداد به كوفه ممكن بود شش روز طول بكشد اما كبوتران اين فاصله را در يك روز پيموده و پاسخ نامه را نيز عودت مى دادند. در اين مورد ابوالحسن علوى ورود قرمطيان به كوفه را به عضدالدوله ديلمى در فاصله چند ساعت گزارش كرده است. بارزترين وجه استفاده از پيك هاى دونده نيز در تسخير بغداد توسط معز الدوله بوده است كه دو دونده مشهور عرب به نام هاى فقيل و مرعوش بيشتر اخبار مربوط به اين بخش را مى رساندند.چهارم مشرف دستگاه ديوانى كه به كسب و جمع آورى اخبار و گزارشات و اطلاعات پراكنده در سرتاسر كشور و ارسال آن به دربار حكومتى اشتغال داشت در دوران غزنويان شبكه پستى به «اسكدار (Askdar) و شاطر (Shatter) = پيك مقاوم و ورزيده» تغيير نام داد. نقل است كه خواجه نظام الملك طوسى وزير كاردان ايرانى به پادشاه وقت سفارش كرد كه در مسير راه هاى عمده كشور پيك هاى مرتب نشانده و مشاهر و مرسوم ايشان را فراهم بايد كرد، اگر چنين بود در شبانه روز از پنجاه فرسنگ را هر خبر كه باشد و حادث شود برسانند. با وجود توجه فراوانى كه به بخش سازمان پستى مى شد اما گهگاه كارگزاران دولتى با پرداخت رشوه و زد و بند از پيك ها درخواست ارائه گزارش هاى خلاف واقع را به پادشاه مى نمودند حتى در اين راستا افراد بى گناه متهم مى شدند.
در اين باب نويسنده كتاب آداب الحرب و الشجاعه نوشته است: «بيشتر صاحبان بريد به وزارت رسيده اند پس قدر اين مرتبه بايد دانست كه دوم درجه وزارت است. صاحبان بريد جملگى عالم و مصنف بوده اند پس اين افراد بايد خداترس بوده و بر اين كار (خبررسانى) بايد مردان جلد گمارد تا حال ها و خبر ها به راستى كنند و اسير مال و زر و سيم نباشند. بريد از مهم ترين كار هاى ملك است. از درستى رويداد ها بايد اطمينان حاصل گردد و در روزنامچه ثبت شود. از معاملت باخبر و نايبان امين كوتاه دست، راست قول و راست قلم را بر اين كار گماردن. به حقوق خود قانع و طمع ورزى ننمايند.» مطابق اين گفتار امنيت ملى كشور با عملكرد صادقانه و حسن نيت و تامين مالى و جانى پيك ها پيوند مى خورد. ارائه يك گزارش خلاف واقع جداً مى توانست امنيت كشور و ملت را به مخاطره اندازد. وجدان و احساس مسئوليت از اركان مهم امنيتى در هر عصرى است، در آن روزگار نيز جايگاه خود را به خوبى حفظ كرده است. ابوالفضل بيهقى مورخ گرانقدر در تاريخ خود به پيك ها اشاره كرده است. وى پيك هاى سواره را خيل تاش و ديوسوار خوانده و اسكدار را مترادف خورجين يا كيسه هايى به كار برده كه نامه را در آن قرار داده و به وسيله حلقه هايى مهر و موم مى شد. در عصر مغول و تيمورى پست اهميت و جايگاه خود را از دست نمى داد. «چون عرصه مملكت چنگيزى وسعت يافت و نياز مى افتاد كه امرى يا مهمى را به اطراف مملكت ابلاغ كنند به فرمان او در مراحل و مواضع معين يام (پست) قرار داده و مخارج هر يام را از محافظ علوفه و چهارپايان و غير آن تعيين مى كردند بدين وسيله ايلچيان مى توانستند اخبار را به سرعت منتقل سازند.»
اوكتاى قاآن دستگاه پست را در اين مقطع توسعه داد و ايستگاه هاى بين راه را تقويت كرد. وى براى حفظ رابطه ميان ختامى و قراقورم پست اختصاصى نارين يم Narin Yam را به كار گرفت اما به سبب سوءاستفاده از آن به زودى تعطيل شد. هلاكو نواحى استقرار پست خانه ها را از ماليات معاف كرد. در مقابل وظيفه پذيرايى از مغولان به عهده آن مردم بود. روى هم رفته با وجود تمام كوشش ها وضع دستگاه پست در فرمانروايى ايلخانان بهتر از سازمان هاى ديگر نبود اگرچه مبالغ هنگفتى براى آن هزينه مى شد. عامل مضاعف اين نابسامانى ازدحام بيش از حد و غيرمجاز ايلچيان در مناطق عمومى و منازل مردم بود كه سلب آسايش و ايجاد رعب و وحشت مى كرد. كار ايلچيان و چپاول آنها بسيار رونق گرفته بود و تنها اصلاحات غازان خان مغول بود كه به اين اوضاع پايان داد و رسوم قبلى مغولان را منسوخ كرد و با تاسيس ايستگاه (ايلچى خانه) به وضعيت آشوب گونه اطلاع رسانى سامان بخشيد.
برخلاف صفويه، افشاريان و زنديان تحول خاصى در سازمان پستى كشور ايجاد نكردند. در اين ميان نادرشاه بيشتر از سايرين به اين مسئله توجه كرده. وى در طول راه هاى زمينى ميل هايى نادرى افراشت كه بيشتر به عنوان راهنما براى مسافران عمل مى كرد. اين ميل ها در مسير كرمان به زاهدان فراوان به چشم مى خورند. وى در ساخت كاروانسرا و چاپار خانه ها نيز فعاليت درخور توجهى كرد به خصوص در راه هاى منتهى به مشهد، كلات و هند. در قشون او پانصد جارچى، ۲۰۰ شاطر و ۱۰۰۰ دونده پرچمدار (ريكا) وجود داشت كه اخبار را منتقل مى كردند. هان وى از ۲۵۰ نفر نسق چى نام مى برد كه مواجب كلان گرفته و قدرت زيادى داشتند.
لرد كرزون ديپلمات انگليسى و كلود آنه جهانگرد فرانسوى بيش از ديگران اوضاع پست عصر قاجاريه را به دست داده اند. به طور كلى تشكيلات خبر و پستى ايران عصر قاجارى به رغم فعاليت از شرايط آشفته و هرج ومرج گونه سياسى و اجتماعى آن مقطع تاثير مى پذيرفت. در گزارش كلود آنه (Cloud Aneh) آمده است: در راه تهران- قزوين در هر ۲۵ يا ۳۰ كيلومتر يك ايستگاه پست احداث شده كه متشكل از ساختمان هايى كوچك بود...
تعويض اسب ها وقت زيادى را صرف مى كرده و مسافران از خوابيدن در چاپارخانه ها خوددارى مى كردند. كرزون نيز به چاپارخانه و پيك در مسافرتش به جنوب اشاره مى نمايد. در دوران قاجاريه (۱۲۹۹-۱۲۰۹) رجال سياستمدارى چون ميرزا حسن خان مشيرالدوله سپهسالار، ميرزاتقى خان اميركبير، ميرزاابوالقاسم قائم مقام فراهانى در تحولات سياسى اجتماعى كشور نقش عمده اى را ايفا كردند، تشكيلات پست كشور به شكل مدرن و امروزى خود روز هاى ابتدايى خود را مى گذراند. به همين جهت اقدام به تاسيس ضراب خانه در دوره سپهسالار شد و بر طبق معاهده برن، ايران به اتحاديه بين المللى پست ملحق شد. يكى از نخستين افراد به كار گرفته شده در كادر جديد سازمان پست كشور ميرزا تقى خان چاپار باشى، اسماعيل خان شهاب الملك (نظام الدوله)، ميرزاعلى خان امين الدوله و نواب مهديقلى ميرزا فرزند محمدولى بودند و سرانجام اينكه در اصلاحات مدرن سازى كشور در دوره رضاشاه آخرين تغييرات در سازمان اطلاع رسانى و خبر پستى ايران صورت گرفت. ترميم و اصلاح شبكه ارتباطى راه ها پست خانه ها و متصديان امر و به خصوص امنيت محسوس برقرار شده توسط رضاشاه در سراسر كشور جملگى در راستاى تحقق هر چه بهتر امر خبررسانى صورت گرفت و به هر حال نسبت به گذشته ها اين امر را تسهيل و تسريع مى ساخت.

پاسخ به سوال مریم

مقاله زیر تا حدی میتواند کمک تان کند
رابطه قدرت و افكار عمومى
افكار عمومى چگونه شكل مى گيرند و از چه طريق گسترش مى يابند و تأثير مى گذارند؟ بايد گفت همانند هر پديده ديگرى افكار عمومى به طور ناگهانى و بدون پيش زمينه به وجود نمى آيد و «پديده اى است كه با ديگر پديده هاى گوناگون پيوند نزديك دارد، اقليت و اكثريت، وضعيت هاى كنشى، تبليغات رسانه هاى گروهى و قوانين اجتماعى هر يك در كم و كيف دخالت مردم در سرنوشت خود تأثير گذارند.(۱) عوامل ديگرى همچون احزاب سياسى فعال، رهبران كاريزماتيك، مقدسات ملى، مذهبى و... هر كدام به فراخور خود و در شرايط مختلف مى تواند موجب پديد آمدن افكار عمومى شود. ممكن است بر اثر يك شايعه و دروغ يا پس از مسابقه فوتبال نظير بازى بين ايران و بحرين در مسابقات مقدماتى جام جهانى فوتبال ۲۰۰۲ شكل بگيرد و با تحريك و برانگيختن احساسات آنان ممكن است از سوى مردم مطالباتى مطرح شود كه در نگاه اول برخى از آنها ارتباط چندانى با محرك و واقعه مربوطه هم نداشته باشد. اين وضعيت را چنين مى توان تشريح كرد كه مردم از وضعيت هاى خاصى ناراضى مى شوند، سپس با تداوم عوامل ناخشنود كننده، نارضايتى در سطح عموم گسترش مى يابد كه با اتخاذ تدابير و با گذشت زمان از حدت و شدت آن كاسته مى شود، اما گاهى ممكن است مسأله به «بحران اجتماعى» ختم شود.
بدين ترتيب مشاهده مى شود كه در هر جامعه اى وقوع رويدادهايى اعم از سياسى و غير سياسى منجر به بروز احساسات و تحريك و تهييج افكار عمومى مى شود.
گرچه سابقه بروز و پيدايش افكار عمومى به تولد انسان بر مى گردد، اما صنعتى شدن و توسعه دموكراسى، توجه به آن را گسترش داده است.
افكار عمومى در جوامعى كه ميزان مشاركت مردم گسترده تر است، تأثير بيشترى دارد و به خوبى پيدا است كه در دولت هاى خودكامه تقريباً هيچ نقشى ندارد. با اين حال گستره افكار عمومى به حدى است كه شامل تأثيرگذارى و تأثيرپذيرى در تمامى افراد، مؤسسات، سازمان ها و گروه هاست از همين روى به تدريج نظام هاى سياسى را به سمت شناخت و بهره گيرى از آن سوق داده است و اين در همه نظام هاى سياسى دنيا با درجات كم و زياد وجود دارد و اغلب بر اين امر وافقند كه بى توجهى به افكار عمومى، منافع ملى يك كشور را به مخاطره مى اندازد. حتى مفاهيمى همچون «فريب افكار عمومى»، «اقناع افكار عمومى» و «تنوير افكار عمومى» در واقع نوعى از توجه به افكار عمومى است و هيچ نظام سياسى نمى تواند علناً نسبت به خواسته هاى عموم شهروندان خود بى اعتنا باشد. قانونگذاران، سياستمداران، كارخانه داران، صاحب نظران، هر كدام قدرت اثر گذارى افكار عمومى و نقش مهم آن را در بازخورد جهت گيرى كنش هاى جمعى و سياست هاى اجتماعى و عمومى كشور مى دانند و حتى بسيارى از احزاب و يا اشخاص نامزد شده در انتخابات پيشاپيش، اقدام به نظرسنجى مى كنند و اين خود گواهى بر اهميت افكار عمومى نزد آنان است. «تارد» جمله معروفى دارد كه: «افكار عمومى داورى هاى توده هاى مردم درباره مسائل روز است.»(۲)در حال حاضر اغلب سياستمداران و صاحبان بنگاه هاى عظيم اقتصادى از مشاوران يا مراكز افكار سنجى كه متداول ترين شيوه شناخت افكار عمومى است، بهره مى برند تا سياست عمومى را با توجه به خواسته خود مردم تنظيم كنند. براى مثال پس از واقعه تروريستى ۱۱ سپتامبر و فرو ريختن برج هاى دوقلوى مركز تجارت جهانى، دولت آمريكا به همراهى رسانه هاى گروهى آن را تبديل به مهم ترين واقعه جهان كرد و بلافاصله برقرارى تدابير امنيتى در برابر چنين حملاتى به مهم ترين اولويت نزد افكار عمومى آمريكا و حتى بسيارى از كشورهاى ديگر تبديل شد و با اتكا به اين خواسته و با بهره گيرى از حمايت مردم و بسيارى از كشورها و سازمان هاى بين المللى، دولت آمريكا برنامه گسترده مبارزه با تروريسم را به اجرا درآورد و در مرحله اول حكومت طالبان در افغانستان سرنگون شد و آن كشور به اشغال آمريكا درآمد.
بدين ترتيب مشاهده مى كنيم، افكار عمومى به دليل گستردگى زياد در بين افراد جامعه و امكان آميزش با احساسات و هيجانات جمعى از پتانسيل لازم براى جهت دادن به كنش جمعى و اعمال فشار برخوردار است و از همين روى، مونتسكيو آن را به عنوان «قدرتى» قلمداد كرد كه به رغم «ديويد هيوم» انگليسى مى توانست تشكيل دهنده دولت ها باشد. جايگاه ارزشمند افكار عمومى همگان را به فكر توجه و آگاهى از چگونگى قضاوت مردم در زمينه فعاليت هايشان انداخته و پربيراه نبوده كه «توماس هابز» گفته است: «افكار عمومى اداره كننده واقعى جهان است.» بنابراين رفتارهاى فريبكارانه و بى اعتنايى به افكار عمومى براى نظام هايى كه بر پايه حمايت و رأى عمومى استوار شده اند در كوتاه مدت باعث سست شدن پايه هاى مشروعيت و مقبوليت سياسى و در دراز مدت موجب سقوط و اضمحلال آنها مى شود، حتى نوعى از افكار عمومى ممكن است در يك فرصت و شرايط خاص تماميت يك نظام را به چالش بكشاند، بر همين اساس ناپلئون بناپارت مى گويد: «حكومت را مى توان با زور سرنيزه به دست آورد، اما براى حفظ آن ناچار بايد به افكار عمومى تكيه كرد.» اين كه افكار عمومى در نظام هاى مردم سالار بيشتر نمود دارد امرى بديهى است، اما به معناى آن نيست كه در نظام هاى استبدادى تأثير و قدرت ندارد. در حقيقت در نظام هاى مردمسالار، مردم قادرند به طور مسالمت آميز قدرت را جابه جا كنند، دولتى را سركار بياورند يا آن را بركنار سازند، اين كار هم از طريق انتخابات و هم به وسيله افكار عمومى انجام مى شود.
در جوامعى كه مردم، مطبوعات و نهادهاى مدنى در شكل دهى افكار عمومى نقش چندانى ندارند و بالطبع تضارب آرا و عقايد به كمترين حد خود مى رسد، در اين وضعيت بسيج افكار عمومى از جمله ابزارهاى حكومت هاى غير دموكراتيك براى كسب مشروعيت و مقبوليت خويش و دستيابى به استراتژى هاى تعيين شده است. با استفاده از اين راهكار كه معمولاً همراه با سركوب مخالفان حكومت، مقابله با تجاوز نظامى و همه عواملى كه موقعيت حاكميت سياسى وقت را به مخاطره انداخته و بالاخره مقابله با بحران هاى سياسى درصدد هدايت و كنترل افكار عمومى بر مى آيند و بدين شكل «اقتدار عمومى» (۳) را تعديل مى كند.
«آبراهام لينكلن»، رئيس جمهور قرن نوزدهم آمريكا گفته است: «افكار عمومى همه چيز است، وجودش دليل موفقيت دولتمردان است و بى آن هيچ سياستى پيروز نمى شود، در نتيجه كسى كه افكار عمومى را به شكل مى دهد، مهم تر از سياستمدارى است كه بدون توجه به افكار عمومى قوانينى را تصويب مى كند.»
اسفناك ترين شرايط، اين است كه يك نظام سياسى پايه هاى مشروعيت و مقبوليت خود را به اراده مردم و براساس حمايت اكثريت مردم نسبت دهد، اما يا به طور كلى افكار عمومى را ناديده بگيرد، اينگونه غفلت از افكار عمومى كه نظام سياسى نظرات و خواسته هاى خود را بى آن كه به درستى و به تحقيق سنجيده باشد به عنوان نظر عموم تلقى كند، مى تواند آن نظام را در ورطه هولناكى بيفكند.
افكار عمومى و توجه به آن مى تواند مبناى امنيت پايدار باشد و بى توجهى به آن موجب برهم خوردن تعادل جامعه در رابطه بين قدرت و مردم شود، به خصوص در حكومت هايى كه برپايه رأى مردم استوار شده اند - به دليل آن كه به طور معمول، افكار عمومى بيشتر در جوامع عقب افتاده از قدرت و يا حداقل قابليت به روز برخوردار است- بى توجهى به افكار عمومى در كوتاه مدت موجب ضعف مشروعيت و قدرت آن خواهد شد و در دراز مدت نيز سرنوشتى بهتر از اضمحلال و سرافكندگى در برابر عموم نخواهد داشت.
اگر افكار عمومى در فرايند برنامه ريزى و تصميم گيرى جايگاه شايسته اى بيابد آنگاه احترام به آن محقق خواهد شد در مقابل بى اعتنايى به آن علاوه بر به هم زدن تعادل و آسيب وارد آمدن به امنيت جامعه سبب خروج از گردونه قدرت خواهد شد. در كشور خودمان پس از انتخابات دوم خرداد شكاف ميان دولت و ملت كاهش پيدا كرد و بدين ترتيب جامعه ما از بحران و خطرى كه آن را تهديد مى كرد رهايى يافت. شعارهايى كه در جريان انتخابات ۷۶ از سوى اصلاح طلبان مطرح شد نظير آزادى هاى سياسى و تحقق جامعه مدنى گاه منجر به ايجاد تنش هايى در جامعه شده است كه انعكاس افكار عمومى را درباره آن ديديم و بسيارى از شعارها در قالب قوانين تثبيت شده در نيامد. صرف نظر از اين كه آيا اصلاح طلبان مقصرند كه نتوانستند با استفاده از افكار عمومى و اهرم هاى قانونى كه به دست آورده بودند براى استحكام بناى جامعه مدنى اقدام كنند و يا آن را ناشى از ضعف و نبود بنيان هاى لازم در فرهنگ و جامعه دانست، آنچه مهم است باور قدرتى به نام افكار عمومى است زيرا اصحاب با نفوذ و صاحب قدرت براى رسيدن به اهداف خود بايد قدرتى به نام افكار عمومى را باور كنند، چون هر نظامى در صورتى تصميمات صحيح در راستاى منافع عموم اتخاذ مى كند كه افكار عمومى را با خود داشته باشد و براى اين كه بداند افكار عمومى چه نظرى درباره عملكردهايش دارد بايد ساختارهاى دموكراتيك و فضاى ابراز نظرات مردم مساعد باشد.
«توكويل» در كتاب «درباره دموكراسى در آمريكا» مى نويسد: «به تدريج كه شهروندان به برابرى و همنوعى دست مى يابند ميل هر يك از آنها به باور كوركورانه يك فرد يا طبقه كاهش مى يابد، براى باور جمع آمادگى پيدا مى كنند و بيش از پيش افكار عمومى بر عالم چيره مى شود.» (۴)

مأخذ:
۱- لازار، ژوديت: افكار عمومى، ترجمه مرتضى كتبى، تهران، نشر نى، چاپ اول ،۱۳۸۰ ص ۱۱
۲- يحيايى ايله اى، احمد، تهران، آذر برزين، چاپ اول، ،۱۳۸۰ ص ۵۱
۳- هابرماس، يورگن، مقاله حوزه عمومى، روزنامه ياس نو، شماره ،۲۵۳ ص ۸
۴- لازار، ژوديت، همان، ص ۳۳

Tuesday, June 21, 2005

نگاهي به روزنامه نگاري الكترونيك

تكنولوژي اينترنت امروزه ارتباطات را بسيار آسان و كم هزينه و ارزان كرده است. اين تكنولوژي، افراد زيادي را به خود جلب كرده و در زندگي روزمره افراد نفوذ كرده است، بطوري كه ارتباط الكترونيكي جزو لاينفك زندگي افراد به شمار مي آيد. حتي رسانه هاي جمعي نيز به نوعي اينترنت را پذيرفته اند و تقريبا تمامي اشكال رسانه هاي سنتي از قبيل راديو و تلويزيون و روزنامه ها كار خود را در اين حوزه جديد بسط و گسترش داده اند. اين فن آوري اگر چه در تمامي جوامع به شكل يكسان و متعادلي مورد استفاده قرار نمي گيرد، اما بدليل توانايي هاي شگرف و بي سابقه اي كه دارند در آينده عموميت بيشتري خواهند يافت. مطلبي در زمينه روزنامه نگاري الكترونيك تهيه شده كه مي خوانيد .
روزنامه نگاري الكترونيك به معني انتشار اطلاعات در دوره هاي زماني مشخص در قالب صفحات وب بر روي يك شبكه اطلاع رساني يا روي اينترنت است.
اينترنت و تار جهان گستر، هر دو بطور قابل توجهي، بر ژورناليسم مدرن تأثير گذارده اند. بسياري از ايستگاه هاي پخش تلويزيوني، راديويي و روزنامه ها، سايت هاي خود را با استفاده از تكنولوژي اينترنت اداره مي كنند. رسانه هاي آن لاين (online) با توجه به طبيعت شان از رسانه هاي سنتي مجزا هستند. در يك روزنامه الكترونيك اين امكان وجود دارد كه علاوه بر نوشته ها و تصاوير، از صدا و فيلم نيز استفاده شود و با استفاده از فن آوري چند رسانه اي
(Multi Media) روزنامه مي تواند از قابليت هاي رسانه هاي ديگر همچون راديو و تلويزيون نيز بهره گيرد و مانند رسانه اي جديد، ضمن حفظ قابليت هاي سنتي خود، امكانات جديدي نيز ارائه كند. به عنوان مثال هر يك از رسانه هاي قبلي مبتني بر يك يا دو راه حسي براي برقراري ارتباط بودند: روزنامه با بينايي، راديو با شنوايي و تلويزيون با بينايي و شنوايي سر و كار دارد، اما رسانه جديد ديجيتالي فرصتي براي تلفيق تصوير، متن و صدا در فرآيندهاي ارتباطي يك سويه و دوسويه را فراهم مي كند.
راجرز فيلدر در مورد فرآيندي كه با ظهور هر رسانه ارتباطي جديد آغاز مي شود از اصطلاح «دگرگوني رسانه» استفاده مي كند و معتقد است كه رسانه جديدي بطور خودجوش و مستقل پديد نمي آيد بلكه حاصل تدريجي «دگرگوني رسانه قديمي» است و زماني كه اشكال جديدتر رسانه هاي ارتباطي ظهور مي يابند، شكل هاي قديمي تر از ميان نمي روند بلكه به جاي نابودي، به رشد تدريجي و منطبق سازي خود ادامه مي دهند.
در هر حال اولين روزنامه آن لاين، كه محتواي خود را به صورت الكترونيك ارائه كرده است، روزنامه شيكاگو تريبيون، در سال ۱۹۹۲ است. از سال ،۱۹۹۲ رسانه هاي آن لاين بطور خارق العاده بسط يافته و به تكامل رسيده اند.
در ايران نيز، همشهري اولين روزنامه اي بود كه در سال ،۱۳۷۳ نسخه الكترونيك روزنامه چاپي خود را منتشر كرد. اولين روزنامه الكترونيك محضي كه تاكنون در ايران منتشر شده، خانه ملت است كه توسط مجلس شوراي اسلامي تهيه و منتشر مي شود.
بايد توجه داشت كه روزنامه نگاري الكترونيك هم چشم و هم گوش مخاطب را نشانه مي گيرد و به همين دليل صداها و جلوه هاي ويژه تصويري نيز نقش مهمي برعهده دارند، با وجود همه اينها روزنامه نگاري الكترونيك نيز برپايه متن و نوشتار بنا شده است. محتويات چنين روزنامه اي به چاپ بر روي كاغذ، فقط بصورت فايل هاي كامپيوتري در دوره هاي زماني معيني در يك شبكه اطلاع رساني متصل به اينترنت قرار مي گيرد و مخاطبان چنين نشرياتي مي توانند صفحات روزنامه را روي صفحه نمايش كامپيوتر خود ببينند و يا آن را روي كاغذ چاپ كرده و سپس مطالعه كنند. اتصال به شبكه اطلاع رساني مورد نظر ممكن است از طريق اينترنت يا در يك شبكه داخلي (اينترانت) صورت پذيرد. يك روزنامه ممكن است فقط بصورت الكترونيك منتشر شود يعني هيچ نسخه چاپي از آن موجود نباشد. در عين حال نشريات بسياري هم هستند كه علاوه بر چاپ و انتشار نسخه كاغذي، بصورت الكترونيك نيز منتشر مي شوند. به چنين نشريات الكترونيكي مي توان عنوان نسخه الكترونيك نشريات چاپي اطلاق كرد.
اكثر روزنامه ها بدان جهت به فضاي سايبرنتيك توسل جسته اند كه از رقيبان خود عقب نمانند. اين نسخه هاي اينترنتي سبب شده اند روزنامه ها در سطح جهان به دست كساني برسند كه پيش از آن خواننده اشان نبوده اند. نسخه هاي الكترونيك همچنين روزنامه ها را قادر مي سازد تا زير ساختي براي پخش پيام هاي بازرگاني فراهم آورند. علل گرايش به روزنامه هاي سايبر دلايل شخصي دارد كه به ويژگي هاي منحصر به فرد آنها باز مي گردد از جمله آنها مي توان به موارد زير اشاره كرد: ۱ _ عدم محدوديت زماني و مكاني: زمان و مكان هر دو براي روزنامه هاي الكترونيك نابود شده اند، خواننده يك روزنامه الكترونيك هرگز منتظر يك ساعت خاص براي دسترسي به اطلاعات باقي نمي ماند و به محض تماس با رسانه خود در اينترنت، در جهان سايبر قرار مي گيرد و اين يعني دسترسي سريع و آن لاين به اطلاعات. در ضمن حتي اختلاف ساعت با ساير كشورها براي دسترسي به اطلاعات موجود در رسانه هاي سايبر آنها و همچنين فاصله مكاني خواننده رسانه سايبر با اين نوع رسانه ها نيز هيچ مفهومي ندارد. روزنامه هاي الكترونيكي لحظه به لحظه در معرض ديد مخاطب قرار دارند و ساعت انتشار براي آنها هيچ معنا و مفهومي ندارد. در ضمن براي رسانه هاي سايبر هيچ مشكلي از نظر توزيع هم وجود ندارد، نه برف، نه باران، نه كمبود وسايل نقليه زميني و دريايي و نه مشكل تنظيم ساعت ارسال نشريه با خطوط هوايي، هيچ كدام مطرح نيست.

2- امكان دسترسي به ادبيات جهاني واژه ها:
وجود فرامتن ( Hypertext) در رسانه هاي سايبر از ديگر مزاياي روزنامه نگاري الكترونيك است، فرامتن جذاب ترين مشخصه روزنامه هاي الكترونيك است. شايد ديده باشيد كه بسياري از واژه ها در متون اينترنتي، نوراني تر از ساير واژه ها هستند و يا با رنگ ديگري كه غالبا آبي هستند به نمايش درآمده اند. اگر با ماوس (Mouse) بر روي هر يك از اين واژه ها كليك كنيم، آنچه در عمل رخ مي دهد دستيابي به ادبيات جهاني آن واژه است. به عبارت بهتر مفهوم فرامتن اين است كه متون در جهان رسانه هاي سايبر به يكديگر گره خورده اند و زمان و مكان در اين گره خوردگي نابود شده است. استفاده از اين امكان، به معني دستيابي مخاطب به ادبيات جهاني يك واژه است. اين امكان براي هيچ يك از روزنامه هاي نوشتاري حتي در آرشيو خودشان متصور نيست و به يك رويا مي ماند.
۳ _ امكان استفاده از گرافيك متحرك، موسيقي، صدا و تصوير:
از بين موارد فوق، تنها تصوير است كه در رسانه هاي چاپي وجود دارد كه آن هم البته بدون تغيير مي ماند و براي هر نسخه روزنامه، ثابت است. اما در روزنامه هاي الكترونيك، گرافيك هاي متعدد و متحرك، تصاوير تغيير يابنده، صدا و موزيك به كمك خبرها، مقاله ها، گزارش ها و... مي آيند تا تأثيرگذاري مطلب به اوج خود برسد و كاربران رسانه هاي الكترونيك به هيچ وجه احساس خستگي نكنند.
۴ _ امكان ارتباط بي واسطه:
يكي ديگر از ويژگي ها و مزاياي روزنامه نگاري الكترونيك اين است كه بين توليدكننده و مصرف كننده يا همان رسانه و مخاطب، هيچ واسطه اي وجود ندارد و اين چيزي شبيه به ارتباط چهره به چهره است. به عبارت ديگر، هر دو طرف، هميشه به هم دسترسي دارند و امكان پس فرست هم بطور لحظه به لحظه براي طرفين موجود است.
۵ _ امكان كنش و واكنش دوسويه:
يكي از هيجان انگيزترين ويژگي هاي روزنامه نگاري الكترونيك، دوسويه بودن آن است. همانطور كه سير اطلاعات از سوي روزنامه الكترونيك امتداد مي يابد، مسير ديگري هم براي مخاطب هست تا اطلاعات خود را براي رسانه ارسال كند. به ديگر زبان روزنامه نگاري الكترونيك يك خيابان دو طرفه است. امكان ارسال فايل و يا ارسال نامه الكترونيك (mail-e) از ابزارهاي تعادل در اين نوع از رسانه هاست. به اين ترتيب علاوه بر ارتباط دوسويه روزنامه با مخاطبانش، ارتباط خوانندگان با يكديگر نيز برقرار مي شود.
۶ _ امكان شخصي شدن:
روزنامه هاي الكترونيك حتي مي توانند براي يك نفر انتشار يابند. به اين معني كه شما مي توانيد به روزنامه خود دستور بدهيد كه چه نوع اطلاعاتي را در اختيارتان قرار دهد و چه نوع اطلاعاتي را در اختيارتان قرار ندهد. اين كار البته به برنامه نويسي دقيق و ديناميك نياز دارد. در اين حالت، كاربر روزنامه الكترونيك به جاي دريافت كل مطلب، فقط مطلب سفارشي خودش را دريافت مي كند.
۷ _ رفتارهاي افقي و بدون سلسله مراتب:
با نگاهي به ادبيات و همچنين مرور نظريه هاي ارتباطي متوجه خواهيم شد كه ارتباطات جمعي از آغاز حالتي يك طرفه و عمودي داشته است. از مدل هاي ارتباطي شانون و ويور (claude Shannon and warren weaver) تا نظريه گلوله هاي جادويي
(Magic Bullets Theory) همه و همه جريانهايي يك طرفه بوده اند. حال آنكه در رسانه هاي الكترونيك، گيرنده يك مشاركت گر فعال است كه مانند فرستنده در توزيع اطلاعات شركت دارد. به نظر مي رسد كه اين ويژگي هاي منحصر به فرد به خوبي معرف چالش هاي موجود در برابر رسانه هاي نوشتاري سنتي باشد. اما اتفاق مهم روز اين است كه خود رسانه هاي الكترونيك نيز اكنون در عصر فن آوري هاي جديد، در برابر چالش هاي تازه اي قرار گرفته اند. آنها اكنون با يك رقيب از جنس خودشان مواجه شده اند و آن هم وبلاگ (weblog) است.
از ديگر ويژگيهاي يك روزنامه الكترونيك آنكه تعداد خوانندگان يك روزنامه الكترونيك قابل اندازه گيري است. به كمك ابزارهاي مديريت شبكه هاي كامپيوتري، هر شبكه اطلاع رساني اين توانايي را دارد كه تعداد افراد مراجعه كننده به يك پايگاه وب را در طول شبانه روز مشخص كند. به اين نكته نيز بايد توجه كرد كه روزنامه هاي الكترونيك همانند روزنامه هاي چاپي داراي تحريريه، خبرنگار، عكاس، حروفچين، صفحه آرا، ويراستار، دبير سرويس، سردبير و غيره است، اما دانش و مهارت انفورماتيكي بسياري از اين افراد، از هم سطحان خود در روزنامه هاي چاپي بالاتر است. به عنوان مثال، صفحه آراي يك روزنامه الكترونيك بايد علاوه بر آشنايي با اصول طراحي صفحات روزنامه، به خصوصيات و نحوه طراحي وب نيز تسلط كامل داشته باشد تا بتواند اصول و روش هاي صفحه آرايي خود را در قالب اين صفحات بگنجاند. در واقع، افراد شاغل در روزنامه هاي الكترونيك بايد تخصص خود در علوم اجتماعي را با فن آوري هاي نوين درهم آميزند.
اما كسب درآمد روزنامه هاي الكترونيك بيشتر از طريق آگهي است و با درج آگهي هاي اينترنتي در صفحات وب روزنامه درآمد كسب مي كند يا از طريق حق اشتراك مطالعه روزنامه و حق اشتراك استفاده از آرشيو الكترونيكي و خدمات جانبي بخشي از هزينه هاي خود را پوشش مي دهد. اما در مقابل يك روزنامه الكترونيك هزينه هايي هم دارد كه بالطبع بيشتر از هزينه يك روزنامه چاپي است، از جمله هزينه دستمزد متخصصان انفورماتيك كه معمولا از روزنامه نگاران روزنامه هاي چاپي بالاتر است. همچنين هزينه تهيه و نگهداري تجهيزات نوين مانند دوربين هاي عكاسي و فيلمبرداري ديجيتال، كامپيوترهاي كيفي قوي و تجهيزات ارتباط با اينترنت و غيره دربردارنده هزينه هايي است.
با وجود آنكه فن آوري هاي نوين مي تواند امكانات جديد و در عين حال مخاطرات تازه اي براي رسانه هاي موجود فراهم آورد، توسعه فعلي نشريات الكترونيك يا نشريات موجود در شبكه وب، بر اثر اشتياق ناشران مطبوعات باعث شده كه اينترنت به مكاني براي دگرگون ساختن روند روبه كاهش ميزان خوانندگان و نه به عنوان خطري براي نشريات چاپي مورد تأكيد قرار گيرد. روزنامه نگاري الكترونيك گرايشي گذرا نيست و هنوز در حال ريشه دواندن در عادات ميليون ها كاربر در سراسر جهان است كه بدون كنار گذاشتن رسانه هاي سنتي، به جستجوي اخبار در وب مي پردازند. اين وضعيت شبيه به همان چيزي است كه فيلدر آن را «دگرگوني رسانه» ناميد و باز هم نقش اول را در مرزهاي جديد ژورناليسم به رسانه هاي سنتي مي دهد. با توجه به توسعه نشر الكترونيك، صنعت مطبوعات ظاهرا به آينده خود اميدوارتر است. ناشران و سردبيران نشريات الكترونيك معتقدند كه فرصت چنداني براي نشريات چاپي وجود ندارد كه توسط نشريات الكترونيك جايگزين گردند. در عوض دست اندركاران نشريات چاپي براين عقيده اند كه نشريات چاپي پتانسيل آن را دارند كه چشم اندازهاي گسترده تري فراروي اين صنعت بازگشايند.
آينده يك رسانه جديد بستگي به اين دارد كه آيا اين رسانه، نسخه ديگري از يك رسانه موجود است يا خير؟ و اينكه تا چه اندازه مي تواند به ارزش رسانه قبلي بيفزايد. به عنوان مثال، روزنامه ها پس از سال هاي دهشتناكي كه طي آن، مؤسسات دات كام آنها را تهديد به نابودي مي كردند، هم اكنون در حال بازآفريني خود هستند تا به شركت هاي اطلاعاتي توزيع كننده خبر براي مراكز مختلف از روزنامه هاي كاغذي گرفته تا اينترنت و از كامپيوترهاي شخصي گرفته تا ابزارهاي بي سيم الكترونيكي تبديل شوند. پس آيا نمي توان هم ميراث گوتنبرگ را حفظ كرد هم از مزاياي روزنامه هاي الكترونيك برخوردار شد؟ به نظر مي رسد در حال حاضر روزنامه هاي الكترونيك و روزنامه هاي چاپي با تمام معايب و مزايايي كه دارند، به موازات يكديگر به كار خود ادامه مي دهند اما اين شرايط به راحتي مي تواند تغيير كند و كفه ترازو را به سمت يكي از آنها متمايل نمايد، به عنوان مثال روزنامه هاي الكترونيك مي توانند بواسطه پيشرفت فن آوري اطلاعات معايب خود را رفع نمايند و اينكه اگر امروز، هزينه و كيفيت ارتباط با اينترنت به عنوان يك عامل تأثيرگذار، پيشرفت روزنامه نگاري الكترونيك را كند ساخته، مي توان تصور كرد كه در صورت فراهم آمدن امكان ارتباط كيفي براي همه جهانيان با سرعت چندين برابر آنچه اينك مرسوم است، با تحقق آنچه بيل گيتس مدير عامل شركت مايكروسافت در سر مي پروراند، يعني رايگان شدن ارتباطات اينترنتي، چه تأثيري بر آينده مطبوعات و ساير رسانه ها خواهد گذاشت؟ اما روزنامه هاي چاپي نيز مي بايست با اتخاذ راهكارهاي مناسب خود را از خطر نابودي نجات دهند و سعي كنند خود را از يك سازمان پخش خبر به يك سازمان توليدكننده اطلاعات تبديل كنند كه دستيابي به چنين نقشي نياز به يك سري تحولات عمده فرهنگي در روزنامه نگاري دارد، تحولي كه نياز به ترك رفتار نخبه سالارانه و همچنين ترك دروازه باني كردن اخبار دارد. زيرا دنياي سايبر، دنياي ندادن اطلاعات نيست، بلكه دنياي بمباران اطلاعات است. عرصه سايبر هنوز فاقد دانش است و بيشتر اطلاعات عرضه مي كند. پس در عرصه تبديل اطلاعات به دانش، يك نوع كمبود به چشم مي خورد كه روزنامه هاي نوشتاري مي توانند آن را پر كنند. رسانه هاي سايبر عمدتا خبر زده هستند. پس روزنامه نگاري چاپي نبايد نيروي اصلي خود را كه ارائه گزارش و تحليل است از دست بدهد. بهتر است به جاي پرسش رايج تكنولوژي هاي نوين با روزنامه نگاري سنتي چه خواهد كرد؟ به اين پرسش تبديل شود كه روزنامه نگاران با تكنولوژي هاي نوين چه خواهند كرد؟ صرف دسترسي به تكنولوژي هاي نوين نمي تواند روزنامه نگاران به ويژه نسل جوان آنها را از اتكا به سنن ديرپاي روزنامه نگاري بي نياز كند. صرف دستيابي به تكنولوژي هاي نوين نمي تواند اين نسل را از كشف موضوع هاي روز، شناخت ملاحظات اخلاقي و حقوقي تسلط بر زبان ژورناليستي و تكنيك هاي خبرنويسي و گزارشگري، مصاحبه و مقاله نويسي و... بي نياز كند. البته در مقابل نسل كهن روزنامه نگاري ايران نيز نمي تواند نقش تكنولوژي هاي نوين در چرخه ويرانگر سرعت را ناديده بگيرد. براي اين نسل حيف است كه داشته ها و بايسته هاي خويش را از مخاطبان تكنولوژي هاي نوين دريغ كنند. اين نسل در عين حال بايد بر شكاف موجود ميان خود و تكنولوژي هاي جديد يك پل برقرار سازد. براي نسل اول و نسل دوم روزنامه نگاري در ايران شيفتگي در برابر تكنولوژي چندان خوشايند به نظر نمي رسد و اين تكنولوژي فقط پل عبور به سمت مخاطب است و قرار نيست هيچكس بر روي هيچ پلي بيتوته كند. پل محل عبور است نه توقف. مطلوب ترين حالت در گسترش روزنامه نگاري آن است كه مهندسي پيام عمق بيشتري يابد و درك بهتري از موقعيت كنوني روزنامه نگاري با توجه به روزنامه نگاران مسلط تر و خوانندگان منتقدتر به دست آيد و بالاخره شناخت بيشتري از فرداي روزنامه نگاري در جهاني كه ابزارهاي نوين اطلاع رساني باعث از بين رفتن عنصر زمان و مكان در آن شده اند، فراهم شود. اكنون به خاطر تولد اينترنت اين بزرگترين ابزار ارتباطي بشر در آغاز هزاره سوم و ورود به سپهر جهاني اطلاعات از هر نقطه زمين و در هر لحظه از زمان فقط به جا به جايي «ماوس» روي صفحه خود نياز دارد. شايد بتوان گفت اكنون جهان به اندازه همان مستطيل كوچكي است كه زير پاي «ماوس» انداخته مي شود تا راحت تر حركت كند، به همين سادگي و به همين كوچكي.

مطبوعات عامه پسند

مطبوعات عامه پسند
دنيا كم كم از صفحه هاي نمايش و تصاوير فرهنگ عامه- تلويزيون، مطبوعات، ويدئو، ماهواره، رايانه، تبليغات، بازاريابي، طراحي، مراكز خريد، سرمايه هاي خيالي يا اعتبار- كه بخشي از مجموعه كلي گرايش به سوي فرهنگ عامه پسند مدرن هستند، اشباع خواهد شد.طبيعي است كه در اين فرايند، رسانه ها از اهميت بيشتري برخوردار مي شوند. ظهور اشكال مختلف رسانه اي به ويژه مطبوعاتي كه بخشي از فرايند تحول رسانه ها هستند وقتي با مصرف گرايي نيروهاي جديد اجتماعي توام شوند، فرهنگ رسانه اي عامه يا مطبوعات عامه كه پاسخگوي نيازهاي بخشي از اقشار جامعه است، به وجود مي آيد.

آنچه كه بررسي فرهنگ رسانه اي عامه را به موضوع قابل تأملي تبديل كرده است، تنها تنوع، تعدد و پيشرفت اين نوع خاص از نشريات نيست، بلكه افزايش روز افزون تأثير فرهنگ عامه به صورتي كه در اين نشريات ارائه مي شود بر زندگي مردم و نحوه نگرش آنها به حدي چشمگير است كه نياز به مطالعه اين پديده يعني مطبوعات عامه پسند را ايجاد كرده است. بنابراين شناخت و داشتن اطلاعات و آگاهي هاي لازم در اين زمينه ضروري است. مطلب ذيل به بررسي اين موضوع مي پردازد.
واژه «عامه» از ديدگاه مردم و نه افرادي كه در صدد به دست آوردن امتياز يا قدرت براي كنترل آنها هستند، از پراستعمال ترين واژه ها در مطالعات فرهنگي و رسانه اي است كه در عين سادگي، دشوارترين واژه در تحليل فرهنگي است. اصطلاح عامه يا عامه پسند كه در متون فارسي عمر چنداني ندارد، ترجمه رايجي براي واژه Popular يا Journalism است، مثل ادبيات عامه و مطبوعات عامه كه از مطبوعات حرفه اي متمايز محسوب مي شوند.

اولين واژه اي كه در كشورهاي اروپايي و به خصوص آمريكايي در اواخر قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم براي به كار بردن اين دسته از مطبوعات به كار رفته، اصطلاح «روزنامه نگاري زرد» Yellow J است كه داراي بار منفي نيز هستند. از اين روزنامه نگاري همچنين با تعابير ديگري چون روزنامه نگاري «جاز» و «تابلوييد» به خاطر قطع فشرده و كوچكي كه دارند نيز ياد شده است.

اكثر تحليلگران رسانه اي اصولا نشريات را به دو دسته كيفي (Quality Press) و عامه پسند كه در بطن خود داراي بار منفي است و يك نوع تخفيف را در مقابل نشريات مذكور به خاطر مي آورد، تقسيم مي كنند. اين نشريات با اغراق و بزرگنمايي و در عين حال با زباني ساده و سطحي به دنبال تيراژ بالا و در نتيجه جلب توجه هر چه بيشتر توده مردم هستند؛ به اين ترتيب اصطلاح عامه پسند، معنايي معادل غيركيفي پيدا مي كند. براي تمايز ميان اين دو دسته از مطبوعات، معيارهاي متفاوتي در نظر گرفته اند كه مي توان آنها را به سه دسته اصلي تقسيم كرد: ۱- ويژگي هاي نشريه (شامل ويژگي هاي صوري و محتوايي) ، ۲- ويژگي هاي خوانندگان (شامل ويژگي هاي فردي و اجتماعي) ۳- ويژگي هاي مشترك (شامل تيراژ، قيمت و كاركرد).

در پژوهش هاي صورت گرفته در حوزه مطبوعات وجود گستره متنوعي از متغيرها باعث تمايز مطبوعات عامه پسند از ساير نشريات شده است. درمورد معيارهاي مربوط به ويژگي هاي نشريه نيز بايد ويژگي هاي محتوايي و صوري را از همديگر متمايز كرد. ويژگي هاي محتوايي شامل اولويت هاي موضوعي، ارزش هاي خبري و زبان به كار گرفته شده در اين نشريات است.

بر اساس ارزيابي هاي روزنامه نگاران و صاحبنظران مسائل مطبوعاتي و فرهنگي مختلف در مورد ويژگي هاي محتوايي و صوري نشريات عامه پسند از آن جهت كه دغدغه تيراژ و خواننده دارند موضوعاتي در زمينه هاي حوادث، ورزش، هنر، سينما و مسائل اجتماعي را با جنجال سازي خبري و تكيه بر احساسات زودگذر و تب دار با زباني كه حد متوسط گفتار و نگارش اهل قلم است و درخور فهم طبقات مختلف مردم به خصوص تازه روزنامه خوان هاست به صورت ساده، همه فهم و سطحي و نه تحليلي عرضه مي دارند.

نشريات عامه پسند ضريب نفوذ خود را مديون دو نكته هستند: اول ابهام در موضوع و دوم اهميت موضوع. هر چه اهميت يك موضوع يا شخص و همچنين ابهام در قضيه بيشتر باشد، ضريب نفوذ آن نيز به همان ميزان بالا مي رود. همان چيزي كه در شايعه نويسي كاملاً شاهد آن هستيم.نشريات عامه پسند از آنجا كه فكرساز نيستند پيش از آن كه بخواهند به «چراها» بپردازند به «چگونگي» توجه مي كنند. به عبارتي مهمترين عنصر خبري كه اين نشريات پاسخگوي آن هستند عنصر خبري چگونگي و استفاده از ارزش خبري شگفتي است. همچنين تمايل اين نشريات در استفاده از منابع خبري متضاد بسيار بالاست و ارائه گزارش با منبع خبري، خبرنگار اعزامي را بسيار مي پسندند.

به طور كلي استفاده از سوژه هاي مختلف در زمينه هاي مختلف مورد استفاده مثل ورزش، مسائل اجتماعي، سياست هاي داخلي و ملي، جنگ و ... آن هم به شكل مختلط، درشت نمايي، تحريف، جنجال آفريني، فوريت بخشيدن ساختگي به خبر، استفاده از عقايد و گرايش هاي فكري و يا سمبل هاي ملي مخاطبان، شايعه، نزديكي منبع پيام به مخاطب و استفاده از عاطفه گيرندگان پيام به ميزان بسيار زياد از تاكتيك هاي مورد استفاده نشريات عامه پسند است. اما آنچه حائز اهميت است اين است كه اگر يك پيام رسانه اي خوب تدوين و منتشر شود، مخاطبان توده با ميل خود آن را مي پذيرند، زيرا پاسخگوي نيازهاي ويژه وي در زمان هاي خاص است.و اما ويژگي هاي صوري نشريات عامه پسند از قطع نشريه شروع و با نحوه استفاده از رنگ و تصوير ادامه مي يابند و با چگونگي عنوان بندي و صفحه آرايي خاتمه پيدا مي كنند.
نشريات عامه پسند ايراني عموماً با قطع فشرده و كوچك (۳۳ * ۲۶) منتشر مي شوند. هيچ كدام شكل هنري و گرافيكي ندارند. لوگو يا آرم بيشتر آنها به راحتي خوانده نمي شود و جايشان ثابت نيست.

چاپ اين نشريات عموماً با كاغذ نامرغوب، ليتوگرافي غيردقيق و با تن رنگ بالايي صورت مي گيرد. صفحه آرايي نشريات عامه پسند شلوغ و آشفته است و صفحات اول آنها با تيترهايي با فونت درشت و با يك يا دو عكس هنرپيشه، فوتباليست و يا يك جنايتكار در اندازه بزرگ صفحه آرايي مي شود. اين نشريات پايه كار مشخص و معيني در به كارگيري حروف چه در بخش تيترها و چه در بخش متن ندارند. همچنين در شمار قابل توجهي از اين نشريات، مطالب تفكيك شده نيست، ارجاع ها به درستي صورت نمي گيرد و كم دقتي در نمونه خواني و غلط گيري به وفور ديده مي شود.
از آنجا كه ثبات ارتباط يك نشريه با مخاطب خود در گرو ثبات روز انتشار و شكل ارائه مطالب مانند نوع صفحه بندي و كارهاي گرافيكي و ... است، اما بايد گفت مطالعه اين نشريات نشان داده كه نبود ثبات در هر يك از موارد كه ناشي از نبود خط سردبيري- رويكردي كه تمامي صفحات و مطالب و ستون هاي اين نشريات را در يك راستا پيش ببرد- است، باعث عدم احساس تعلق و عدم ارتباط پايدار اين نشريات شده است.

در مورد ويژگي هاي مخاطبان بايد گفت، مخاطبان اين نشريات را در ايران بيشتر افراد مجرد، محصلان و افراد با تحصيلات حول و حوش متوسطه كه از نظر پايگاه اجتماعي عمدتاً متعلق به اقشار متوسط جامعه اند، تشكيل مي دهند. در ايران برخلاف كشورهاي غربي مردان بسيار بيشتر از زنان اين نشريات را مطالعه مي كنند؛ به خصوص در آن دسته از نشرياتي كه بيشترين حجم مطالبش را مطالب ورزشي تشكيل مي دهد. در ايران فقط در آن دسته از نشرياتي كه موضوعات خانوادگي حجم اصلي آن را تشكيل مي دهد، خوانندگان زن بيشتر از خوانندگان مرد است.
آنچه تحقيقات در مورد آگاهي هاي خوانندگان نشريات عامه پسند نشان مي دهد اين است كه اطلاعات عمومي خوانندگان اين نشريات در حد نسبتاً بالا ولي آگاهي هاي مطبوعاتي خوانندگان نسبتاً پايين بوده است. پس مي توان گفت كه اطلاعات عامه پسند اين قبيل، دست كم مانعي براي افزايش سطح آگاهي هاي عمومي و حتي سياسي خوانندگان آن فراهم نكرده است.
همچنين پيام گيران مطبوعات عامه پسند توده اي از مصرف كنندگان منفعل قلمداد مي شوند كه در مقابل نفوذ موثر اين نوع خاص از رسانه ها آسيب پذيرند و به زودي در مقابل وسوسه خريد اين نوع كالاهاي فرهنگي تسليم مي شوند و لذت كاذب مصرف جمعي آنها را در معرض استثمار تجاري كه انگيزه فرهنگ توده اي است قرار مي دهد.
اما اين نظر كه پيام گيران مطبوعات عامه، توده هاي يك دستي از مصرف گرايان منفعل هستند نمي تواند معتبر باقي بماند، زيرا همان طور كه در توزيع رسانه ها در سطح جهان عدم برابري وجود دارد، عدم برابري هاي داخلي، اقتصادي و فرهنگي نيز باعث مي شود مردم نتوانند در فرهنگ رسانه اي عامه به طور يكسان سهيم شوند و داراي طيف هاي مختلفي از جمله طيف سني، طيف فكري، طيف احساسي، طيف فرهنگي و طيف اقتصادي و ... هستند. تحقيقات انجام شده در اين زمينه نشان داده كه گروهي از خوانندگان اين نشريات را افراد با تحصيلات عالي تشكيل مي دهد و همان طور كه گفته شد اطلاعات عامه پسند اين افراد بيش از افراد با تحصيلات متوسط و پايين است؛ پس به طرزي موثر بايد به پيام گيران اين نشريات به عنوان دسته اي از مردم كه از نظر اجتماعي و سليقه هاي فرهنگي متمايزند بنگريم و بپذيريم كه سليقه هاي فرهنگي در جامعه شكل مي گيرد.

كاركرد مطبوعات عامه پسند
جامعه شناسان، پاسخي را كه يك رسانه به نياز جامعه مي دهد، كاركرد آن رسانه گويند. از آنجا كه محتواي مطالب نشريات عامه پسند بيشتر حول سرگرمي، فال، حوادث، مسائل هيجاني، مسائل خانوادگي افراد و ورزش و سينما متمركز است، مي توان گفت كه مهمترين كاركرد اين نشريات تفريح و سرگرمي است، اما كاركرد پنهان نشريات عامه پسند آماده سازي محصلان، زنان و افراد كم سواد بر مطالعه نشريات و ديگر محصولات فرهنگي جدي است. به عبارتي اين نشريات فرهنگ مطالعه را در جامعه به ويژه در بين افراد خانواده ترويج مي دهد. نشريات مذكور با توجه به اين كه قشر وسيعي از افراد جامعه را تحت پوشش دارند، زمينه را براي مطالعه بيشتر و گسترده تر افراد جامعه فراهم مي سازند.
«امري وامري» يكي از محققان ارتباط جمعي در اين زمينه مي گويد: خواننده فرهيخته، همواره اين مطبوعات، متعلق به توده را با تمسخر مورد استقبال قرار مي دهد چرا كه محتواي چنان مطبوعاتي به احتمال زياد عاطفي و احساسي است. چنان تحقيري هميشه به حق نيست. همان گونه كه كودك پيش از آن كه به داستان هاي جدي تر روي بياورد، خواندن را با مامان غازه و داستان هاي افسانه اي شروع مي كند، اجتماعي هم كه براي نخستين بار توسط نهاد جديدي مورد خطاب قرار گرفته است احتمالاً به خاطر خودش آن چيزي را بر مي گزيند كه منتقدان، «جنجال برانگيزي» مي نامند.
نكته ديگري كه معمولاً در ارتباط با كاركردهاي نشريات عامه پسند، مطرح مي شود، كاركرد منفي آنها يا كژكاركردي است كه اين نشريات دارا هستند. بررسي هاي علمي نشان مي دهد كه نشريات مذكور از لحاظ محتوايي نه تنها مسائل جدي قابل توجهي را منتشر نمي كنند، بلكه سطحي نگر هستند و نوعي سطحي نگري را ترويج مي دهند و همچنين همه چيز را ساده مي كنند، برخوردهاي شخصي را رواج مي دهند و با هيجان و رسوايي رونق مي گيرند، خلاصه آن كه مطبوعات عامه پسند معيارهاي گفتمان عمومي را پايين مي آورند.
با توجه به ويژگي ها و كاركردهاي مثبت و منفي مطبوعات عامه پسند به طور عام مي خواهيم كه قضاوت هاي هنجاري در مورد مطبوعات عامه پسند و اثرات آن صادقانه باشد.
مطبوعات عامه پسند به عنوان واقعيتي غيرقابل انكار در حيات روزنامه نگاري وجود دارد كه همواره بسياري از انتقادها را متوجه خود كرده است. بسياري از انتقادهايي كه متوجه اين نوع مطبوعات است در طول تاريخ بر اساس ارزش هايي بود كه ميزان زيادي با ارزش هاي فرهنگي و سياسي گروه هاي برگزيده هم خواني دارد، زيرا ارزشهاي فرهنگي غالب در مطبوعات عامه پسند، حاصل عملكرد خاص رسانه ها و وابستگي شان به بلوك قدرت نيست. سليقه عامه معطوف به اطلاعاتي است كه با سليقه بلوك قدرت در تضاد است. منافع مردم از طريق مباحثه با بلوك قدرت تأمين مي شود؛ نه فقط با گوش دادن به حرف هاي آن. بنابراين اطلاعات عامه، اطلاعاتي جانبدارانه كه در خدمت منافع و علايق گروه خاصي از مردم است، نه اطلاعاتي در خدمت حقيقت عيني.

البته تمام انتقادهايي كه متوجه مطبوعات عامه پسند است بر اساس منافع طبقاتي نيست. اين مطبوعات از بسياري جهات، به حق مي تواند مورد انتقاد قرار گيرد. مطبوعات عامه پسند دائماً در حال استفاده از روش بياني عامه و مواضع عامه در زمينه دانش رسمي است و شكاكيت آگاهانه عامه مي تواند با توسل به رويدادهاي حوزه عمومي و سياسي به سود تجاري فوري دست يابد و به توفيق اقتصادي برسد.

پرداختن به جنبه هاي هيجان انگيز يك واقعه خبري و توسل به احساسات خوانندگان كه در مطبوعات عامه پسند رايج است و اغلب مورد انتقاد قرار گرفته و به حق نيز هست مي تواند به معناي آسيب ديدن حقايق و تخطي از راه انصاف باشد، اما اين احتمال هم هست كه مفيد و خوب هم باشند، يعني از طريق مخاطب قرار دادن حواس، احساسات، همچنين عقل و شعور، برانگيزنده مشاركت سياسي باشد. مشاركت سياسي نه تنها بر اساس پردازش منطقي اطلاعات شكل مي گيرد بلكه به احساسات، تعهد و گاهي خشونت نيز بستگي دارد؛ آنچه روزنامه نگاري تابلوئيد يا عامه پسند مي تواند فراهم كند. لازم نيست كه احساسات گرايي هميشه به عنوان دستاويزي منفي براي جلب خواننده به كار رود، چرا كه حقايق گاهي خود جنجالي هستند.
يكي از انتقادات اساسي وارده به مطبوعات عامه پسند عدم ارائه اين نشريات با كيفيت بالاي فني و گفتماني است، زيرا در كشورهاي جهان سوم و در حال توسعه به دليل توليد محصولات فرهنگي عامه پسند از سوي نخبگان و بوروكراسي حاكم هيچ روزنامه نگار و هنرمند تحصيل كرده اي جرأت همكاري با صنايع فرهنگي «تجاري» خودي را ندارد و از طرفي چون نشريات نخبه گرا و فرهنگ رسمي حاكم در جامعه نمي تواند همه فضاهاي سليقه اي جامعه را پاسخ گويد در نتيجه انتشار نشرياتي با كيفيت نازل و تيراژ بالا دور از انتظار نخواهد بود. بنابراين صنايع رسانه اي عامه به ويژه مطبوعات بايد خود را براي دگرگوني و تغيير شكلي بنيادين آماده كنند زيرا با توجه به تكنولوژي رسانه اي پيچيده امروزين نشريات عامه پسند موجود نمي توانند از نظر كيفي جايگاه خالي نشريات «پرطرفدار» را كه در سراسر جهان بدنه اصلي آمار مربوط به تيراژ نشريات را تشكيل مي دهند به هيچ وجهي پر كنند، در نتيجه باعث عموميت كالاهاي عامه پسند غربي مي گردد كه با وارد كردن معاني بيگانه، حيات فرهنگي جامعه به خطر خواهد افتاد و با فاجعه رويارو خواهيم شد.

طبيعت مطبوعات عامه پسند با وجود اشكالات فراوان اگر مورد حمايت آنهايي كه سرمايه فرهنگي و آموزشي نسبتاً زيادي دارند (عالمان، سياستمداران، روزنامه نگاران) و مي توانند سلايق و حال و هواي عامه، دانش عامه و مواضع اتخاذ شده در قبال دنياي اجتماعي را بهتر درك كنند، قرار گيرند و با چنين شناختي و به همراه آنهايي كه سرمايه آموزشي و فرهنگي كمتري دارند اما داراي توانايي هاي مختلف و كارايي در عرصه فرهنگ عامه اند، قادر خواهند شد نوعي حوزه عمومي جايگزين ايجاد كنند، جايي كه مي توانند موضوعات جديد را كه قبلاً ناديده گرفته شده بود به بحث بگذارند و خوانندگان جديد را مخاطب قرار دهند و جذب كنند و به بخش مهم و تأثيرگذاري از جريان حوزه عمومي رسانه اي و همچنين به عنوان عرصه جايگزيني براي گفت وگوي عمومي در نظر گرفته شوند. در اين صورت است كه مطبوعات عامه پسند قادر خواهند شد اجتماع را گسترش دهند و امكان دريافت خبر را براي گروه هايي فراهم كنند كه پيش از آن هدف مطبوعات معتبر نبوده اند و تغييرات اجتماعي و فرهنگي را سبب شوند.


مالكيت رسانه

اختراع خط و استفاده از حروف شرايط را براي تحولات آتي در زندگي اجتماعي بشر رقم زد.
با وقوع انقلاب صنعتي، جهان اولين گام هاي جدي را به سوي رشد و تعالي برداشت. شكل گيري امكانات چاپي و به همراه آن نشر مطبوعات و كتاب تغييرات شگرفي را در زندگي بشري به همراه داشت. بعدها پديدآمدن اولين رسانه شنيداري به نام راديو، انقلابي جديد در عرصه ارتباطات بوجود آورد و همگان را متعجب كرد.
بعد از اختراع راديو، تلويزيون و تلگراف، ساير رسانه هاي ارتباطي بوجود آمدند كه به خودي خود هر يك در زمينه تسهيل ارتباطات و زندگي اجتماعي مؤثر بودند.
امروزه رسانه ها به عنوان ابزاري مفيد و كارآمد براي تمامي افراد جامعه مورد نياز است.
لذا اگر در جامعه اي، مردم دسترسي آزاد به رسانه اي را نداشته باشند حتي رسانه هاي كوچك يا كم برد، به خودي خود حاكمان سياسي آن كشور از سوي جامعه بين المللي به عقب ماندگي رسانه اي متهم مي شوند. بنابراين رسانه ها نقش مهمي را در جامعه ايفا مي كنند.
«رسانه همان پيام است».با اين سخن مارشال مك لوهان نظريه پرداز ارتباطات، به نقش بيشتر رسانه ها واقف مي شويم. رسانه ها براي خودشان مالكيتي را دارا هستند و براساس قوانين و مقررات تعيين شده در حوزه هاي مختلف به فعاليت مي پردازند.
رسانه ها بنابر درخواست دولت ها به گروه هاي مختلفي تقسيم مي شوند به طوري كه جوامع مختلف با اصول سياسي خاص خود از رسانه هاي موجود استفاده هاي خاصي را مي كنند، از اين رو مالكيت رسانه ها در اين جوامع مورد پرسش جدي است. طبق كنوانسيون هاي بين المللي، امروزه قوانين خاصي براي مالكيت رسانه ها قرار داده شده كه لازم است دست اندركاران رسانه اي كشورها اين قوانين را به نحوي در جوامع خود مورد توجه قرار دهند.
با ظهور فناوري اطلاعات و ارتباطات، اخيرا نقش رسانه ها روشن تر نشان داده شده است، به نحوي كه باعث بسط و گسترش رسانه ها شده است.
قبل از ظهور فناوري اطلاعات، اغلب رسانه ها در اختيار دولت ها و جوامع قدرتمند بود، اما با امكانات فني جديد محدوديت هاي بوجود آمده براي رسانه هاي مختلف معمولا با تمهيداتي از بين مي رود.
با اين حال همچنان پرسش هايي در زمينه استفاده از رسانه ها در بين مخاطبان مطرح است.

كليدهاي‌ طلايي‌ پيروزي‌ و موفقيت‌

همه‌ انسانها در سراسر جهان‌ به‌دنبال‌ كسب‌ پيروزي‌ و موفقيت‌ و نيل‌ به‌اهداف‌ و آرمانهاي‌ بزرگ‌ و كوچك‌خويش‌ هستند. اصولا هر انساني‌ نگاه‌به‌ آينده‌ دارد و به‌ اميد زندگي‌ بهترتلاش‌ مي‌كند.
موفقيت‌ چيست‌ و افراد موفق‌ چه‌خصوصياتي‌ دارند؟
يكي‌ از ويژگيهاي‌ موفقيت‌ در كار،داشتن‌ هدف‌ و مشخص‌ بودن‌ آن‌ است‌.ابتدا بايد از تمام‌ كارهايي‌ كه‌ براي‌ رسيدن‌به‌ هدف‌ ضروري‌ است‌ فهرستي‌ تهيه‌ شودو سپس‌ فهرست‌ را به‌ برنامه‌ تبديل‌ كرده‌ وبرنامه‌ را برابر زمانبندي‌ تهيه‌ شده‌ اجراكرد. لازم‌ است‌ كه‌ در برنامه‌ريزي‌ها ديدبلند مدت‌ داشته‌ باشيم‌ زيرا تفكر بلندمدت‌ تصميم‌گيريهاي‌ كوتاه‌ مدت‌ را نيزبهبود مي‌بخشد. در اجراي‌ برنامه‌ها نيزبايد با اعتماد به‌ نفس‌ حركت‌ شود و به‌ يادداشته‌ باشيم‌ افراد موفق‌ هميشه‌ شاداب‌،خوشبين‌ با روحيه‌اي‌ مشتاق‌ و اميدوار به‌آينده‌ فعال‌ و پويا هستند. آنان‌ ازموفقيتهاي‌ ديگران‌ خوشحال‌ شده‌ و هرشكست‌ را موفقيتي‌ مي‌بينند كه‌ تجربه‌اي‌گرانبها را در پي‌ دارد. نقاط ضعف‌ خود را باقوت‌ ديگران‌ بهبود مي‌بخشد صبور وشكيبا بوده‌ و به‌ جنبه‌هاي‌ معنوي‌ بها داده‌و با ديگران‌ همدل‌ هستند.

آزاد كردن‌ نيروهاي‌ دروني‌
شعور و آگاهي‌، قدرت‌ جسماني‌،عشق‌ و علاقه‌، نبوغ‌ و خلاقيت‌، ايمان‌،پشتكار، خشم‌، شهوت‌، كينه‌، اعتماد به‌نفس‌، اراده‌، شادي‌ و نشاط، غم‌ و اندوه‌ضعف‌ و كسالت‌، اضطراب‌ و نگراني‌، مهر ومحبت‌، حالت‌ روحي‌، غرايز، ميل‌ به‌زندگي‌، ايثار و فداكاري‌ جزو احساسات‌ وعقل‌ و حالات‌ غريزي‌ و دروني‌ انسان‌هستند كه‌ هر كدام‌ از اين‌ نيروها هماننديك‌ بردار، داراي‌ شدت‌ و جهت‌ معيني‌است‌ كه‌ اندازه‌ و جهت‌ آن‌ در افراد مختلف‌در حالتهاي‌ گوناگون‌ با يكديگر تفاوت‌دارد. پروفسور حسابي‌ دانشمند سرشناس‌ايراني‌ در مورد راز و رمز موفقيت‌ خود گفت‌:انسان‌ بايد به‌ كار و هدفش‌ عشق‌ بورزد وعاشق‌ آن‌ باشد و بسياري‌ از آدمها راه‌ ورسم‌ اين‌ كار را بلد نيستند.
وين‌ داير در تشريح‌ تصوير يك‌شخصيت‌ سالم‌ مي‌نويسد: داشتن‌ انرژي‌سرشار و قابل‌ ملاحظه‌، از ويژگيهاي‌شخصيت‌ سالم‌ است‌، شور زندگي‌ دروجودش‌ موج‌ مي‌زند عشق‌ و اشتياق‌،انرژي‌ زيادي‌ را در او متمركز مي‌كند و او رابه‌ تكاپو وا مي‌دارد. انسان‌ موفق‌ ساعات‌كمي‌ را به‌ خواب‌ اختصاص‌ مي‌دهد ومفهوم‌ خستگي‌، بي‌حوصله‌ بودن‌ و كسالت‌را نمي‌فهمد. مجموع‌ رويدادهاي‌زندگي‌اش‌ حامل‌ احساسات‌، انديشه‌ها،تلاشها و فرصتهاست‌، حتي‌ اگر زنداني‌باشد، فكر خود را به‌ طور خلاق‌ و تازه‌اي‌ به‌كار مي‌اندازد تا با استفاده‌ از اوقات‌ و زمان‌خويش‌ از فلج‌ شدن‌ شور و شوقش‌ نسبت‌به‌ زندگي‌ جلوگيري‌ كند.
به‌ قول‌ شخصيت‌ آنتيگون‌ درنمايشنامه‌ سوفوكل‌: شگفتيها زيادند، ولي‌هيچكدام‌ شگفت‌انگيزتر از انسان‌ نيستند>كيم‌< موسس‌ شركت‌ ديو و در كتاب‌سنگفرش‌ هر خيابان‌ از طلاست‌مي‌نويسد: هر انسان‌ تنها 10 درصد ازاستعداد نهايي‌ خود را به‌ كار مي‌گيرد.
بنابراين‌ اگر ما از 20 درصداستعدادهاي‌ خود استفاده‌ كنيم‌ همگي‌نابغه‌ خواهيم‌ شد، اگر 30 درصداستعدادهايمان‌ را به‌ كار گيريم‌، قهرمانان‌بزرگي‌ مي‌شويم‌، احتياط كنيد كه‌ در دام‌عذر و بهانه‌ و توجيه‌ تراشي‌ گرفتار نشويدشما بدون‌ غالب‌ شدن‌ برخود نمي‌توانيدفاتح‌ ديگران‌ باشيد.
نورمن‌ ونيسنت‌ پيل‌ نويسنده‌ كتاب‌تفكر مثبت‌ مي‌گويد: آيا مي‌دانيد نيرويي‌در درون‌ شما وجود دارد كه‌ مي‌تواندزندگيتان‌ را دگرگون‌ كند نيرويي‌ كه‌ قابل‌مشاهده‌ و لمس‌ كردن‌ نيست‌ ولي‌ كاملاواقعي‌ است‌. نيرويي‌ كه‌ مي‌تواند شما راسريع‌ دگرگون‌ كند كه‌ تحت‌ تاثير آن‌مي‌توانيد به‌ فردي‌ كاملا جديد، قوي‌،متكي‌ به‌ خود، متعادل‌، فعال‌، با تحرك‌ وتوانا براي‌ رويارويي‌ با مشكلات‌ روزافزون‌زندگي‌ امروزي‌ شويد.
آنتوني‌ رابينز مي‌گويد: شما بايدمحدوديتهاي‌ ساخته‌ ذهن‌ خود را از ميان‌برداريد احساسات‌تان‌ را نسبت‌ به‌ خودتغيير دهيد تا رمز تسلط بر اعمال‌ خود رابيابيد و در نتيجه‌ دنياي‌ خود را كشف‌ كنيد.شرط اساسي‌ براي‌ كسب‌ موفقيت‌، توانايي‌در عمل‌ است‌ كه‌ آن‌ را بايد >توان‌ فردي‌<ناميد زيرا آنچه‌ كه‌ باعث‌ تفاوت‌ آدمها بايكديگر مي‌شود و برنده‌ را از بازنده‌ جدامي‌كند >توان‌ فردي‌< است‌. لحظاتي‌ باخود خلوت‌ كنيد، در چشمه‌ صاف‌ و زلال‌انديشه‌ها، غرق‌ شويد و نيروهاي‌ عظيم‌ وحياتبخش‌ خود را كشف‌ كنيد.

شناخت‌ خود و ارزيابي‌توانايي‌هاي‌ فردي‌
حضرت‌ علي‌ (ع‌) مي‌فرمايند: درد تواز توست‌، ولي‌ تو بدان‌ بصيرت‌ نداري‌ ودرمان‌ تو نيز در درون‌ توست‌، ليكن‌ تو بدان‌آگاهي‌ نداري‌. هر اندازه‌ كه‌ علم‌ انسان‌بيشتر مي‌شود توجه‌ وي‌ به‌ نفس‌ خويش‌بيشتر مي‌شود و سعي‌ و تلاش‌ وي‌ در جهت‌نيل‌ به‌ كمال‌ و عادت‌ فزوني‌ مي‌يابد.
خويشتن‌شناسي‌ نردبان‌ معرفت‌است‌. تاكنون‌ نزديك‌ به‌ 4500 خصوصيت‌براي‌ رفتار انسان‌ شناسايي‌ شده‌ است‌ كه‌البته‌ تعدادي‌ از آنها مترادف‌ و يا داراي‌معاني‌ نزديك‌ به‌ هم‌ هستند.
خصوصيات‌ افراد اجتماعي‌: معمولاپركار، فعال‌، ريسك‌پذير و داراي‌ قدرت‌تكلم‌ و به‌ اصطلاح‌ حراف‌ هستند وبرعكس‌، فكور و مسووليت‌پذير نيستند.

برنامه‌ريزي‌ براي‌ آينده‌ به‌شكل‌ منطقي‌ افراد هدفدار دو گروهند:
-1 گروه‌ اول‌ را كساني‌ تشكيل‌ مي‌دهند كه‌اهدافي‌ روشن‌، واضح‌ و نيرومند دارند وهمه‌ امكانات‌ موجود را در جهت‌ تحقق‌اهداف‌ خود به‌ كار مي‌گيرند.
>نيچه‌< فيلسوف‌ آلماني‌ مي‌گويد:كسي‌ كه‌ چرايي‌ براي‌ زندگي‌ كردن‌ داشته‌باشد با هر چگونه‌اي‌ خواهد ساخت‌.
-2 دومين‌ گروه‌ از اين‌ دسته‌ كساني‌ هستندكه‌ كم‌ و بيش‌ اهدافي‌ براي‌ خود تعيين‌مي‌كنند ولي‌ به‌ اندازه‌ كافي‌ در راه‌ تحقق‌آن‌ جد و جهد نمي‌كنند.
>دنيس‌ ويتلي‌< مي‌گويد: آنجا كه‌زندگي‌ هست‌، اميد هم‌ هست‌ آنجا كه‌ اميدهست‌ تصور و خيالي‌ هم‌ هست‌، آنجا كه‌تصورات‌ روشن‌ تكرار مي‌شوند، هدفهاشكل‌ مي‌گيرند.
هدفها عبارتند از: طرحهاي‌ زندگي‌كه‌ افراد موفق‌، در آنها تامل‌ كرده‌، جزئيات‌طرح‌ را به‌ هم‌ پيوند مي‌دهند و مي‌دانند كه‌اگر طرح‌، جزو تعهد باطني‌ آنان‌ قرار گيردموفقيت‌ آنها قطعي‌ است‌. نبايد قرباني‌روياها شد. بلكه‌ بايد روياها را به‌ خدمت‌گرفت‌ و به‌ هدفهايي‌ عالي‌ و مثبت‌ تبديل‌كرد.
هنري‌ كاريز معتقد است‌ كه‌ يكي‌ ازراههاي‌ كسب‌ موفقيت‌ بيشتر در كار اين‌است‌ كه‌ مشخص‌ كنيد بيش‌ از هر چيز به‌چه‌ علاقه‌مند هستيد و سپس‌ هدفها ونقشه‌هاي‌ خود را براي‌ رسيدن‌ به‌ اين‌هدفها روي‌ كاغذ بنويسيد.
كيم‌ - وو - چونگ‌ اعتقاد دارد: تاريخ‌متعلق‌ به‌ افراد صاحب‌ هدفها است‌ تنهاملتهايي‌ كه‌ سعي‌ دارند به‌ تفكرات‌ واهداف‌ خود واقعيت‌ ببخشند قادرندپيشقراولان‌ تاريخ‌ باشند. اهداف‌ شما بايدبه‌ زلالي‌ آب‌ چشمه‌ و در عين‌ حال‌شكوهمند و عظيم‌ باشد. شما بايد بتوانيدجهاني‌ را در قلوب‌ خود جاي‌ دهيد وآرزوهايتان‌ با عظمت‌ و شكوه‌ آسماني‌باشد. يكي‌ از فلاسفه‌ گفته‌ است‌: جوان‌بي‌هدف‌ مانند كسي‌ است‌ كه‌ دست‌ به‌خودكشي‌ روحي‌ زده‌ است‌.
>دراكر< براي‌ يك‌ موسسه‌، هشت‌هدف‌ ذكر مي‌كند كه‌ عبارتند از:
-1 بازاريابي‌
-2 نوآوري‌
-3 سازمان‌ انساني‌
-4 منابع‌ مالي‌
-5 منابع‌ اوليه‌
-6 بهره‌وري‌
-7 مسووليت‌ اجتماعي‌
-8 سودآوري‌
هامبل‌ مديريت‌ بر مبناي‌ هدف‌ راداراي‌ هفت‌ فعاليت‌ مي‌داند.
-1 تهيه‌ برنامه‌هاي‌ كوتاه‌ مدت‌ و بلندمدت‌
-2 مشخص‌ كردن‌ نتايج‌ اساسي‌ و ضوابطو عملكرد
-3 تهيه‌ طرح‌ بهبود شغل‌
-4 ساختار سازمان‌ و اطلاعات‌ فرهنگي‌
-5 بازنگري‌ تواناييهاي‌ بالقوه‌ و عملكرد
-6 طرحهاي‌ بهبود مديريت‌
-7 طرحهاي‌ بازنگري‌ عملكرد

به‌ كارگيري‌ نيروي‌ شگفت‌آورمغز
مغز راست‌ و مغز چپ‌: مغز از دو نيمكره‌تشكيل‌ شده‌ است‌ كه‌ هر نيمه‌ سمت‌مقابل‌ بدن‌ را كنترل‌ مي‌كند. به‌ عنوان‌مثال‌ اگر ضايعه‌اي‌ به‌ سمت‌ چپ‌ مغز واردشود سمت‌ راست‌ بدن‌ دستخوش‌ فلج‌مي‌شود و در مقابل‌ اگر ضايعه‌اي‌ در سمت‌راست‌ مغز باشد سمت‌ چپ‌ بدن‌ دچار فلج‌مي‌شود. دو نيمه‌ مغز از لحاظ بيولوژيكي‌كاملا بهم‌ شبيه‌ هستند و هماهنگ‌ عمل‌مي‌كنند.
نيمكره‌ سمت‌ چپ‌ مغز فعاليتهاي‌-1 رياضيات‌ -2 زبان‌ و ارتباط كلامي‌ -3منطق‌ -4 بررسي‌ و تجزيه‌ و تحليل‌ -5نويسندگي‌ و ديگر فعاليتهاي‌ مشابه‌ راانجام‌ مي‌دهد.
نيمكره‌ سمت‌ راست‌ مغز فعاليتهاي‌-1 تصور و تجسم‌ -2 شناخت‌ رنگ‌ -3موسيقي‌ -4 وزن‌ و آهنگ‌ -5 خيالات‌ وآرزوها و ساير فعاليتهاي‌ مشابه‌ را به‌ انجام‌مي‌رساند.

برنامه‌نويسي‌ ضمير ناخودآگاه‌
چه‌ عواملي‌ قدرت‌ نفوذ كلام‌ راافزايش‌ مي‌دهد.
-1 كلام‌ دلنشين‌
-2 اطمينان‌ بخشي‌
-3 تن‌ آرامي‌
-4 توجه‌ و تمركز
-5 تمرين‌ و تكرار
-6 شور و هيجان‌
-7 همساني‌ و ذكر و مثال‌
-8 باور و اعتقاد
تلقين‌: در واقع‌ نوعي‌ برنامه‌نويسي‌ براي‌مغز است‌. بين‌ اين‌ برنامه‌نويسي‌ و عملكردناشي‌ از آن‌، يك‌ رشته‌ عمليات‌ بسيارپيچيده‌ وجود دارد. فرآيند پيوستن‌ تلقين‌به‌ واقعيت‌، جرياني‌ است‌ كه‌ اجراي‌ آن‌ راضمير ناخودآگاه‌ به‌ عهد دارد.
چهار قانون‌ مهم‌ ديگر >كووه‌< به‌ قرارزير هستند:
-1 هر گاه‌ اراده‌ و نيروي‌ تخيل‌ مقابل‌ هم‌قرار گيرند، اين‌ نيروي‌ تخيل‌ است‌ كه‌پيش‌ خواهد برد.
-2 در كشاكش‌ بين‌ اراده‌ و تخيل‌، نيروي‌تخيل‌ متناسب‌ با مجذور اراده‌ است‌.
-3 هرگاه‌ اراده‌ و تخيل‌ با هم‌ موافق‌ باشند،نيروي‌ آنها در يكديگر ضرب‌ مي‌شود.
-4 تخيل‌ ممكن‌ است‌ تحت‌ شرايطي‌ به‌صورت‌ رفتار در آيد.
شش‌ دستور براي‌ تحريك‌ ذهن‌ناخودآگاه‌ به‌ منظور توانگري‌ اين‌ است‌ كه‌مبلغ‌ مورد نياز خود را به‌ طور دقيق‌مشخص‌ سازيد. گفتن‌ اين‌ كه‌ من‌ پول‌مي‌خواهم‌ كافي‌ نيست‌. بايد رقم‌ آن‌ رامشخص‌ كنيد. براي‌ اين‌ تصميم‌گيري‌قطعي‌ دلايل‌ رواني‌ متعددي‌ وجود دارد.
به‌ طور دقيق‌ مشخص‌ كنيد كه‌ براي‌دستيابي‌ به‌ پول‌ مورد نظر چه‌ مبلغي‌سرمايه‌گذاري‌ بايد انجام‌ بدهيد و توجه‌داشته‌ باشيد كه‌ براي‌ رسيدن‌ به‌ يك‌ قله‌بايد قله‌ ديگري‌ را از دست‌ بدهيد.
- تاريخ‌ مشخصي‌ براي‌ رسيدن‌ به‌ هدف‌خود در نظر بگيريد.
- برنامه‌ قطعي‌ براي‌ خود را طراحي‌ كرده‌ وفورٹ دست‌ به‌ كار شويد بايد بي‌ درنگ‌ اين‌برنامه‌ را اجرا كنيد.
- يادداشتي‌ تهيه‌ كنيد كه‌ در ان‌ رقم‌ پول‌مورد نياز زمان‌ دستيابي‌ به‌ آن‌، ميزان‌سرمايه‌گذاري‌ شما و نقش‌ برنامه‌اي‌تدارك‌ ديده‌ايد به‌ روشني‌ درج‌ شده‌ باشد.
- يادداشت‌ خود را به‌ طور واقعي‌ و با صداي‌موزون‌، روزي‌ دو بار قبل‌ از خواب‌ و به‌هنگام‌ بيدار شدن‌ بخوانيد.

داشتن‌ تصوير ذهني‌ مطلوب‌
توانايي‌ برنامه‌نويسي‌ براي‌ مغز رااغلب‌ بدون‌ آنكه‌ متوجه‌ باشيم‌، به‌ زبان‌خود به‌ كار مي‌بريم‌. هنگامي‌ كه‌ به‌ طورنگران‌ كننده‌اي‌ در حال‌ تفكر هستيم‌،هنگامي‌ كه‌ از چيزي‌ مي‌ترسيم‌،هنگاميكه‌ يك‌ شكست‌، يك‌ تجربه‌ تلخ‌يا يك‌ انديشه‌ منفي‌ را در سر مي‌پرورانيم‌،در حقيقت‌ تخيل‌ و ذهن‌ خود را براي‌برنامه‌هايي‌ به‌ كار مي‌اندازيم‌ كه‌ در رفتارآينده‌ ما تاثير خواهند گذاشت‌.
در جريان‌ كار و زندگي‌، هرگاه‌ خود راسست‌، ضعيف‌ و حقير تصور يا احساس‌كنيم‌ بي‌آنكه‌ خواسته‌ يا دانسته‌ باشيم‌،رفتار ما بدون‌ ترديد منطبق‌ با همين‌تصوير ذهني‌ شكل‌ خواهد گرفت‌.
حق‌ همي‌ گويد چه‌ آوردي‌ مرا
اندرين‌ مهلت‌ كه‌ دادم‌ من‌ تو را
عمر خود را در چه‌ پايان‌ برده‌اي‌
قوت‌ و قوت‌ در چه‌ فاني‌ كرده‌اي‌
گوهر ديده‌ كجا فرسوده‌اي‌
پنج‌ حس‌ را در كجا پالوده‌اي‌
چشم‌وگوش‌ و هوش‌ و گوهرهاي‌ عرش‌
خرج‌ كردي‌ چه‌ خريدي‌ تو زفرش‌
محدوديت‌هاي‌ ذهن‌ خود را بشكنيد،نيروهاي‌ خود را متمركز كنيد. همچون‌چشمه‌اي‌ نرم‌ و سبك‌ بجوشيد و زندگي‌خود را به‌ صورت‌ شاهكار بي‌نظيري‌ درآوريد.
رابينز مي‌گويد: به‌ خاطر داشته‌ باشيدكه‌ كليد موفقيت‌ احساس‌ اطميناني‌ است‌كه‌ در خود بوجود مي‌آوريد و اعتقادي‌ است‌كه‌ موجب‌ مي‌شود به‌ عنوان‌ يك‌ انسان‌،تواناييهاي‌ خود را گسترش‌ دهيد وقدم‌هايي‌ در جهت‌ بهبود زندگي‌ خود واطرافيان‌ خود برداريد، ممكن‌ است‌ در حال‌حاضر به‌ درستي‌ مسايل‌ مهمي‌ عقيده‌داشته‌ باشيد. اما انسانها با گذشت‌ سالها،رشد مي‌كنند و به‌ تجربه‌هاي‌ تازه‌اي‌ دست‌مي‌يابند ممكن‌ است‌ عقايد مفيدتر ونيروبخش‌تري‌ پيدا شود و اعتقادات‌ كهنه‌را دور ريخته‌ شود. بايد دانست‌ كه‌ عقايدانسانها امكان‌ دارد با دست‌ يافتن‌ به‌مرجع‌هاي‌ تازه‌تر عوض‌ شود.
در دل‌ هر شكست‌ يا مانع‌، بذرپيروزي‌ نهفته‌ است‌، آن‌ را بيابيد و از آن‌مراقبت‌ كنيد تا نهال‌ پيروزي‌ سبز شود وشما در سايه‌ آن‌ بياساييد و از ثمره‌ آن‌بهره‌مند شويد.